خاطراتی از دفاع مقدس
سلام علیکم ✍وقتی رفیق شهیدت سبب خیر میشه و روزهای هفته رو با هم جابجا میکنی .😊💖 🌸 قرار بود در رس
🌸ای خوشا آن صبـــح که با یادِ شما
🌸چشــــم دل را بگشاییم از خـواب ...
🌸#صبح_بخیر همرزمان 💖✋😊
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی باذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
هوالحق 🌸
👌یادآوری
✍یادم هست کلاس چهارم، توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. "پطروس"قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم
🍀توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود.
🍀سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده. تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود.
🍃بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند. خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم.
🍀شاید آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت می شدیم
🌸اما توی همان روزها٬ و بعدها ،سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
🌷شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
👌🌷شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد.
🌷شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد.
🌷🌷🌷شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:سه برادر شهید.
🌷شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت.
🌷شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.
و...
👈کاشکی زمان قدیم ، لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان می دادند.
👈ما که خودمان قهرمان داشتیم .بعدها هم این سیر خروشان سیری ناپذیر به پیش می تازد. اما دریغ از یک یاد آوری ...
مثلا"👇👇
👈میگن ارتفاعی در جاده ی پیرانشهر به سردشت نزدیکی روستای کچل آباد است که نامش را عباس ولی نژاد گذاشتند.
👈نیاز به تحقیق نیست ، خودم با چشمام دیدم ، حتی می دونم، اولین تابلو را چه کسی نصب کرده ، و حتی چه اتفاقی افتاده و...
🌸می خواستم بگم شهدای کردستان و یگان ویژه شهدا چقدر مظلوم هستند. این عزیز که جزو فرماندهان بود. پس سایر شهدای بسیجی، جهادی، ارتشی ، و... چی؟!!
👈 همین ، به همین میزان ساده و دل شکسته !!
🌸والعاقبه للمتقین🌸
🌸التماس دعا .شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم 🌸
🌸نبی زاده
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸سه شنبه های مهدوی
🌸ایهالعزیز ؛ گویند : عاقبت روزی برای دیدنت چشم های خسته لایق شوند.
🌸یابن الزهرا ؛ شاپرکها نیز ، هنگام قنوت ، نغمه ها سرداده و عاشق شوند.
🌸یابن الحسن ؛ شکایتی نیست ،اما ماییم که هنوز هم ، از سست عهدی ، شکایت داریم.
🌸مهدی جانم ؛ میدانی : ماییم که هنوز هم ، از سوز ، درد دل بیقراری شکایت داریم.
💖آقاجان بیایید ؛ در آرزوی وصالت بیقراریم.
🌸 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷هوالشافی
✍شاید باورش برایتان سخت باشد.
🌷اما در چنین روز و ساعتی بود که وقتی از ارتفاعات اطراف کچل آباد تو جاده پیرانشهر به سردشت پایین آمدیم.
🌷شنیده بودیم که ... اما شک مان با دیدن چنین صحنه ای به يقين تبدیل شد.
🌷آری ، آری ؛ عباسِ تیپ ما دیگر در کنارمان نبود و آسمانی شده بود. 😔✋🌷
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی باذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷 #سالروزشهادت_عباس_ولی_نژاد_۱۳۶۱
🌸يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ
🌸ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید.
🌸 #سوره_مبارک_آل_عمران_آیه_شریف۱۰۲
✍میگم همیشه ی خدا عدل و جهل در مقابل هم صف آرایی کردند . همونقدر که عدل بستر نور و روشنایی بوده ، جهل نیز با خودش تاریکی و تباهی بهمراه داشته . خردمندان عالم گواه هستند که تاثیر هر یک بر مردمی که آنرا پذیرفتند بیشتر و بهتر بوده ... 😊✋
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت:
🌸 عملیات بدر من کنارتان نبودم اما... ✋
✍مدتها میگذرد و قادر نیستیم لبخندها ، دلهره ها ، اشکها ی آن دوران را به یاد آوریم یا پنهان کنیم و اگر چنین تصوری هم شود، قابل نگارش نبوده و نیست،!
🍃زیبایی و درخشندگی آن دوران همچو خورشید برایمان وصف شدنی نخواهد بود. اما میتوانیم زیبا یی و درخشندگی آن را با ایمان کامل روایت کنیم.
🍃راستش را بخواهید من در آن زمان در کنارتان نبودم عملیات بدر را می گویم ،!اما در جوارتان روزگار را با یگانی دیگر سپری مینمودم! یادشان به خیر ؛! برو بچه های خوزستانی و عربِ حاشیه نشین هویزه سوسنگرد و هور را...میگویم ؛!
🍃اولین باری که به هور نزدیک شدم یادم می آید ، مرخصیم را لغو کرده بودند وحتی اجازه نداشتم با تلفن شهری هم صحبت کنم،!
🍃با فرمانده قرارگاه رفتیم منطقه بعد از سه راه جفیر کمی خاکی کمی بی راهه، جاده هنوز خوب پا نگرفته بود.کسی محل رو کامل توجیه نبود.و معدود کسانی در آنجا تردد می کردند که از ما بهترون بودند.
🌸 فرمانده نگاهی کرد و گفت : اینجا بودیم اما چیزی نه دیدی و نه شنیدی؛! فقط محل را یاد بگیر از قرارگاه ما تا این قرارگاه،!تا سه راه قبل فقط با موتور می یای و از اونجا تا اینجا رو پیاده؛!
🍃همینطور،از تو جاده هم نه از کنار نی زارها تا برسی همینجا،! فقط هم تو همین سوله به بقیه جاها هم سرنمیزنی؛! اگه کسی و آشنایی هم دیدی طرفش نمیری ،صحبت نمیکنی،حتی برو بچه های قرارگاه خودمون!
🍃هور بود و بچه های اطلاعات عملیات قرارگاه کربلا و نصرت ، هور و بلمهای کوچک و جمع و جورشان،!پاروهای کوچک دو تیکه و چند تکه ، پل شناور... هنوز خیلی مونده بود تا منطقه شلوغ بشه!!
🍃برو بچه هایی که با لباس دامادی غواصی می آمدند، لبخند زنان و طنازانه می رفتند. و اخوی، اخوی، میگفتند و لباس کره ای روعشقه؛ وبا لبخند دور میشدند و میرفتند!
🍃اگر آنان را پای همان بلمها میدیدی! بدون سلاح، بدون بی سیم ، با سرنیزه ،قطب نما و دوربین سبزشان ، بدون سرو صدا ، آرام و کم کم پاروزنان در عمق تاریکی شب حداقل برای دو سه شبانه روزی نا پدید میشدند.
🍃جز خدا چیزی نمی دیدند، جز خدا چیزی پشتیبانشان نبود. جز برای خدا چیزی نمی خواستند! شاید در آن هنگامه ی کارزار دعای مادر همراهشان بوده باشد.
🍃در لا به لای نیزارها ناپدید و محو میشدند. بر رویشان می خوابیدن.نماز میخواندند.جهت یابی میکردند و هزار و یک کار دیگر،هور هنوز هم جا پای آن دلاور مردان را حس میکند و به یادگار دارد.
🍃در قرارگاه همان شب ،قبل از اذان صبح برو بچه ها بیدار بودند. انگار نه انگار که تا چند ساعت قبل هم روی نقشه ها و کالک ها افتاده بودند و توجیه میکردند.حتی چانه میزدند که کدام معبر، دقیق تر، نزدیک تر، حتی کم خطرتر هست. معبرهایی که چندین بار رفته و برگشته بودند.
🍃درفصل گرما،دوربر تانکر آب وسط قرارگاه با اون آب گرمش که میشد با آن حمام کنی! همه آماده بودند تا با آب سردش وضو گرفته و در هفت آسمان الهی سیر و سلوکی بیادماندنی راه بیاندازند. .
🍃همینجا بگویم که چادر زیبایی داشتند. ساده و بی آلایش برای جان پناه بهتر داخل آن را شاید حدودا" یک متری گود بر داری کرده بودن؛! دور وبر چادر ازبیرون و داخل توتون ریخته بودن تا عقربها و رتیل های خوش خط و خال هور به راحتی داخل نیایند.
🍃پست دادنشان هم تماشایی بود! نگهبان با یه کلاش و سر نیزه می رفت روی سوله ی اصلی و یا سوله ی اطلاعات ، تک و تنها می نشست ، صدایشان هم درنمی آمد.
🍃 حتی اگه تیری ، ترکشی میخوردن. به آرامی وبی سروصدا می آمدند و میرفتند برای درمان! همان عزیزانی که در جوارشان بودیم؛دلداری میدادند و مدام نادم بودند که چرا دو تا معبر و آبراهه رو بیشتر نرفتند.و بهترگرا نبستند.
🌸یادمان نرفته که برو بچه های اطلاعات و عملیات کربلا ونصرت و سایر یگانهای دخیل در عملیات ، چقدر زیبا و چقدر شیدایی و عاشقانه درکنار هم و برای رضای خدای یکتا به آب می زدند و بر می گشتند.
🍃وقتی می آمدند، ی راست میرفتند و می افتادند سر نقشه! انگار اصلا خسته نیستند. اندک زمانی نگذشته ؛ سوالها از نحوی شناسایی معبرشان زیاد می شود. دیگر قادر نیستند... آنگاه می دیدی روی همان نقشه بیهوش افتاده اند و خوابشان برده است.
🍃همرزمان یادمان نرفته و همه ی زیبایی ها را میتوان باز هم دید و حسشان کرد.
🍃یادمان نرفته که همه عاشقانه و به نوبت سهمیه پرواز می یافتند. شهادت همرزم را کوتاه و شمرده و آرام و سر به زیر و باچشمانی پر از اشک میگفتند.
🍃اصلا" به آرامی و بااسم و رسم کوچک یادشان میکردند. خلاصه و مفید؛ وقتی با سوال حالا کجاست، روبه رو می شدند،پاسخ! ساده ای می دادند. جاش خوبه! جا مونده! نمی شد بیاریش ، و اونوقت بود که ،همه چیز تمام شده بود.
🍃یادم آمد این روزها همرزمی میگفت :هور، بصره، العماره، وحتی اتوبان هایش را وحتی... باید سری بزنیم به آنجا! شاید یافتیم گمشده مان را؛! هرچند سالها از آن گذشته است.
🍃ممکن است بخواهید بدانید ،دنبال چه چیزی باید بگردیم؛! نه! اشتباه نکنید، دنبال یاران ابدی که دیگران در حال کوشیدن و یافتن آنها هستند. بیایید برویم و دنبال قلب به جا ماندمان بگردیم.
🍃میخواهم بگویم ، شاید هم زمانی آمده بودید و جا پای همرزمان اطلاعات عملیات گذاشته باشید ، اما همان راهی را که آنها بی سرو صدا و بی سلاح می رفتند شما با آن همه سرو صدا رفتید.
🍃حالا بگویید از رزمتان چگونه بوده ؛! آنان که می خوانند خاطرات بیادماندنی و زیباترین را ، ندیدند، وقتی شما از چند ده یا چند صد متر صحبت می کنید. درک نخواهند کرد که بر سر شما چه آورده اند.
🍃 دقیق بنویسید. ریز بنویسید. اشکال ندارد چند صفحه و یا چندین صفحه شود. همان مطالب ریز برای یاوران خمینی کبیر ثبت و به یادگار خواهد ماند ان شاءالله.
🍃صبح شما به خیر و نیکی و شهدایی فرستادن صلوات بسیار کار ساز و زیبا ست.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷