🔴 عردوغان : تهران و مسکو باید بصورت شفاف بگویند نظرشان در قبال تروریستها و مبارزه با آنها چیست.
🔴 عردوغان عراق را تهدید کرد !
‼️عردوغان : از مقامات عراقی میخواهم که در مورد ترکیه مراقب باشند !
☑️سیدحسن نصرالله:صحنه ای که در مورد پایان «اسرائیل» دارم، رفتن مردم به سمت فرودگاه ها، بنادر و گذرگاه های مرزی است.
"بسم الله الرحمن الرحیم"
✍️همراهان گرامی بمناسبت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پویش بزرگ مردمی #شکوه_حسینی آغاز بکار کرد.
👈مخاطبان گرامی می توانند با حضور در یکی از سه گروه (عکس پروفایل،عکس استوری، بنر اطلاع رسانی هیات و روضههای خانگی) بصورت رایگان و در سریعترین زمان ممکن عکس خود را تحویل بگیرند.
👈 9 شعار محرمی جهت عکس پروفایل
👈 9 بنر اطلاع رسانی هیات و روضههای خانگی
👈 12 قالب محرمی بصورت عکس استوری
🙏⭕️از ارسال هرگونه محتوای غیر مرتبط با موضوع گروه اکیدا خودداری نمایید.
🙏⭕️از ارسال هرگونه عکس تکراری خودداری نمایید.
🌺باتوجه به تعداد بالای پیام ها پیشاپیش از صبر و شکیبایی شما سپاسگزاریم.
🙏لطفا گروه رو به همه دوستان و آشنایان خود معرفی کنید تا سهم کوچکی در جهت عظمت و #شکوه_حسینی در فضای مجازی داشته باشید.
👈آدرس گروه عکس پروفایل محرمی:
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2670919866C2952a5d55c
👈آدرس گروه عکس استوری محرمی:
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1396244668Cf5ab35e5dd
👈آدرس گروه پوسترهای اطلاع رسانی هیات و روضههای خانگی محرمی:
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1396834492C5e0b694887
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت سی ام*
نادر در حین بازگشت بسوی جنوب ، پیک های سریع السیری را به تمام نقاط ایران فرستاد و از تمامی بزرگان و فرمانداران و روحانیون بزرگ و برجسته تشیع و اهل تسنن دعوت کرد که در آنسوی رودخانه ارس در دشت مغان (شمال اردبیل ، در حال حاضر جزء خاک دولت آذربایجان است) برای گرفتن تصمیمی مهم و سرنوشت ساز ، گِرد هم آمده و به اردوی او بپیوندند
نادر پس از نه روز از شمالی ترین منطقه قفقاز (داغستان) خود را به دشت مغان رسانید و دستور داد برای اسکان میهمانان ، چادرهای بزرگی را در آن منطقه برپا کنند
میهمانان از سراسر ایران بدون اینکه علت حضور خود را بدانند ، پی در پی وارد دشت مغان می شدند و پس از اینکه همه آنها گِرد هم آمدند به دیدن سردار دلاوری که در اندک زمانی کشور تکه و پاره ایران را ، از قندهار و کابل و هرات در شرق ، تا کرکوک و موصل و اربیل و سلیمانیه و کنار بغداد تا خلیج فارس در غرب ، بحرین و مسقط (پایتخت کنونی قطر) و جزیره های ریز و درشت خلیج فارس (امارات کنونی) در جنوب ، تا مرو و خیوه و بخارا (ترکمنستان ، تاجیکستان ، ازبکستان ، مناطق بزرگی از قزاقستان و قرقیزستان فعلی) در شمال شرقی ، تا بادکوبه و دربند و تفلیس و باکو و ایروان و داغستان (چهار کشور منطقه قفقاز که اینک جزء اتحادیه اروپاست) مجددا به عظمت گذشته اش رسانید رفتند
خاموشی سنگینی بر سراسر چادر بزرگی که محل اجتماع بزرگان ایران بود حکمفرما بود و کوچکترین صدائی در این میان شنیده نمی شد تا اینکه نادر سکوت مجلس را شکست و چنین گفت
*هموطنان عزیز ، شما نماینده اکثریت ملت ایران هستید ، وضع نکبت بار چند سال پیش را همه شما به یاد دارید ، هر قطعه از خاک ما در دست کشورهای بیگانگان گرگ صفت و یاغیان و سرکشان ریز و درشت داخلی بود ، من به خواست خداوند بزرگ و همت جوانان و دلاوران فداکار این مرز و بوم ، دشمنان را سرکوب و با خواری از این خاک زر خیز بیرون انداختم و مرزهای پیشین را دوباره احیاء و رسمیت بخشیدم ، این لشگر کشی ها و جنگ ها ، مرا خسته و کوفته کرده ، لذا میل دارم به خراسان بازگردم و باقی عمر را در آرامش باشم ، شاه تهماسب دوم و پسرش عباس میرزا هر دو حی و حاضرند ، در صورتی که بخواهید می توانید بجای من ، برای عباس میرزا ، نایب السلطنه ای انتخاب کنید و چنانچه مایل باشید حتی مختارید که پدرش شاه تهماسب را دوباره به شاهی ایران برگزینید*
روز بعد بدستور نادر ، روحانیون برجسته شیعه و تمام مذاهب سنی شامل (شافعی ، مالکی ، حنبلی ، حنفی) کشور در چادر بزرگ میهمانان جمع شدند ، نادر در میان احترام آنان به مجلس آنان امد و بدینگونه آغاز به سخن کرد
*چرا در اسلام که یک پیامبر و یک کتاب مشترک دارند اینهمه فرقه های گوناگون ایجاد شده ، کدامتان راست می گوئید ، و آیا متوجه هستید که فرنگیان (اروپائیان و روس ها) چقدر از این دو گانگی ما سود برده و ما را به جان یکدیگر انداخته اند ، شما ببینید از زمان شاه اسماعیل بزرگ تا به حال (دویست و بیست و هشت سال سلطنت صفویه) چند جنگ بزرگ و خونین به بهانه و تحت عنوان مذهب ، بین ما و عثمانیان درگرفته و کرور کرور (هر کرور معادل پانصد هزار نفر ، واحد شمارش قدیم در ایران) سرباز وسردار مسلمان دو کشور کشته شده اند ، چرا باید دو کشور بزرگ و قوی ، با این همه جوانان رشید و دلاور به جان هم بیفتند ، چرا شیعه و سنی باید دشمن هم باشند ، من اهل بحث و جدل در امور دینی نیستم ولی در حال حاضر از شما رهبران دینی ایران اعم از شیعه و سنی از هر تیره و نژاد و فرقه ای که هستید و در این جلسه حاضرید با مشورت با هم کاری کنید که ریشه اینگونه اختلافات و برادر کشی ها ، برای همیشه در کشور بزرگ ایران و منطقه خشک شود و من نیز بدون اینکه دخالتی در کار شما کنم از این پس خاموش می مانم تا شما به یک نظریه واحد برسید*
سپس نادر رو به یکی از روحانیون شیعه کرد و از وی علت اختلاف هزار و دویست ساله را پرسید ، روحانی شیعه به غصب خلافت حضرت علی علیه السلام توسط شیخین (خلیفه اول و دوم برادران اهل تسنن) اشاره کرد و گفت خلافت حق اهل بیت پیامبر (ص) بوده وما ایشان را جانشین به حق رسول اله میدانیم
نادر سپس رو به روحانی سنی حاضر در مجلس کرد و از او خواست که در این باره صحبت کند ، روحانی اهل سنت گفت ، پیامبر (ص) برای خود جانشینی تعیین نکرده و خلفاء با رای مستقیم مردم انتخاب شده اند و عمر ابن الخطاب حق بزرگی به گردن ما ایرانیان دارد ، زیرا او بود که ما ایرانیان را به افتخار مسلمانی نائل کرد
در این حال عالم شیعه دیگری که در مجلس حاضر بود رو به عالم سنی گفت ، بیشتر بزرگان شما ، حدیث غدیر را قبول دارند ، پس با این حساب هر که حق علی علیه السلام را غصب کند به بهشت نمی رود
در این حال نادر رو به جمع روحانیون در مجلس کرد و پرسید ، بهشت جگونه جائی است ،
آیا در بهشت جنگ و نبرد و شمشیر زدن و کشتن دشمنان وجود دارد ، روحانیون پاسخ منفی دادند و گفتند در بهشت سراسر آشتی و صلح است ، نادر خندید و گفت ، بهشتی که در آن جنگ و شمشیر و ریختن خون دشمنان وجود نداشته باشد به مفت هم نمی ارزد (البته با شوخی) ، با این شوخی نادر ، فضای مجلس کمی صمیمی تر شد و بحث دنبال شد
در این حال ، روحانی سنی رو به عالم شیعه گفت گیرم که حق با شماست ، چرا خود حضرت علی علیه السلام هیچ مخالفتی با خلفاء نکرد ، او که به نظر شما صاحب حق بود بخاطر وحدت مسلمانان سکوت کرد و از حق خود گذشت ولی شما بعد از هزار و دویست سال چکاره اید که بین مسلمانان اختلاف و جدائی می اندازید ، اگر کسی به حضرت علی علیه السلام ظلم و جفائی کرده روز حساب ، خداوند بزرگ قضاوت خواهد کرد ، ما چرا باید به سر و کول هم بزنیم ، در این هنگام صدای اذان بلند شد و ادامه جلسه به بعد موکول شد
در میان سرداران و سربازان نادر ، شیعه و سنی در کنار هم بودند ، نادر همیشه به آنها می گفت ، من پیش از اینکه شیعه یا سنی باشم مسلمانم ، نه هوادار شیعه هستم و نه سنی و نه مخالف آنها ، ما برای وحدت فقط باید بگوئیم مسلمانیم و یک گروه واحد باشیم ، چون اگر غیر از این باشد دو ایرانی مسلمان که هر کدام پیرو یک مذهب خاص باشند بجای اینکه همراه هم باشند به چشم دشمن به هم نگاه می کنند ، همین محمود افغان که هموطن ما بود فقط بخاطر اینکه پدرش بنام میر ویس ، از مفتی های عثمانی ساکن مکه ، حکم به تکفیر و ارتداد شیعه را گرفته بود توانست برادران افغان و سنی ما را علیه ما متحد کرده و تحریک به جهاد علیه کفار شیعه هموطن خود نماید و دیدید که چه شد
بحث های مذهبی چندین روز بین روحانیون شیعه و مفتی های اهل تسنن ادامه یافت و بدستور نادر آنها وظیفه داشتند به نتیجه واحدی که موجب وحدت بین اقوام ایرانی و از بین رفتن اختلافات شود برسند ، از اینطرف نیز رجال سیاسی و بزرگان و فرمانداران استانهای سراسر ایران با شور و مشورت تصمیم گرفتند که سلطنت را از سلسله صفویه به نادر واگذار و تفویض نمایند و در این باره برگزاری مجمع عمومی با حضور شخص نادر را خواستار شدند
در مجمع بزرگی که تشکیل شد بزرگان ایران ، نظر به اینکه نادر را ناجی ایران میدانستند به پاس قدردانی از نادر ، از وی درخواست کردند که از استعفاء از مقام نایب سلطنت و فرماندهی ارتش خودداری و پذیرای جلوس بر تخت سلطنت ایران گردد ، نادر که قلبا از این پیشنهاد راضی بود در آن جلسه سخن خود را اینگونه آغاز کرد
اکنون که رای شما بر این قرار گرفته با سه شرط حاضرم بار سنگین سلطنت را بدوش بکشم
اول اینکه از این به بعد ، از شاه تهماسب و پسرش هواخواهی نکنید و اگر شخص دیگری از این خاندان ادعائی کرد او را به خود راه ندهید
دوم اینکه از این به بعد ، از لعن و دشنام به خلفای برادران اهل تسنن جدا خودداری کنید ، زیرا این عمل ناپسند ضمن اینکه موجب دشمنی و جنگ و خونریزی و برادر کشی بین دو ملت ایران و عثمانی و حتی بین اقوام ایرانی گردیده ، باعث ضعیف شدن مسلمانان و قدرت گرفتن هر چه بیشتر اروپائیان و روس ها شده و آنها بهره های فراوانی از این دو دستگی های کودکانه برده اند
سوم اینکه چون مرا به سلطنت برگزیدید باید در همین مجلس سوگند بخورید پس از من به پسر و خاندان من مطیع و وفادار باشید و از سرکشی و طغیان علیه آنان خودداری کنید
حاضرین در مجلس هر سه پیشنهاد نادر را پذیرفته و در این خصوص طومار بزرگی را امضاء کردند و نادر رسما پادشاه ایران شد
پس از خاتمه مراسم ، نادر برای اجرای مراسم تاجگذاری بسوی اصفهان حرکت کرد ، این سفر چهارده روز بطول انجامید ، در طول مسیر به نادر خبر دادند علیمراد خان سرکرده ایل بختیاری سلطنت نادر شاه را نپذیرفته و اعلام نموده به سلسله صفویه وفادار است و به نادر شاه اعلام جنگ نموده ، نادر شاه پس از رسیدن به اصفهان ، دو روز پس از تاجگذاری لباس رزم پوشید و لشگری بیستهزار نفره آراسته و برای جنگ با علیمراد خان بسوی ایل بختیاری حرکت کرد
علیمراد خان که از بالای کوههای منطقه ، سیاهی سپاهیان نادر را می دید بیدرنگ با سرداران خود جلسه ای تشکیل داد و گفت ، خوشبختانه فرمانده سپاهی که در حال نزدیک شدن به ماست شخص نادر است ، و همانطور که میدانید عادت نادر ، فرماندهی سپاهیانش از راه دور نیست و خود پیشاپیش افرادش شمشیر می زند ، من افراد زبده ای را مامور کرده ام که در غوغای جنگ بسوی نادر تاخته و او را از پای درآورند
علیمراد خان که در بالای ارتفاعات منطقه سنگر گرفته بود به محض رسیدن سپاهیان نادر به دویست متری آنان ، فرمان حمله داد ، سپاهیان ایل بختیاری از پهلوی چپ و راست به دو ستون نیروهای دولتی یورش آوردند ولی پس از رسیدن به سی متری سپاهیان نادر ناگهان با تفنگچی هایی روبرو شدند که بدون وقفه بر آنان آتش می گشودند بطوریکه نیمی از افراد مهاجم ایل بختیاری قبل ا
ز نزدیک شدن به نیروهای دولتی تیرباران شده و از هر گونه اقدامی بازماندند ولی بقیه آنها خود را به سپاهیان دولت رسانده و جنگی خونین آغاز شد
در میان غوغای جنگ که دو طرف با شدت و حرارت تمام بسوی هم می تاختند پنجاه نفر از نیروهای زبده ایل بختیاری از کمینگاههای خود بیرون آمده و مانند برق و باد بسوی نادرشاه که در قلب درگیری ها در حال شمشیر زدن بود تاختند
نادرشاه بلافاصله پی برد ، گروهی که یکراست بسوی او در حال تاختن هستند قصد جانش را دارند ، در این حال همگان دیدند نادرشاه که به سختی به خشم آمده بود با کشیدن تبرزین خود و با سر دادن نعره ای عجیب و رعب آور ، به میان آنان رفت و در چشم بهم زدنی گروهی از آنان را بخاک انداخت
سرداران همیشه نگران نادر ، در حمایت از وی به قلب درگیری شتافتند ، نادرشاه دستور داد مهاجمان را بیرحمانه بکشند ، مدت زمان زیادی طول نکشید که تمامی مهاجمان کشته و سپاهیان علیمراد خان یا کشته شدند و یا فرار را بر قرار ترجیح دادند
علیمراد خان که پی برد حریف نادر نیست دست به عقب نشینی زد ولی نادر دستور داد با سرعت تمام بدنبال علیمراد خان و یارانش بتازند ، علیمراد خان از پلی که در آن منطقه بر روی رودخانه ای زده شده بود گذشت و سپس دستور به تخریب و انفجار پل را صادر کرد ، نادر و یارانش پس از دیدن پل تخریب شده بیدرنگ با بریدن درختان منطقه ، پلی جدید ساخته و بدون توقف به تعقیب علیمراد خان پرداختند
علیمراد خان که می دانست نادر کسی نیست که او را رها کند به همراهانش دستور داد همگی در میان کوهها هر کدام در گوشه ای پنهان شوند تا پس از بازگشت نادر ، مجددا بتوانند لشگر دیگری آراسته و به حمایت از شاه تهماسب بپردازند ، یاران علیمراد خان هر یک به گوشه ای رفته و پنهان شدند و خود علیمراد خان بسوی کوههای زاگورکش در حوالی دزفول براه افتاد و در نقطه ای دور و با تهیه آذوقه چند ماهه ، بهمراه عده ای از هواخواهانش درون غاری پنهان شد
نادر بمدت پانزده روز در کوه و دشت ، و روستا به روستا بدنبال علیمراد خان می گشت ، مردم که تا به حال شاه ندیده بودند شگفت زده سراپای نادر را که لباس ساده ای به تن داشت را می دیدند ، در این پانزده روز نادر مسائل زیادی را در زمینه خواسته ها و کمبودهای مردم آموخت که در زندگی آینده وی و برخوردش با دولتمردان موثر بود
صبح بسیار زود یکی از روزهای گرم تابستان نادر با لباس مبدل و روستائی سوار بر اسبش شد تا بصورت گمنام در روستاهای اطراف پرسه ای بزند و نشانی از علیمراد خان بیابد ، رفته رفته آفتاب بالا می آمد ، نادر گرسنه شد و از خورجین اسبش مقداری نان و پنیر و گردو در آورد و همینطور که بر روی اسب راه می پیمود صبحانه میخورد ، کم کم آفتاب بالاتر آمد و تشنگی به نادر فشار می آورد ، او با دیدن تعدادی درخت در پای تپه ای به وجود آب در آن محل پی برد و به تاخت خود را به آنجا رسانید ، چشمه زلالی دید و پیرزنی که در حال پر کردن کوزه خود بود ، نادر که از تشنگی بی تاب شده بود از اسب خود پیاده شد تا آبی بنوشد
پایان قسمت سی ام
🚨#فوری
🔴نیروهای مقاومت عراق با استفاده از پهپاد انتحاری پایگاه ترکیه را درهم کوبیدند/اخبار جبهه مقاومت