اینطور نیست که دیگه این زندگی رو نخوام و هر لحظه به فکر ترک کردن همه چیز باشم، فقط اینطوری هم نیست که بخوام اینجا باشم. کاش راهی بود که بلاتکلیفی انقدر پیرم نمیکرد. مثل حس منتظر بودن برای چیزی که اصلاً مطمئن نیستی بهش برسی.
از چشم افتادن یه شبه اتفاق نمیوفته
شما طی یک فرآیند کسی که دوستون داره رو
بارها و بارها اذیت میکنید و از یه جایی به بعد
اون شخص تصمیم میگیره دیگه بهتون نگه
چی آزارش میده و شما و دوست داشتنتو رو
واسه همیشه رها کنه
﹤کلمه «دژاوو» یعنی «آشنا پنداری» به احساسی گفته میشه که یه لحظه،یه صحنه یا یه آدمی رو میبینی و حس میکنی قبلا اونجا بودی و دیدیش..
"𝘔𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘭𝘪𝘴𝘵"
این میتونست منو تو باشیم ولی تو ارومیه نیستی و به هنر علاقه نداری :/
حیف تهران نیستی ، وگرنه از هنر بدمم نمیاد😔.