ازدست دادن نعمت
مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اذا وَصَلَتْ اِلَیكُم اَطرافُ النِّعَمِ فلا تَنفِروا اَقصاها بِقِلَّةِ الشُّكرِ!
نعمتی كه به دستتان رسید، با قصور در شكرگزاری آن، نیمهكاره آن را از دست ندهید.
📚 بحار، ج ٧١، ص ٥٣
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی
🌱دم ز حیدر زدن از فاطمه، آموخته ام
💙مثل شمعی به ره عشق علی سوخته ام...
🌱شیعه هستم من اگر موهبت فاطمه است
❤️گر محب علیام مرحمت فاطمه است...
🔅السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
🔅السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲
✅فواید خوردن نان در صبح
✍️امام صادق علیه السلام:
وقتی نماز صبح را خواندے، تڪه نانی
میل ڪن تا با آن:
🔹 دهانت را خوش بو ڪنی،
🔸 حرارت خود را خاموش نمایی،
🔹 دندان هایت را محڪم ڪنی،
🔸 لثه ات را محڪم سازی،
🔹 روزے ات را جلب ڪنی،
🔸 و اخلاقت را زیبا سازی.
[ ویدئو ]
قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو می شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود ...
اين روزها چشما ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمريم ...
قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی ...
اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری ...
قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز می زديم و ...
اين روزها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم ...
قديما از هر فرصتی استفاده می كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ...
اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، با هم ارتباط نداريم ...
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگ با فک و فامیل ...
این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه ؟
حیف
قديما توی قديما موند ...
یه کم به خودمان بیاییم😞
هدایت شده از شرح خطبهی غدیر
🌹در روایت است که:
مسافرت یکی از شاخه های عذابه...
به دلایل متعدد، سفر کردن سختی داره؛ مخصوصا سفرها در زمان قدیم بدون امکانات رفاهی انجام می شد و خصوصا این که در میان دشمن باشی...!
سرهای عزیزانت بر بالای نیزه ...
نگاه های دشمن
نه آبی، نه غذایی
نه لباسی، نه مرکب مناسبی
در بین خوف و رجا
رو به سوی قاتلین عزیزانت...
منزل به منزل
کو به کو
صحرا و بیابان در پیش
در اسارت و در زنجیر
وارد هر شهری بشی، بگن اسیران رومی و بعضی بگن گدایان ...
خلاصه اهل دل گرفتند چی شده؟؟؟؟
تا ابد به این مصیبتها ناله بزنیم کم گذاشتیم 🌹
💔💔💔💔
می دونید باب الحسین، همان باب شرمندگانه؟
شرمندگان از گناه و ادای تکلیف
شرمندگان از ضعف و سستی
شرمندگان از معرفت و عبادت
شرمندگان از شکر و اطاعت
باب الحسین برای شاگردان تنبل و متوسطه که نیاز به ماده و تبصره و ارفاق دارن تا قبول بشن!!!!
باب الحسین برای کسانی است که زدن به جاده خاکی....!!!
😔💔😔
هدایت شده از نور امید
می دونید باب الحسین، همان باب شرمندگانه؟
شرمندگان از گناه و ادای تکلیف
شرمندگان از ضعف و سستی
شرمندگان از معرفت و عبادت
شرمندگان از شکر و اطاعت
باب الحسین برای شاگردان تنبل و متوسطه که نیاز به ماده و تبصره و ارفاق دارن تا قبول بشن!!!!
باب الحسین برای کسانی است که زدن به جاده خاکی....!!!
😔💔😔
هرگز دلت را به اهل روزگار مسپار
نتیجه اش نا امیدی است ...
دلت را بخدا بسپار
او دریای بی کران امید هاست ...
✨🍃🌸
امام موسیكاظم علیهالسلام:
اِنَّ كُلَّ نِعمَةٍ عَجَزْتَ عَن شُكِرها بِمَنزلَةِ سَیِّئَةٍ تؤاخَذُ بِها!
هر نعمتی كه از عهده شكر آن برنیایی در حكم یک گناه است كه از آن بازخواست خواهی شد!
شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
▫️برای یک مرد…
او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود …. توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است …. چون به مرد بودنش افتخار می کند ….
شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
▫️برای زن
آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد …
و همه جای زندگی را با عشق… از نو بیاراید ..
شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
▫️برای فرزندت
خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش …
فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق …پدر یا مادر … فرزند یا همسر
عبارت دوستت دارم را جدی بگیریم
این عبارت غوغایی به پا می کند.
نگذارید محبت و عشقتان در دنیای درونتان حبس شود.
ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─
#یاامام_سجاد
آرام شد آن دلی که با غصه تپید
بر غربت خونهای عزیزان رشید
شد حضرت سجّاد نگینی به بقیع
بی گنبد و بی شمع و چراغ است و شهید
هدایت شده از عـــاشقــان اهــل بیـــت(ع)🌹
پلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور
مـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🏴🥀
❤️#عاشقان_اهل_بیت_(ع)
🌼#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤
@Ashegane_AHLE_beet
🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤
هدایت شده از ام أبیها فاطِمَةُ الزَّهراء (س)
شبِ اول که روضهی حضرت مسلم باب شده ، از اونجایی میخوندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر اونقدر وهمآور و هولناک بود که همونجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورتشو برگردوند و دید خیلیا دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسینشو رها میکنند ...
هر چه که باشه ، خب خانومه دیگه! حتما تَهِ دلش خالی شده بود ، اما دویدو خودشو رسوند به حسین و گفت :
- دورت بگردم عزیز خواهر ، همهشون هم که بروند ، خودم هستم ...
بعد هم دوید سمتِ خیمه ی بیبیها و آرامشون کرد ، دلداریشون داد ، نگذاشت یک وقت بترسند ...
باز دوید سمت حسین ، باز برگشت سمت زنها و بچهها ...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو ، که نگذاره یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفته ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر رو میخونند ، از اونجایی میخوندم که حر راهو بست ، میگفتم :
زینب پردهی کجاوهها رو انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشون به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند ! بچهها را مشغول بازی کرد ، زنها را گرمِ تسبیح...
همون روز ، بینِ خیمهها اونقدر دوید و اونقدر به یکی یکی شون سر زد و به تکتکشون رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم ، آب توی دلش تکون بخوره ...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدوم از شهدا رو بخونم ، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد ، زینب تا وسط میدون هروله کردو بالای سر هر شهیدی رفت و خودش همونجا شهید شد ، اما نگذاشت حسینش کنار اون شهید ، جون بده!
برای همه ی شهدا دوید ، به عدد تموم شهدا به دادِ حسینش رسید ، از کنار تموم مقتلها حسین رو بلند کرد و به خیمهگاه رسوند...
اما نوبت به دو آقازاده ی خودش که رسید ، دوید توی پستوی خیمهگاه و خودش رو پنهان کرد یک جایی ، که یک وقت با حسینش چشم به چشم نشه که خدای نکرده حسین یک لحظه از روش خجالت بکشه
حتی پیکرها رو هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیومد ، به نظرم میخواست به حسینش بگه حسین جان اصلا حرفش رو هم نزن ، کاش جای دو پسر ، دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند و نگذارند اینگونه کمر خم کنی برادرم ....
در تمام روضه ها ، محورو زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها رو به زینب گره میزدم ...
اونقدر از زینب میخوندم و از زینب میگفتم تا دلها رو برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلیو رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده ، از روز اول به داد همه رسیده ، از روز اول نگذاشته آب توی دل کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد ...
یک دور دنبال یک یکشون بدود ، تا یک وقت آتش به دامنشون نگرفته باشه ...
یک دور تمامشون رو بغل کنه تا یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تموم این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد تا یک وقت آتش به خیمه ی زین العابدین نیفتاده باشه ...
بعدِ غارتِ خیمهگاه ، باز دویدنهای بعدش شروع بشه ، حالا بدود تا بچهها رو پیدا کنه...
بچهها را بشمره و هی توی شمردنها کم بیاره و در هر بار کم اومدنِ عددِ بچهها ، خودش فروبپاشه و قلبش از جا بیرون بشه و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها رو پیدا کنه...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهاش شروع بشه ، هِی تا لب فرات بدود قدری آب برداره و خودش لب به آب نزنه ، آب رو به زنها و بچهها بده و دوباره بدود تا یک کمه دیگه آب بیاره ....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبوده ...
از فردای عاشورا که کاروانو راه انداختند ، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفته ...
تا یک وقت ، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من اگه مداح بودم
تموم این ده شب، روضهی دویدنهای زینب رو میخوندم...
اون وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینبو شنیدند ، تا خودِ اربعین خواهند سوخت ، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
نمیخواد گریه کنیم
بشینیم فقط فکر کنیم که چه تاوانی برای حفظ اسلام داده شده و بعد برای این حجم از مظلومیت اهل بیت اشک بریزیم
که از دویدنهای زینب خجالت بکشیم که نمیتونیم اون جایی که باید ،
جلوی نفس خودمون ایستادگی کنیم
خجالت بکشیم که خانوم این حجم عظیم از درد رو کشیدند ولی باز ایستادند اما ما هنوز تو خودمون موندیم
ای کاش گریه هامون با تفکر باشه و باعث بشه ی جایی برای همیشه به خودمون بیاییم و هر طوریکه در توانمون هست آماده بشیم برای حسین زمان خودمون
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
هدایت شده از طب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام. به نظر شما وظیفه ی تمرکززدایی از قدرت و ثروت و بیت المال و زمین و زمان و گرفتن این همه اختیارات فسادزا از دست دولت و مجلس با کیست؟
هدایت شده از عـــاشقــان اهــل بیـــت(ع)🌹
*┄━═✿♡﷽♡✿═━
☀️ امام سجاد (علیه السلام) فرمودند :
مردمان زمان غیبت که منتظر ظهور امامشان هستند و امامت او را قبول دارند بهترین مردمانند و از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خداوند چنان عقلی به آنان داده که غیبت را همچون دیدن میدانند
📗کمال الدین و تمام نعمه؛ ج۱، ص۳۲۰
📗بحار الانوار ؛ جلد ۵۲، صفحه ۱۲۲
--------------------------------------------------------
السـلام علیـکـــ یـا ابـاصـالح المــهــدی
بیایید هر روز عهــــد ببندیم که هـــرگــــــز، مهدی فاطمه را فــراموش نـخـواهیــم کــرد،
مهدی فاطمه؛ همیشه به یاد ما است، و خاطر ما را از یاد نبرده است...
🌤️امام زمـــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند :
مــــا در رعــایــــت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند.
📗احتجاج ؛ ج۲، ص۴۹۷، مرحوم طبرسی.
@Ashegane_AHLE_beet
هدایت شده از ام أبیها فاطِمَةُ الزَّهراء (س)
🌹روضهی عاشورا تا اربعین و همیشه ی تاریخ:
روضه ایی که مثل قرآن هر روز باید بخونیم
روضه ی یک خواهر و برادر عاشق:
شبِ اول که روضهی حضرت مسلم باب شده ، از اونجایی میخوندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر اونقدر وهمآور و هولناک بود که همونجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورتشو برگردوند و دید خیلیا دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسینشو رها میکنند ...
هر چه که باشه ، خب خانومه دیگه! حتما تَهِ دلش خالی شده بود ، اما دویدو خودشو رسوند به حسین و گفت :
- دورت بگردم عزیز خواهر ، همهشون هم که بروند ، خودم هستم ...
بعد هم دوید سمتِ خیمه ی بیبیها و آرامشون کرد ، دلداریشون داد ، نگذاشت یک وقت بترسند ...
باز دوید سمت حسین ، باز برگشت سمت زنها و بچهها ...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو ، که نگذاره یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفته ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر رو میخونند ، از اونجایی میخوندم که حر راهو بست ، میگفتم :
زینب پردهی کجاوهها رو انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشون به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند ! بچهها را مشغول بازی کرد ، زنها را گرمِ تسبیح...
همون روز ، بینِ خیمهها اونقدر دوید و اونقدر به یکی یکی شون سر زد و به تکتکشون رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم ، آب توی دلش تکون بخوره ...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدوم از شهدا رو بخونم ، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد ، زینب تا وسط میدون هروله کردو بالای سر هر شهیدی رفت و خودش همونجا شهید شد ، اما نگذاشت حسینش کنار اون شهید ، جون بده!
برای همه ی شهدا دوید ، به عدد تموم شهدا به دادِ حسینش رسید ، از کنار تموم مقتلها حسین رو بلند کرد و به خیمهگاه رسوند...
اما نوبت به دو آقازاده ی خودش که رسید ، دوید توی پستوی خیمهگاه و خودش رو پنهان کرد یک جایی ، که یک وقت با حسینش چشم به چشم نشه که خدای نکرده حسین یک لحظه از روش خجالت بکشه
حتی پیکرها رو هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیومد ، به نظرم میخواست به حسینش بگه حسین جان اصلا حرفش رو هم نزن ، کاش جای دو پسر ، دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند و نگذارند اینگونه کمر خم کنی برادرم ....
در تمام روضه ها ، محورو زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها رو به زینب گره میزدم ...
اونقدر از زینب میخوندم و از زینب میگفتم تا دلها رو برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی رو شروع میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده ، از روز اول به داد همه رسیده ، از روز اول نگذاشته آب توی دل کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد ...
یک دور دنبال یک یکشون بدود ، تا یک وقت آتش به دامنشون نگرفته باشه ...
یک دور تمامشون رو بغل کنه تا یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تموم این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد تا یک وقت آتش به خیمه ی زین العابدین نیفتاده باشه ...
بعدِ غارتِ خیمهگاه ، باز دویدنهای بعدش شروع بشه ، حالا بدود تا بچهها رو پیدا کنه...
بچهها را بشمره و هی توی شمردنها کم بیاره و در هر بار کم اومدنِ عددِ بچهها ، خودش فروبپاشه و قلبش از جا بیرون بشه و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها رو پیدا کنه...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهاش شروع بشه ، هِی تا لب فرات بدود قدری آب برداره و خودش لب به آب نزنه ، آب رو به زنها و بچهها بده و دوباره بدود تا یک کمه دیگه آب بیاره ....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبوده ...
از فردای عاشورا که کاروانو راه انداختند ، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفته ...
تا یک وقت ، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
اون وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینبو شنیدند ، تا خودِ اربعین خواهند سوخت ، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
🌹 بشینیم فقط فکر کنیم که چه تاوانی برای حفظ اسلام داده شده و بعد برای این حجم از مظلومیت اهل بیت اشک بریزیم
که از دویدنهای زینب خجالت بکشیم که نمیتونیم اون جایی که باید، جلوی نفس خودمون ایستادگی کنیم
خجالت بکشیم که خانوم این حجم عظیم از درد رو کشیدند ولی باز ایستادند اما ما هنوز تو خودمون موندیم
ای کاش گریه هامون با تفکر باشه و باعث بشه ی جایی برای همیشه به خودمون بیاییم و هر طوریکه در توانمون هست آماده بشیم برای حسین زمان خودمون.
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
هدایت شده از ام أبیها فاطِمَةُ الزَّهراء (س)
👈 *حجاب یعنی :*
✨ *حجاب یعنی :* دختر سیبی ست ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز...
✨ *حجاب یعنی :* هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است...
✨ *حجاب یعنی :* دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد...
✨ *حجاب یعنی :* زادهی عصر جاهلیت نیستم. *وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة..۳۳/احزاب*...
✨ *حجاب یعنی :* حاضر نیستم برای پرنگ شدن، هزار رنگ شوم...
✨ *حجاب یعنی :* هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست...
✨ *حجاب یعنی :* آزاد بودن از زندانی بنام *نظر دیگران*...
✨ *حجاب یعنی :* پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر...
✨ *حجاب یعنی :* بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا...
✨ *حجاب یعنی :* من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی...
✨ *حجاب یعنی :* زرهی در برابر چشم های مریض...
✨ *حجاب یعنی :* یک پیله تا پروانه شدن...
✨ *حجاب یعنی :* احترام به حرمت های الهی...
✨ *حجاب یعنی :* طعمه هوسرانی کسی نیستم...
✨ *حجاب یعنی :* بجای شخص، شخصیت را دیدن...
✨ *حجاب یعنی :* من یک انسانم نه یک وسیله...
✨ *حجاب یعنی :* خون بهای شهیدان...
✨ *حجاب یعنی :* حفاظت از زیبایی...
✨ *حجاب یعنی :* حفاظت از امانت خدا...
✨ *حجاب یعنی :* نماد هویت انسانی...
✨ *حجاب یعنی :* صدفی بر گوهر وجود...
✨ *حجاب یعنی :* محتاج جلب توجه نیستم...
✨ *حجاب یعنی :* زن والاست نه کالا...
✨ *حجاب یعنی :* اثبات تقدس زن...
✨ *حجاب یعنی :* مراقبت از تقوا...
✨ *حجاب یعنی :* اعتماد به نفس...
✨ *حجاب یعنی :* مبارزه با دشمن...
✨ *حجاب یعنی :* زن فقط تَن نیست...
✨ *حجاب یعنی :* احترام به زن...
✨ *حجاب یعنی :* معامله با خدا...
✨ *حجاب یعنی :* تــــاج بندگی و اطاعت...
✨️ *حجاب یعنی :* مصونیت نه محدودیت...
┅♦️🌸🍃🌼🍃🌸🍃♦️┅