(✌️تاظهور✌️)
🛑 فوری 🛑 تایید نمیشود 🔹 حمله به سلمان رشدی در نیویورک
🚨🚨🚨سلمان رشدی در نیویورک مورد حمله واقع شد
🔹خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی اعلام کرد سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی که به ساحت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله اهانت کرده بود هنگامی که در نیویورک قصد سخنرانی داشت مورد حمله واقع شد.
🚨#تکمیلی| احتمال چاقو خوردن سلمان رشدی در نیویورک
شاهدان عینی گزارش دادهاند مردی هنگام سخنرانی سلمان رشدی در مرکز «چوتوکوآ» در نیویورک به سمت او حملهور شده و با چاقو یا مشت او را زخمی کرده است.
@noori82325 #اللهمعجللولیڪالفرج
اخبار و شایعاتی که از توزیع آبجوی نمره یک برای تظاهرکنندگان میدان فردوس می گویند صحت ندارد.
04 Vourod Be Kofeh.mp3
13.35M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت چهارم:
ورود کاروان به کوفه...
#صباحا_و_مساء
@noori82325 #اللهمعجللولیڪالفرج
(✌️تاظهور✌️)
🚨🚨🚨سلمان رشدی در نیویورک مورد حمله واقع شد 🔹خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی اعلام کرد سلمان رشدی، نوی
نخستین تصویر از محل زخمی شدن سلمان رشدی
🔹حاضران در محل حادثهای که سلمان رشدی در آن مورد حمله واقع شده این تصویر را از تلاش عدهای برای درمان او در صحنه حادثه منتشر کردهاند.
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
🔺جزپیات اولیه از حمله به سلمان رشدی در نیویورک
🔹 سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی که مهرورالدم اعلام شده بود در نیویورک و در حالی که برای ادای یک سخنرانی آماده میشد، مورد حمله قرار گرفته است
🔹 خبرنگار آسوشیتدپرس که شاهد حمله به او بوده است میگوید یک نفر بعد از معرفی سلمان رشدی روی سکو پریده و او را با مشت یا چاقو هدف قرار داده است سلمان رشدی در پی این ضربه به زمین افتاده، و روشن نیست که از این حمله دقیقا چه آسیبی دیده است
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
🔺به گزارش برخی رسانههای غربی؛ حال سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی وخیم میباشد
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
تصویری که گفته می شود مربوط به ضارب سلمان رشدی است
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم از لحظاتی بعد از حمله به سلمان رشدی
▪️فیلمی که در فضای مجازی منتشر شده هجوم مردم به صحنه حمله به سلمان رشدی بعد از حمله یک مرد به او را نشان میدهد. هنوز مشخص نیست رشدی بر اثر اصابت مشت زخمی شده یا چاقو.
@noori82325 #اللهمعجللولیڪالفرج
🔻 فتوایی که سالانه یک میلیون دلار خرج روی دست انگلستان گذاشت
🔴 حمله به سلمان رشدی در نیویورک
🔸سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی که به ساحت پیامبر اسلام (ص).
🔸سلمان رشدی در مصاحبهای با روزنامه انگلیسی «دیلیمیل» به بخشی از پیامدهایی که نوشتن کتاب موهن برای او داشت اشاره میکند/آنتی زایون
🔸 وی در ابتدای این مصاحبه از اولین احساسش پس از آنکه فتوای امام خمینی(ره) را شنید، میگوید: «حس خوبی نبود. حس کردم که من یک مرد مردهام... قدم زدن بدون یک محافظ شخصی، رفتن به خرید، دیدن خانواده، پرواز با هواپیما و تمام اینها در آن زمان برای من غیرممکن بود».
🔸سلمان رشدی تا سال 1998 تحت حفاظت بسیار شدید قرار داشت و زندگی پنهانی داشت. پلیس انگلیس سالانه یک میلیون دلار برای محافظت از سلمان رشدی هزینه میکرده و همین امر انتقادات زیادی را متوجه رشدی کرده است.
🔸رشدی در این باره میگوید: «بزرگترین مشکلی که بود و من همیشه به آن فکر میکردم، این بود که من نمرده بودم. اگر من مرده بودم هیچکس در انگلیس به هزینههای امنیت من اعتراض نمیکرد...
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر هوایی از تجمع بزرگ حامیان چارچوب هماهنگی احزاب شیعی عراق در ورودی منطقه سبز بغداد
تعداد حدودی شرکت کنندگان: بیش از ۸۰ هزار نفر
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشکیل زنجیره انسانی توسط نیروهای امنیتی حشدالشعبی بین منطقه سبز بغداد و محل تجمع حامیان چارچوب هماهنگی احزاب شیعی عراق
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️تجمع حامیان چارچوب هماهنگی احزاب شیعی عراق در الموصل
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
(✌️تاظهور✌️)
نخستین تصویر از محل زخمی شدن سلمان رشدی 🔹حاضران در محل حادثهای که سلمان رشدی در آن مورد حمله واقع
🔺 تصاویر منتشر شده حاکی از وخامت حال سلمان رشدی است
(✌️تاظهور✌️)
🔺به گزارش برخی رسانههای غربی؛ حال سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی وخیم میباشد #اللهمعجللولی
✅ گویا ضربه به پهلو و گردنش خورده
🔹 برای بسته شدن منفذ ایجاد شده درگلو نایلون قرار دادن تا بتونه نفس بکشه .
👇👍👌👇👆
🛑 در صورت مرگ سلمان رشدی تیرگی روابط بین ایران و بریتانیا , کانادا و استرالیا بیشتر خواهد شد و حتی ممکن از تا مرز تنش سیاسی هم پیش برود .
🔹 هم اکنون حال سلمان رشدی وخیم گزارش شده است
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
(✌️تاظهور✌️)
نخستین تصویر از محل زخمی شدن سلمان رشدی 🔹حاضران در محل حادثهای که سلمان رشدی در آن مورد حمله واقع
چند نکته در خصوص حمله به سلمان رشدی
🔸️سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی هدف حمله قرار گرفت و به شدت مجروح شد .
🔸️در خصوص این اتفاق چند نکته لازم به ذکر است ؛
1️⃣ این فرد در سال ۱۹۸۸ کتاب آیات شیطانی را که رمانی در خصوص پیامبر اسلام (ص) بود را به چاپ رسانید که در آن توهین های روشنی را به ایشان نسبت داده بود .
2️⃣ در پی اطلاع امام خمینی (ره) از مفاد این کتاب ، ایشان فتوایی مبنی بر واجب القتل بودن سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای آن را صادر نمودند . در پی این فتوا هیتوشی ایگاریشی ناشر ژاپنی این کتاب در نیویورک با ضربات چاقو به قتل رسید .
3️⃣ اولین تلاش برای کشتن سلمان رشدی توسط جوانی از حزب الله لبنان به نام مصطفی مازح انجام گرفت اما این تلاش ناکام ماند و وی با انفجار زودهنگام بمب به شهادت رسید .
4️⃣ پس از فوت امامخمینی (ره) تلاش های بسیاری از سوی کشورهای اروپایی جهت فشار بر رهبر جدید جمهوری اسلامی برای تغییر فتوای قتل رشدی انجام گرفت اما آیت الله خامنه ای همچنان بر اجرای فتوای رهبر سابق اصرار ورزیدند.
5️⃣ پس از فتوای امام خمینی مبنی بر واجب بودن قتل سلمان رشدی وی به ظاهر توبه نمود اما امام خمینی فرمودند : سلمان رشـدى اگـر تـوبـه كـنـد و زاهـد زمـان هـم گـردد، بـر هـر مـسـلمـان واجـب اسـت بـا جـان و مـال، تـمـامـى هـمِّ خـود را بـه كـار گـيـرد تـا او را بـه درك واصـل گـردانـد.
6️⃣ فارغ از این که سلمان رشدی در پی حمله امروز کشته شود یا نشود باید گفت پس از ۳۴ سال هنوز اجرای فتوای امام خمینی(ره) برای جوانان متدین مسلمان معتبر است و کسانی که با توهین به مقدسات امت اسلامی در پی تضعیف باورهای دینی مسلمانان و از بین بردن ایمان آنان هستند با شکست روبرو شده اند.
7️⃣ سلمان رشدی در اروپا در انظار عمومی ظاهر نمی شد و به شدت تحت حمایت دولت بریتانیا قرار داشت و حتی به وی لقب شوالیه اهدا گردید.
گمان رشدی این بود که در آمریکا امنیتش تامین است و به همین دلیل در نیویورک قصد ایراد سخنرانی داشت که هدف حمله با چاقو قرار گرفت .
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
🔴نماینده روسیه در وین: سرنوشت توافق هسته ای اوایل هفته آینده مشخص می شود و متن آن تقریبا به طور کامل مورد توافق قرار گرفته است... @noori82325 #اللهمعجللولیڪالفرج
🚨سال ها پیش مصطفی یک لبنانی قصد داشت او را با بمب در انگلیس بکشد که متاسفانه عملیات شکست خورد ومصطفی شهیدشد.
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
زمین لرزه شدیدی رشت را تکان داد.
زلزلهای به قدرت ۴.۳ ریشتر در عمق ۲۳ کیلومتری زمین استان گيلان - حوالی رضوانشهر را لرزاند.
اینکه یه اتفاق بزرگ باید بیفته و میفته شکی بهش نیست فقط موضوع زمان هستش این وسط
این تغییر بزرگ باید رخ بده برای رشد و تعالی خود انسان
برای رسیدن به جایگاه اصلی ...@noori82325 #اللهمعجللولیڪالفرج
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت چهل و یکم*
خبر حرکت سپاهیان ایران به داخل خاک هندوستان ، خیلی زود از مرزهای ایران گذشت و به امپراطوری عثمانی (ترکیه فعلی) رسید ، عثمانیان که چشم نادر را از مرزهای شمال ایران دور دیدند در خفا و پنهانی ، شروع به تحریک بعضی از یاغیان و سرکشان طایفه لزگی و گرجی نموده و با مسلح کردن آنها ، مجددا شمال قفقاز را به فرماندهی سرداری بنام ابراهیم خان لزگی *(معروف به ابراهیم دیوانه*) ، درگیر شورشی گسترده نمودند ، فرماندار گرجستان بلافاصله با پیکی سریع ، نامه ای به رضاقلی میرزا (ولیعهد) در مشهد فرستاد و درخواست کمک نمود ، رضا قلی میرزا نیز ابراهیم خان (برادر بزرگ نادر و عموی رضا قلی) را مامور سرکوب شورشیان کرد و وی نیز با آراستن سپاهی پنج هزار نفره بسوی قفقاز حرکت کرد (ناحیه قفقاز هزاران سال جزئی از سرزمین ایران بوده و شامل کشورهای گرجستان ، ارمنستان ، چچن و آذربایجان فعلی می باشد)
ابراهیم خان بیدرنگ و با شتاب بسوی دربند در قفقاز حرکت کرد
، *ابراهیم خان دیوانه* با دلگرمی به پشتیبانی امپراطوری عثمانی ، تصور میکرد در غیاب نادر به آسانی می تواند در شمال قفقاز (هم مرز با شمال گرجستان امروزی) اعلام استقلال نماید با ابراهیم خان (برادر نادر) به مقابله پرداخت ، جنگی خونین درگرفت ، جنگ با شدت و ضعف ، بمدت یکهفته بدرازا کشید و سرانجام با پیروزی سپاه ایران و سرکوبی شورشیان خاتمه یافت ولی در واپسین روزهای درگیری که میان باقیمانده نیروهای *ابراهیم خان لزگی* و نیروهای ابراهیم خان رخ داد تیری بر سینه ابراهیم خان نشست ، ابراهیم خان که مانند نادر با تبرزین می جنگید اهمیتی نداد و کماکان به جنگ با لزگیان ادامه می داد تا اینکه بعلت خونریزی نیروی او کم کم رو به کاهش گذاشت و بر زمین افتاد
سرداران لشگر با زحمت زیاد او را از میدان نبرد بیرون و به چادر فرماندهی منتقل کردند ، طبیب سپاه ایران با مشاهده عمق زخم گلوله ، وخامت حال ابراهیم خان را به اطلاع بزرگان لشگر رسانید و تاکید کرد ابراهیم خان آفتاب صبح فردا را نخواهد دید و چراغ زندگی اش برای همیشه خاموش خواهد شد ، ابراهیم خان در بستر بیماری به اطرافیان خود گفت ، هیچ چیزی از شما نمی خواهم جز اینکه به برادرم نادر بگوئید ، برادرش تا لحظه آخر به او وفادار بود و از هیچ کوششی برای کیان وطن کوتاهی نکرد
خبر کشته شدن ابراهیم خان باعث تضعیف روحیه ایرانیان و تقویت روحیه لزگیان به فرماندهی *ابراهیم دیوانه* شد ، در این اثناء در شبیخونی که لزگیان به سپاهیان ایران زدند سپاه ایران مجبور به عقب نشینی به آق برج (دژ سفید) در آن نزدیکی شد و جنازه ابراهیم خان بدست *ابراهیم دیوانه* افتاد ، وی هنگامی که به پیکر ابراهیم خان دست یافت ، هم شادمان شد و هم ترسید ، زیرا مطمئن بود نادر بطور قطع و یقین بسراغ او خواهد آمد و انتقام خواهد گرفت ، لذا دستور داد پیکر بیجان ابراهیم خان را با احترام به اردوی خود ببرند و بخاک بسپارند
سپاهیان ایران را در قفقاز رها می کنیم و مجددا به نزد نادر در سرزمین هند باز می گردیم ، نخستین مسئله ای که پس از تصرف پیشاور ، پیش پای نادر قرار داشت گذشتن از پنج شاخه رود سند بود که میان پیشاور و دهلی قرار داشت (*پنج آب* در پاکستان امروزی بهمین خاطر پنجاب نامیده می شود) ، هنگامی که نادر به اولین شاخه رود سِند رسید و آب های خروشان و پهنای شگفت انگیز آن را دید (1600 متر) ، در اندیشه ای عمیق فرو رفت ، نادر یک روز به سپاه خود استراحت داد تا عقب داران سپاه نیز به جلوداران نیروهایش ملحق شوند (در جنگ های قدیم و حتی امروزه ، به جهت جلوگیری از شبیخون و غافلگیری ، عده ای جلودار و عده دیگری عقب دار ، از سپاه اصلی محافظت می کنند)
مشکلی که نادر را به خود مشغول می کرد عبور یکصد و بیست هزار نیرو ، و یکصد هزار اسب و استر (قاطر) و شتر و انتقال ارابه های سنگین جنگی و توپخانه و گلوله های سنگین توپ و آذوقه و خواربار و چادر و دیگر تجهیزات سبک و سنگین این لشگر عظیم از این رودخانا خروشان و پهناور بود ، سرداران و مهندسان ایرانی با بُهت و حیرت ، رودخانه را نظاره می کردند و عبور از آن را نشدنی و ناممکن میدانستند نادر اما ، مرد روزهای سخت بود
در طول یک روزی که عقب داران سپاه به سپاه اصلی ملحق می شدند نادر حتی یک لحظه از کوشش باز نمی ایستاد و چندین بار سوار بر اسب ، بالا و پائین رود سِند را از نظر می گذرانید ، مردم محلی با مشاهده سپاه ایران ، با رها کردن کَرَجی های (قایق های کوچک) خود در آنسوی رودخانه گریخته بودند ، ناگهان فکر بکری به ذهن نادر خطور کرد ، وی دستور داد تمامی کرجی ها را آورده و در یکجا جمع کنند ، سپس دست به کار گِردآوری چوب و الوار و تخته هائی که در رودخانه شناور بود شده و پس از آن نیز دستور داد به مقدار لازم ، درختان تناور منطقه را بریده و به ساح
ل رودخانه بیاورند ، فرمان نادر طی چهار روز اجراء و در کرانه ساحل رود ، انبوهی از چوب تهیه شد
بدستور نادر ، کَرَجی ها (قایق های کوچک) را یک به یک از پهلو به هم بستند و با ریسمان (طناب) آنان را به هم متصل نمودند ، هنوز کمتر از یک سوم کرجی ها و الوارها به یکدیگر متصل نشده بودند که به نادر اطلاع دادند ریسمان (طناب) به اندازه مورد نیاز وجود ندارد ، نادر مجددا در اندیشه ای عمیق فرو رفت ، سربازان ایرانی هر جه بدنبال ریسمان گشتند موفقیتی نصیبشان نمی شد تا اینکه ناگهان هوش و نبوغ نادر مانند همیشه ، راهگشای حل مشکلات گردید
نادر فرمان داد تمامی اسبان سپاه را به خط کنند ، هیچکس نمی دانست منظور نادر چیست ، ظرف چهار ساعت ، هشتاد هزار اسب در پهنه دشت آماده شدند ، نادر دستور داد فورا موهای یال و دُم اسبان را چیده و با آن ریسمان ببافند ، هنوز دو روز از صدور فرمان نگذشته بود که از موی اسبان ، چندین و چند هزار متر ، ریسمان های محکم بافته و آماده شد
نادر با اینکه مهندس و پل ساز نبود ابتدا دستور داد چند تن از سربازان بر یک کرجی بزرگ سوار شوند و یک سر ریسمان را بگیرند و به آنسوی رود ببرند و آن را به پای چند درخت تناور و کهنسال ببندند ، سپس کرجی ها را بطور موازی با ریسمان به یکدیگر متصل و تمامی آنها را طوری به ریسمان اصلی ببندند تا آب های خروشان رودخانه آنها را منحرف و غرق نکند ، پس از آن نیز دستور داد الوارها و تخته های پَهَن را بر روی کرجی ها بگذارند *پل آماده شد*
نخستین کسانی که از روی این پل گذشتند ، نادر و گروهی از سواران وی بودند ، پس از آن پیادگان و بعد ، سواران و سپس توپخانه و آذوقه و خواربار و دیگر تجهیزات جنگی ، یکی پس از دیگری از پل گذشته و در آنسوی رود ، خیمه و خرگاه خود را برپا داشتند
عبور سخت و جانفرسای سپاهیان ایران ، از روی پل دست ساز نادر ، از اولین شاخه خروشان رود سِند ، چهار روز به درازا کشید ، نادر در کناره دیگر رود ، گذر مردان جنگی خود را می نگریست ، با اینکه همگان می پنداشتند اینک پس از ده روز کار مداوم به استراحت می پردازند با شگفتی دیدند نادر ، درنگ را شایسته ندید و بلافاصله دستور پیشروی به درون خاک هند را صادر کرد و بسوی لاهور حرکت کرد (سومین شهر بزرگ پاکستان فعلی و زادگاه علامه ، اقبال لاهوری ، شاعر پارسی گوی معاصر)
در دومین روز راهپیمائی بسوی دهلی ، فرمانده جلو داران لشگر ایران ، از وجود قلعه ای مستحکم در دو فرسخی نیروهای ایران خبر داد (هر فرسخ معادل شش کیلومتر ، واحد قدیم مسافت در ایران قدیم) ، نادر بهمراه سپاه ، با رعایت احتیاط های لازم ، پس از چند ساعت راهپیمائی به نزدیکی دژ رسیدند ولی هیچ واکنشی از مدافعان دژ صورت نپذیرفت و سپاهیان ایران به راهپیمائی خود بسوی لاهور ادامه دادند و پس از دو روز و طی کردن بیست و چهار فرسخ (144 کیلومتر) به دومین شاخه رود سِند بنام *جهلوم* رسیدند ، در اینجا نادر به مردان جنگی خود استراحت داد
فرماندار دژ لاهور بنام ذکریا خان ، پنج هزار نفر را برای محافظت از دژ لاهور ، در شهر نگهداشت تا از برج و باروی شهر دفاع کنند و فرماندهی ده هزار نفر از نیروهایش را به یکی از سرداران خود بنام قلندر خان سپرد تا با سنگر بندی در اطراف شهر ، جلوی پیشروی جنگجویان ایران را بگیرند و خود نیز با ده هزار نفر از سربازانش به دژی که در آنسوی شاخه دوم رود سند *(جهلوم)* بنام دژ *کاخه سر* رفت و با سربازان تا دندان مسلح خود منتظر ورود سپاه ایران شد
نادر و ذکریا خان در این سو و آنسوی رودخانه یکدیگر را می دیدند ، فرماندار لاهور مطمئن بود که عبور نادر و سپاهیانش ، با وجود نیروهای او در آنسوی رودخانه غیر ممکن است ، زیرا با برآوردهای معمول جنگی در آن زمان ، تنها با یکصد نفر مدافع هندی ، تمام سربازان ایرانی در صورت گذر از رودخانه ، یک به یک طعمه های آسانی برای تفنگچیان و جنگجویان هندی بودند
نادر به چادر خود رفت و ساعتی با خود خلوت کرد ، این عادت نادر بود که در هنگام روبرو شدن با مشکلات بزرگ ، چند ساعتی با خود خلوت می کرد و تصمیم های بزرگ می گرفت و پس از آن ، تنی چند از فرماندهان خود را احضار و تصمیم خود را با آنان در میان می گذاشت ، در اینجا نقشه نادر چنین بود
*نخست اینکه* ، نیروهای ایرانی در درازای رودخانه به طول پانزده کیلومتر پراکنده شوند و با این ترفند ، نیروهای مدافع آنسوی رودخانه را نیز مجبور به پراکنده شدن نمایند ، *دوم اینکه* ، توپخانه ایران که دقیقا روبروی دژ کاخه سر مستقر بود ، شروع به تیراندازی به دیواره های برج نماید تا حواس نیروهای هندی معطوف و متوجه محافظت از برج و ترمیم خرابی های آن شود ، *سوم اینکه* شخص نادر بهمراه چهار هزار تن از جنگاوران جنگ دیده و بی باک و دلاور از گُداری که در مسافت دور دست رودخانه و دور از چشم هندیان قرار داشت به آب زده و از پشت سر مدافعان هندی سر در بیاورند (
گدار ، کلمه ای است فارسی که به قسمت های کم عمق رودخانه گفته می شود)
مانور و رزمایش نیروهای ایرانی از سپیده دم روز بعد آغاز شد ، پراکنده شدن سربازان ایرانی در درازای پانزده کیلومتر طول رودخانه ، باعث پراکندگی مدافعان هندی شد ، آتش توپخانه نیز با شدت تمام آغاز شد و تا نیمه های شب فردا نیز ادامه یافت بطوریکه برای ذکریا خان هیچ شکی باقی نماند که سپاه ایران میخواهد از همان نقطه در روبروی دژ کاخه سر عبور کند ، ذکریا خان از شادی در پوست خود نمی گنجید زیرا اطمینان داشت حتی یکتن نمی تواند از رود بگذرد و زنده بماند ، بهمین انگیزه بدستور ذکریا خان ، نیروهای هندی با سرخوشی برای شکار ایرانیان ، در آنسوی ساحل و روبروی برج کاخه سر ، شروع به کندن سنگر و آماده کردن تفتگ ها شدند
ولی در دل سیاه آن شب و درست هنگامی که توپخانه ایران بشدت می غرید در دو فرسخی غوغای بی امان توپهای ویرانگر ، نادر پیشاپش همراهان دلاور و جان بر کف خود ، به نقطه ای که قبلا با طبع نا آرام و خستگی ناپذیر خود ، شناسایی کرده بود رسید ، محلی که نادر شخصا برگزیده بود دشت وسیعی بود که بستر رود در آنجا گسترده می شد و در نتیجه ، از عمق و ژرفای آن کاسته می شد ، نادر بی محابا ، پیشاپش نفرات خود بیدرنگ با اسب بدرون رودخانه راند و همانگونه که پیش میرفت آب بالا و بالاتر می آمد و کار ، هر لحظه سخت و سخت تر می شد هر لحظه ممکن بود نادر و همه همراهانش در ژرفایی ناشناخته فرو روند و به کام آبهای خروشان رودخانه درآیند ، همهمه ای همگانی ولی خاموش ، ناشی از ترس و دلهره از غرق شدن ، دلاوران همراه نادر را فرا گرفت ولی وقتی که آنها می دیدند که نادر پیشاپیش همه به آب زده ، عرق شرم بر پیشانی شان می نشست و از بیان هر حرف و سخنی بازشان می داشت و در نتیجه دل به مرگ می نهادند و بدنبال فرمانده خود رهسپار می شدند
دلاوری نادر و بی باکی او را در اینگونه مواقع سخت و دشوار می توان دید ، وقتی پادشاه کشوری بزرگ مانند ایران ، می تواند در کاخ بنشیند و با زنان و کنیزکان زیبا روی خلوت کند و به عیش و نوش بپردازد ، برمی خیزد ، شمشیر و تبرزین خود را به رخ دشمنان وطن می کِشد ، تا کمر در گل و لای راه می رود ، و شخصا دشوارترین مراحل و ماموریت های جنگی و بسیار خطرناک را خود بعهده می گیرد و دهها و صدها بار ، در سب های تار و در هولناک ترین مکانها ، در خاک بیگانه به پیشواز مرگ می رود و مرگ را به ستیز و رو در روئی فرا میخواند و بجای اینکه سربازان و سردارانش ، راه را برای او باز کنند ، او پیشقدم شده و راه را برای آنان باز کند ، آیا می توان بدنبال چنین فرماندهی نرفت و یا او را در میان خیل عظیم دشمنانش رها کرد
نزدیک به نیم ساعت طول کشید تا سُم های اسب نادر ، شن های کنار ساحل را احساس کرد ، سواران و افسران همراه نادر یکی پس از دیگری (البته با تعداد اندکی تلفات ، ناشی از غرق شدگی) به ساحل رسیدند و پس از تکانیدن خود از آب و لجن و شن ، بفرمان نادر بدون فوت وقت ، سیل آسا بسوی محافظان دژ کاخه سر تاختند
ذکریا خان و سربازانش که تمام هوش و حواسشان به رودخانه بود به یکباره زیر حملات خرد کننده و سخت سواران بی باک نادر که از پهلو و پشت سر بر آنها تاخته بودند قرار گرفتند ، تاخت و تاز مردان جنگ دیده همراه نادر تا بدان حد غیر منتظره و شکننده بود که شیرازه سپاه ذکریا خان را در دل آن شب سیاه و ظلمانی به هم ریخت ، در این اثناء توپخانه ایران نیز با شنیدن نعره های بلند و معروف نادر ، از غرش باز ایستاد تا نیروهای خودی آسیبی نبینند
در تاریکی شب ، شمشیر و تبرزین ها بود که بر آسمان می رفت و فرود می آمد و سرها را از بدن جدا می کرد و بهمراه خود ، مرگ را برای مدافعان هندی به ارمغان می آورد ، مدافعان هندی قبل از شبیخون نادر ، چنان از خود مطمئن بودند که دروازه های دژ کاخه سر را باز گذاشته بودند ، ولی کار از کار گذشته بود و نادر پس از شکست مدافعان رودخانه بهمراه سربازان خود بدرون دژ ریخته و تمامی مدافعان دژ کاخه سر یا گریختند و یا طعمه شمشیر سپاهیان نادر شدند ، ذکریا خان در تاریکی شب ، با سختی تمام توانست بهمراه اندکی از یاران خود بسوی شهر لاهور بگریزد
نادر یکی از سرداران خود را بنام حسین قلی خان را با دو هزار نفر ، مامور تعقیب ذکریا خان نمود و خود بهمراه نیروهای همراهش ، به قلع و قمع نفرات باقیمانده و پراکنده هندی پرداخت
ذکریا خان پس از رسیدن به لاهور ، وقتی متوجه تعقیب نیروهای حسینقلی خان شد به قلندر خان که بهمراه مدافعان شهر در سنگرهای خود بسر می برد فرمان داد به نیروهای همراه او پیوسته و متفقا به نیروهای اندک حسین قلی خان که بیش از دو هزار نفر نبودند بتازند
جنگی شدید و نابرابر بین حسینقلی خان با دوهزار نفر و نیروهای متفق و به هم پیوسته ذکریا خان و قلندر خان که بالغ بر دوازده هزار نفر بودند درگرفت ، حسینقلی خان و نیروهای اندک
ش بدون اینکه از نفرات بی شمار دشمن واهمه ای بخود راه دهند با دلاوری و بی باکی می جنگیدند و مطمئن بودند که فرمانده دلاورشان نادر ، کسی نیست که در این بحبوحه و وانفسای عظیم ، آنها را تنها بگذارد
این چشم به راهی زمان زیادی نپائید که نادر و هزار و پانصد نفر سوارانش رسیدند و فریاد رعد آسای وی ، در کوه و دشت پیچید و روحیه سربازان حسینقلی خان را استوار نمود ، قلندرخان و ذکریا خان و مردان جنگی شان که پیروزی را در دو قدمی خود می دیدند با وجود برتری چند برابری نیرو ، در زیر ضربات کوبنده و سنگین نیروهای نادر ، مجبور به عقب نشینی شدند ولی نادر دست بردار نبود و علیرغم اینکه نیروهایش دو شبانه روز نخوابیده بودند دستور داد به تعقیب هندیان ادامه دهند تا توان سازماندهی مجدد نداشته باشند ، سپس خود بیدرنگ به دژ کاخه سر برگشت و دستور داد تمامی نفرات و آلات و ادوات سبک و سنگین سپاه از همان گداری که وی و همراهانش گذر کرده بودند عبور کنند و بدین سان دومین شاخه رود سِند نیز ، تسلیم اراده آهنین نادر گردید
*سخنی با خوانندگان ارجمند*
نام یکایک سرداران ایرانی همراه با نادر ، در کتاب های مختلف آمده و ثبت و ضبط شده و همه ما باید بدانیم که چه مردان دلاوری ، جان برکف ، بی باک و وطن پرست ، در راه عظمت و سربلندی مام وطن ، ایران عزیز کوشیده اند و با تحمل سختی ها و دلهره های کوچک و بزرگ و طاقت فرسا و نثار جان خود ، توانسته اند این خاک گرامی و عزیز را پس از صدها و هزاران سال بدست ما بسپارند
از این گذشته ، درود های خود را نثار روان سربازان ، سواران ، توپچیان و افسران گمنامی می کنیم که در این جنگ ها ، چه در داخل مرزها و چه بیرون از آن در خاک بیگانه ، به خاک و خون غلطیدند و جان دادند و حتی هیچ نشانی از نام آنان و گورهایشان در دست نیست ، *خاک خوردند و خاک به بیگانه ندادند*
پایان قسمت چهل و یکم