eitaa logo
نور امید
171 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
218 ویدیو
10 فایل
رو به سوی تمدن اسلامی مدیرکانال👇👇 @mohebbanevelayatt
مشاهده در ایتا
دانلود
می دونید باب الحسین، همان باب شرمندگانه؟ شرمندگان از گناه و ادای تکلیف شرمندگان از ضعف و سستی شرمندگان از معرفت و عبادت شرمندگان از شکر و اطاعت باب الحسین برای شاگردان تنبل و متوسطه که نیاز به ماده و تبصره و ارفاق دارن تا قبول بشن!!!! باب الحسین برای کسانی است که زدن به جاده خاکی....!!! 😔💔😔
هدایت شده از نور امید
می دونید باب الحسین، همان باب شرمندگانه؟ شرمندگان از گناه و ادای تکلیف شرمندگان از ضعف و سستی شرمندگان از معرفت و عبادت شرمندگان از شکر و اطاعت باب الحسین برای شاگردان تنبل و متوسطه که نیاز به ماده و تبصره و ارفاق دارن تا قبول بشن!!!! باب الحسین برای کسانی است که زدن به جاده خاکی....!!! 😔💔😔
هرگز دلت را به اهل روزگار مسپار نتیجه اش نا امیدی است ... دلت را بخدا بسپار او دریای بی کران امید هاست ... ✨🍃🌸
امام موسی‌كاظم علیه‌السلام: اِنَّ كُلَّ نِعمَةٍ عَجَزْتَ عَن شُكِرها بِمَنزلَةِ سَیِّئَةٍ تؤاخَذُ بِها! هر نعمتی كه از عهده شكر آن برنیایی در حكم یک گناه است كه از آن بازخواست خواهی شد!
شنیدن عبارت : ▫️برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود …. توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است …. چون به مرد بودنش افتخار می کند …. شنیدن عبارت : ▫️برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد … و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید .. شنیدن عبارت : ▫️برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش … فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق …پدر یا مادر … فرزند یا همسر عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم این عبارت غوغایی به پا می کند. نگذارید محبت و عشقتان در دنیای درونتان حبس شود. ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─ ‎‎‌‌‎‎‎‌‌
آرام شد آن دلی که با غصه تپید بر غربت خونهای عزیزان رشید شد حضرت سجّاد نگینی به بقیع بی گنبد و بی شمع و چراغ است و شهید
پلک بر‌ هم میزدی کرب ‌و بلا میشد مرور مـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود (ع)🥀 🏴🥀 ❤️(ع) 🌼 🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤 @Ashegane_AHLE_beet 🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤
شبِ اول که روضه‌ی حضرت مسلم باب شده ، از اونجایی می‌خوندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر اونقدر وهم‌آور و هولناک بود که همونجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورتشو برگردوند و دید خیلیا دارند می‌روند!  هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسینشو رها می‌کنند ... هر چه که باشه ، خب خانومه دیگه! حتما تَهِ دلش خالی شده بود ، اما دویدو خودشو رسوند به حسین و گفت : - دورت بگردم عزیز خواهر ، همه‌شون هم که بروند ، خودم هستم ... بعد هم دوید سمتِ خیمه ی  بی‌بی‌ها و  آرامشون کرد ، دل‌داریشون داد ، نگذاشت یک وقت بترسند ...   باز دوید سمت حسین ، باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها ... هی دوید این سمت باز برگشت آن سو ، که نگذاره یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفته ... یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر رو میخونند ، از اونجایی میخوندم که حر راهو بست ، میگفتم : زینب پرده‌ی کجاوه‌ها رو انداخت تا یک وقت این زن‌ها و بچه‌ها چشمشون به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند ! بچه‌ها را مشغول بازی کرد ، زن‌ها را گرمِ تسبیح... همون روز ، بینِ خیمه‌ها اونقدر دوید و اونقدر به یکی یکی شون  سر زد و به تک‌تک‌شون رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم ، آب توی دلش تکون بخوره ... یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدوم از شهدا رو بخونم ، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد ، زینب تا وسط میدون هروله کردو بالای سر هر شهیدی رفت و خودش همونجا شهید شد ، اما نگذاشت حسینش کنار اون شهید ، جون بده! برای همه ی شهدا دوید ، به عدد تموم شهدا به دادِ حسینش رسید ، از کنار تموم مقتل‌ها حسین رو بلند کرد و به خیمه‌گاه رسوند... اما نوبت به دو آقازاد‌ه ی خودش که رسید ، دوید توی پستوی خیمه‌گاه و خودش رو پنهان کرد یک جایی ، که یک وقت با حسینش چشم به چشم نشه که خدای نکرده حسین یک لحظه از روش خجالت بکشه  حتی پیکرها رو هم که آوردند از خیمه‌گاه بیرون نیومد ، به نظرم می‌خواست به حسینش بگه  حسین جان اصلا حرفش رو هم نزن  ، کاش جای دو پسر ، دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند و نگذارند اینگونه کمر خم کنی برادرم .... در تمام روضه ها ، محورو  زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها رو به زینب گره می‌زدم ... اونقدر از زینب می‌خوندم و از زینب میگفتم تا دلها رو برای شام غریبان آماده کنم... بعد تازه آن وقت روضه‌ی اصلیو رو می‌کردم... حالا این زینبی که از روز اول دویده ، از روز اول به داد همه رسیده ، از روز اول نگذاشته آب توی دل کسی تکان بخورد... حالا تازه دویدن‌هایش شروع شده... اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فرار بدهد ... یک دور دنبال یک یکشون بدود ، تا یک وقت آتش به دامنشون نگرفته باشه ...   یک دور تمامشون رو بغل کنه تا یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند... در تموم این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد تا یک وقت آتش به خیمه ی زین العابدین نیفتاده باشه ... بعدِ غارتِ خیمه‌گاه ، باز دویدن‌های بعدش شروع بشه  ، حالا بدود تا بچه‌ها رو پیدا کنه... بچه‌ها را بشمره و هی توی شمردن‌ها کم بیاره و در هر بار کم اومدنِ عددِ بچه‌ها ، خودش فروبپاشه و قلبش از جا بیرون بشه و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها رو پیدا کنه... بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هاش شروع بشه ، هِی تا لب فرات بدود قدری آب برداره و خودش لب به آب نزنه ، آب رو به زن‌ها و بچه‌ها بده و دوباره بدود تا یک کمه دیگه آب بیاره .... تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبوده ... از فردای عاشورا که کاروانو راه انداختند ، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفته ... تا یک وقت ، سری از بالای نیزه‌ها فرونیفتد... من اگه مداح بودم تموم این ده شب، روضه‌ی دویدن‌های زینب رو می‌خوندم... اون وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ها از همه جا جمع می‌شد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینبو شنیدند ، تا خودِ اربعین خواهند سوخت ، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... نمیخواد گریه کنیم بشینیم فقط فکر کنیم که چه تاوانی برای حفظ اسلام داده شده و بعد برای این حجم از مظلومیت اهل بیت اشک بریزیم که از دویدنهای زینب خجالت بکشیم که نمیتونیم اون جایی که باید ،  جلوی نفس خودمون ایستادگی کنیم  خجالت بکشیم که خانوم این حجم عظیم از درد رو کشیدند ولی باز ایستادند اما ما هنوز تو خودمون موندیم ای کاش گریه هامون با تفکر باشه و باعث بشه ی جایی برای همیشه به خودمون بیاییم و هر طوریکه در توانمون هست  آماده بشیم برای حسین زمان خودمون اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸