🍀هوالحکیم
🍀از روی نماز خوندن نمیشه فهمید...
✍اما اگر ربا را ميخوريم،!
🍀نماز را هم با نافله هايش ميخوانيم،!
🍀 اگر خيانت به امانت مردم ميکنيم!
🍀ولی زيارت عاشورايمان هم ترک نميشود،!
🍀می فهميم که اينها عبادت نيست، روی عادت است.
💚از امام روايت شده است:
🍀 لاتَنْظُروا الي طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ
🍀هيچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد؛!
🍀يعنی رکوع های طولانی وسجودهای طولانی شما را گول نزند،!
🍀 ممکن است اين از روی عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند.
🍀اگر ميخواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمی است، در راستی ها و امانتها امتحانش کنيد.
🍀 چون امين بودن عادت بردار نيست،!
🍀راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن.
🍀 آیتالله شهید دکتر مرتضی مطهری
📚اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🍀 عملیات والفجر۸
✍روزهایی در زندگی پیش میاد که انگار دوباره متولد شدی ؛! اما پس از مدتی دوباره زندگی روند جاری و عادی خودش رو درپیش میگیره.!
🍀وقتی بیهوش بودم منو انداختن توی یک ماشین آمبولانس و به همراه سایر رزمندگان مجروح و آسیب دیده ، فرستادن به اورژانس پشت جبهه... دستشون درد نکنه...😊
🍀 متوجه شدم ، خدا بهم اجازه داده که هنوز هم باشم و نفس بکشم ، یادم افتاد کار خدا بی حکمت نیست.
🍀 فارغ از هر شک و تردیدی ، قطعا" خدا تکلیفی برایم مشخص کرده و امروز باید اون رو به انجام برسونم، این ماموریت ماست برای هر روز از زندگی...
🍀اصلا میدونید چیه ، یهویی فکر کردم باید شروعی دوباره داشته باشم. به زندگی سلام کردم و تو دلم گفتم خدایا شکر...
🍀بهوش آمده بودم و دیدم ، کفِ عقب آمبولانس هستم و دستم زیر تنِ یه مجروح دیگه ، دستِ دیگم هم زیر پای یه مجروح دیگه که روی صندلی نشسته ... روی پاهایم نیز یک مجروح نشسته... داد زدم نگه دار... نگه دار...
🍀خودم رو به زحمت از زیر دست و پای مجروح های دیگه در آوردم... و تونستم ماشین رو نگه دارم...و پریدم پایین. اما هنوز قدرت راه رفتم ندارم... وسط جاده ای که دو طرفش خطوط لوله نفت و آب بود ؛ بودم...
🍀و بمباران هوایی ، همانجا دوباره سرم گیج رفت و خوردم زمین و از هوش رفتم.نمیدونم چقدر روی زمین افتاده بودم از شدت تشنگی و دردِ گوش بهوش آمدم و نشستم کنار جاده ؛ تا اینکه ماشین تویوتا وانتی سررسید و سوار شدم و آمدم کنار اسکله...
🍀 کنار اروند رود سر و رو شستم و رفتم داخلِ تدارکات...با این حال چیزی نمی شنیدم مدام گوشم سوت میکشید و متوقف می شد. و با این حالت سرمگیج میرفت و میخوردم زمین و حالت تهوع داشتم ؛ برای دومین بار داخل اتاق بیهوش شدم...
🍀وقتی بهوش آمدم ، سرم روی پتو بود و یک پتو هم رویم کشیده بودند. فکر کردن که از شدت خستگی خوابم برده است. وقتی از پشت بیسیم دنبالم می گشتند گفته بودند از شدت خستگی خوابیده...!
🍀وقتی بهوش آمدم ، یکی از سربازها گفت برادر نبی گوش شما خون میاد...پشت بیسیم هم چندبار خواستن تا بری قرارگاه... با آن حال و روزی که داشتم ، نتوانستم حتی موتور را روشن کنم . و دوباره زمین خوردم...
🍀این حالت تا شب ادامه داشت. صبح روز بعد وقتی رفتم قرارگاه اصلا کسی به روی مبارکش هم نیاورد که دیروز کجا بودم و چه بلایی سرم آمده همین که سالم بودم و سرپا برایشان کافی بود😁 البته فکر کنم اطلاع داده بودند که چه بلایی سرم آمده... در همین حین آماده شدم برای اجرای ماموریت جدید.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷 #اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
🌷 #اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚دلبرانه و نواهای ماندگار
🌺جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
🌺کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
🔹 با نوای
حاج صادق آهنگران
🌷 حکایت کربلا عاشورا و اربعین حکایت آب و زخم شمشیر نیست، حکایت زندگیست. حماسه مردانگی، شهامت و شهادت است. درس پاسداری از اعتقادات و زنده نگاه داشتن دین خداست.
🍀 #اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
🍀 #اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
💚هوالحی
🍀قرآن کریم میفرماید : هرگاه خواستی گناه کنی، باخـــودت آرام حــرف بزن و بگــو:
💚قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا۵۱
🍀 #سوره_مبارک_فرقان_آیه_شریف۱۵
💚بگــــو: آیا این(سرنوشت دردناک) بهتر است ، یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ (بهشتی که)هم پاداش (اعمال دنیوی) آنان است و هم جایگاه و قرارگاه ایشان۵۱
🍂مرو راهی که با ریگی بلغزی
🍂مشو بیدی که با بـادی بلـرزى
💚تو را قدر و تو را قـیمت گران است مکن کاری که یک ارزن نیرزی
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
💚 سهشنبه های مهدوی
💚 #سلام_امام_زمانم
✍ سلام بر شما ای مولایی که هرکس شما را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده است.
💚سلام بر شما و بر روزی که با آمدنتان ، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
🟢 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ
💚آقاجانم ؛ این سه شنبه هم فرار رسید و در ظهر آن هنوز هم جای خالی شما حس می شود. و باز هم شقایق ها دلتنگِ گل نرگس هستند.
💚یا صاحب الزمان ادرکنی ؛ هرکجا اسم شما برده میشود و نامی از از شما به میان می آید دلِ مشتاقان جملگی خوب می شود.
💚 مهدی فاطمه ؛ عمر به سر رسیده و شاید هم ازحد گذشته باشد در این چشم انتظاری... بیا و مشتاقان را به آرزویشان برسان...
💚 یابن الزهرا ؛ برگشتنت ️را ، برای کدامین روز مبادا.. کنار گذاشته ای ایهاالعزیز برگرد...
که بی شما ؛ هر روزمان روز مباداست و سلام بر صاحب زمین و زمان✋💚
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚هوالقادر
🍀با عرض پوزش از هم وطنان فهیم و مقتدر
🍀به این سخنان با دقت گوش فرا دهید.
🍀فقط و فقط به این موضوع هم ختم نمی شود.
🍀 در زندگی انسان ها با چنین افرادی بسیار روبه رو خواهید شد.
🍀 ان شاءالله جزو چنین جماعتی نباشیم و از چنین جماعتی بدور باشیم
😔احمق را نمی شود معالجه کرد😒😔😳
سه شنبه شب نسیم جمکرانت دوای درد هجران زمان است.
درون قلب هر شیعه ز عشقت ؛ الا ای مهدی زهرا نشان است.💚✋
💚 #اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
💚 #اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
💚هواللطیف
💚جان جانانم !
✍شُکرت که فرصتهایی عالی برای تمرکز کردن در کارهایم را برایم فراهم ساختی...
💚شُکرت برای عزت نفسم و رابطه زیبا و پرعشقم با تو ای جانانم ...
💚شُکرت برای ورودی های زیبا و مثبت ذهنم
ای خدای مهربان !
💚 من به خاطر بدن سالمم از توسپاسگزارم...
💚از اینکه قلمی برای نوشتن سپاسگزاری های آرام بخشم دارم باز هم سپاسگزارم...
💚عاشقانه سپاسگزارم ای عشق جانانم
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
🍀 إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ؛ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ
🍀یقیناً پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند،در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!
🍀Indeed the Godwary will be amid gardens and streams, in the abode of truthfulness with an omnipotent King.
🍀 #سوره_مبارک_قمر_آیات_شریف۵۴_۵۵
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸 خاطرهای از روزهای اول جنگ
✍وضعیت جبههها در مدتی که من آنجا بودم یکسان نبود. روزی که به جنوب رفتم، وضعیت بسیار بد بود. نمیشود گفت «بد»؛ اصلاً غمانگیز بود و همین هم عامل رفتن ما به جبهه بود.
🍀 چون دیدیم یگانهای زمینی یارای ایستادگی ندارند و سپاه پاسداران هم آمادگی کامل ندارد و ممکن است که شهرهای بزرگ اهواز و دزفول از دست برود.
🍀 من از امام اجازه گرفتم که به جنوب بروم و مردم را برای مقابله بسیج کنم. راز رفتن ما این بود.
🍀 در آن جلسهای که من رفته بوم مسئله را در میان بگذارم و از ایشان اجازه بگیرم، امام هم بهجای اجازه، به من تکلیف کردند.
🍀یعنی گفتند برو، که من امیدوار نبودم که آنطور به این صراحت و خوبی به من تکلیف کنند. در همان جلسه مرحوم شهید چمران هم آمده بود. او ظاهراً برای اجازه گرفتن به این معنی نیامده بود. اما من وقتی اجازه گرفتم، او رو به امام کرد و گفت: پس اجازه بدهید من هم بروم. امام فرمودند که مانعی ندارد. بعد بلافاصله از منزل امام بیرون آمدیم.
🍀پیشازظهر بود. باهم قرار گذاشتیم که بعدازظهر همان روز به اهواز برویم. البته من زودتر میخواستم بروم. او گفت من دو، سه ساعت کار دارم. چند تا دوست و آشنا و بچهها را میخواهم با خودم بیاورم و تجهیزاتی را هم میخواهیم آماده کنیم؛ بعدازظهر میرویم.
🍀من هم قبول کردم که به نظرم ساعت سه، چهار بود که از فرودگاه مهرآباد، ما به اتفاق مرحوم چمران و عدهای از دوستان و همراهان ایشان و چند نفری با بنده ، به طرف اهواز حرکت کردیم.
🍀من اهواز نرفتم که برگردم و واقعاً فکر میکردم که دیگر به تهران باز نخواهم گشت.
🍀به این برادران پاسدار و محافظی که با من بودند گفتم که: برادرها! من دیگر با شما خداحافظی میکنم و با شما کاری ندارم، شما به دنبال کار خود بروید ؛ من در حال رفتن به اهواز هستم.
🍀 آنها ناراحت شدند و بعد گفتند که ما هم اصلاً میخواهیم به جبهه بیاییم، با شما کار نداریم. چون من آنان را نمیبردم، گفتند ما میخواهیم بجنگیم و حالاکه تو هم میروی، ما هم میآییم به آنجا، منتها به جبهه میرویم.
🍀گفتم خیلی خب، اگر این طور است اشکال ندارد. آنها را با این عنوان که بروند در جبهه بجنگند، با خود بردم. چون دیگر من محافظتی لازم نداشتم، چون برای میدان جنگ میرفتم.
🍀بعد هم که به اهواز رسیدیم، همان شب اول به عملیات رفتیم. سر شب بود که وارد اهواز شدیم، تاریکی مطلق بود.
🍀به ستاد لشکرِ آنجا رفتیم. من با عوامل نظامی و مسئولین استان آشنا شدم. با بعضی هم قبلاً آشنا بودم. وضع بسیار بد بود. ما آن شب تا صبح نخوابیدیم و بعد با مرحوم چمران و چند نفر دیگر برای عملیات دستبرد و نفوذ رفتیم.
🍀البته چند ساعتی گشتیم و چیزی به دستمان نیامد و برگشتیم. غرض این است که آنوقتها وضع جبهه بسیار بد بود. ما نه نیروی انسانی و نه تجهیزات داشتیم؛ دشمن هم شصت، هفتاد کیلومتر داخل خاک آمده بود.
🍀دشمن تا اهواز حدود هفده، هجده کیلومتر بیشتر فاصله نداشت.
🍀 از این جهت روحیهی نظامیها و کلاً مردم هم یک روحیهی گرفتهای بود. نمیگویم روحیهی باخته، اما بههرحال گرفته و غمگین بود.
🍀ولی بهتدریج وضع فرق کرد. یک مقداری نیروها بهتر و منسجمتر شدند و تجهیزات هم کاملتر شد.
🍀شورای عالی دفاع بعد از چند هفته به دستور امام تشکیل شد و کارها روی غلتک افتاد. بنابراین وضع جبههها همیشه یکسان نبود، یعنی بعضی اوقات خوب و گاهی بد بود.
🍀فاعتبروا یا اولی الابصار
✍راوی امام خامنهای فرمانده معظم کل قوا حفظهالله