📖 #قصه‌ی رودخونه بزرگ #بهار شب بود و سکوتی که بیابان رو در بر گرفته بود. ناگهان صدایی به پا شد سنگ، شن، خاک، بوته؛ بیابون و موجوداتش خواب بودند و با صدای غرش ابرها همه از خواب پریدند. بارون شده بود... قطره‌های بارون با سرعت و خندون از روی ابرها سر می‌خوردند و می‌افتادند تو بغل بیابون. بیابون تا چشمش و باز کرد دید.... #صوت این قصه رو در کانال بشنوید. 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN

📖 #قصه‌ی #ستاره دنباله دار قراره بریم به یک سفر جذاب و شگفت انگیز تو آسمون‌ها، درست وسط کهکشون‌ها. چشم‌هاتون رو ببندید بچه‌ها... #صوت این قصه رو در کانال بشنوید. 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN

📖 #قصه‌ی #شتر ناقلا بلا بچه‌ها قراره بریم پیش شتر ناقلا بلا تو صحرا لب‌های بیایون خشک بود. اونقدر خشک که ترک برداشته بود. بوته‌های خار نگاه خیلی سختی به هم می‌‎کردند. مارها دور بوته‌های خشک پیچیده بودند. چشه‌های بیابون از تشنگی سراب می‌دیدند دست‌هاشون از زخم بی آبی ترک برداشته بود و بیابون دیگه جونی نداشت. دسته‌ای شتر تو اون بیابون چشم به راه ابرها بودند یه روز شتر کوچولو از مامانش پرسید... #صوت این قصه رو در کانال بشنوید. 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN

⭕️ #کارخونه_قصه_ها 💠قصه شتر ناقلا بلا 👼 کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِعسل) 👼 @ghandeassall

🎥خیلی نامردید!! 📌 🔹خاطره‌ای از یک جوان حاضر در اغتشاشات ۱۴۰۱ که مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفت ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📣 کانال جواهرانه، زیر نظر دانشگاه تخصصی عفاف، پاسخگوی دغدغه های به روز جوانان. 👇👇👇 🆔@Javaherane

📖 #قصه‌ی #شاهزاده #زیبایی پسر کوچولوی ما که اسمش مهدیاره، تازه خوندن و نوشتن رو یاد گرفته و مادرش براش کتاب قصه خریده. مهدیار وقتی کتاب رو دید خیلی خوشحال شد. دوید و رفت روی تخت خوابش قصه رو بخونه و از مامانش خواست بیاد به قصه‌ی زندگی با بوی خوش شاهزاده گوش بده. قصه اینجوری شروع میشد که... #صوت این قصه رو در کانال بشنوید. 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN

😇 قصه شاهزاده زیبایی 😴 👼 کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِعسل) 👼 @ghandeassall

⭕️ #کارخونه_قصه_ها 📝 نمایشنامه قصه شاهزاده زیبایی (فایل PDF) 👼 کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِعسل) 👼 @ghandeassall

📖 #قصه‌ی #ماهی کوچولو قصه‌ی ماهی کوچولو از اینجا شروع میشه که داخل برکه‌ای زیبا ماهی‌های رنگارنگ و قشنگی زندگی می‌کردند و هر کدوم از ماهی‌ها به رنگی بودند و در کنار هم مثل یه رنگین کمون قشنگ شده بوند که چندتا درخت توت هم نزدیک اون‌ها بود و برگ‌هاشون با شروع پاییز روی آب افتاده بود. در بین ماهی‌ها یک ماهی طلایی رنگ بود که مثل خورشید تو آب می‌درخشید و همه ماهی‌ها طلایی صداش می‌کردند. یک روز صبح... #صوت این قصه رو در کانال بشنوید. 🏴 کانال #نذر_حسین در #ایتا و #روبیکا @NAZReHOSEYN

⭕️ #کارخونه_قصه_ها 💠 قصه ماهی کوچولو 👼🏻کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِ عسل) 👼🏻 @ghandeassall