eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.1هزار دنبال‌کننده
55.7هزار عکس
49.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨سال ها پیش مصطفی یک لبنانی قصد داشت او را با بمب در انگلیس بکشد که متاسفانه عملیات شکست خورد ومصطفی شهیدشد. ✋💚 @NOORI82325 😍💚
زمین لرزه شدیدی رشت را تکان داد. زلزله‌ای به قدرت ۴.۳ ریشتر در عمق ۲۳ کیلومتری زمین استان گيلان - حوالی رضوانشهر را لرزاند.
اینکه یه اتفاق بزرگ باید بیفته و میفته شکی بهش نیست فقط موضوع زمان هستش این وسط این تغییر بزرگ باید رخ بده برای رشد و تعالی خود انسان برای رسیدن به جایگاه اصلی ...@noori82325
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت چهل و یکم* خبر حرکت سپاهیان ایران به داخل خاک هندوستان ، خیلی زود از مرزهای ایران گذشت و به امپراطوری عثمانی (ترکیه فعلی) رسید ، عثمانیان که چشم نادر را از مرزهای شمال ایران دور دیدند در خفا و پنهانی ، شروع به تحریک بعضی از یاغیان و سرکشان طایفه لزگی و گرجی نموده و با مسلح کردن آنها ، مجددا شمال قفقاز را به فرماندهی سرداری بنام ابراهیم خان لزگی *(معروف به ابراهیم دیوانه*) ، درگیر شورشی گسترده نمودند ، فرماندار گرجستان بلافاصله با پیکی سریع ، نامه ای به رضاقلی میرزا (ولیعهد) در مشهد فرستاد و درخواست کمک نمود ، رضا قلی میرزا نیز ابراهیم خان (برادر بزرگ نادر و عموی رضا قلی) را مامور سرکوب شورشیان کرد و وی نیز با آراستن سپاهی پنج هزار نفره بسوی قفقاز حرکت کرد (ناحیه قفقاز هزاران سال جزئی از سرزمین ایران بوده و شامل کشورهای گرجستان ، ارمنستان ، چچن و آذربایجان فعلی می باشد) ابراهیم خان بیدرنگ و با شتاب بسوی دربند در قفقاز حرکت کرد ، *ابراهیم خان دیوانه* با دلگرمی به پشتیبانی امپراطوری عثمانی ، تصور میکرد در غیاب نادر به آسانی می تواند در شمال قفقاز (هم مرز با شمال گرجستان امروزی) اعلام استقلال نماید با ابراهیم خان (برادر نادر) به مقابله پرداخت ، جنگی خونین درگرفت ، جنگ با شدت و ضعف ، بمدت یکهفته بدرازا کشید و سرانجام با پیروزی سپاه ایران و سرکوبی شورشیان خاتمه یافت ولی در واپسین روزهای درگیری که میان باقیمانده نیروهای *ابراهیم خان لزگی* و نیروهای ابراهیم خان رخ داد تیری بر سینه ابراهیم خان نشست ، ابراهیم خان که مانند نادر با تبرزین می جنگید اهمیتی نداد و کماکان به جنگ با لزگیان ادامه می داد تا اینکه بعلت خونریزی نیروی او کم کم رو به کاهش گذاشت و بر زمین افتاد سرداران لشگر با زحمت زیاد او را از میدان نبرد بیرون و به چادر فرماندهی منتقل کردند ، طبیب سپاه ایران با مشاهده عمق زخم گلوله ، وخامت حال ابراهیم خان را به اطلاع بزرگان لشگر رسانید و تاکید کرد ابراهیم خان آفتاب صبح فردا را نخواهد دید و چراغ زندگی اش برای همیشه خاموش خواهد شد ، ابراهیم خان در بستر بیماری به اطرافیان خود گفت ، هیچ چیزی از شما نمی خواهم جز اینکه به برادرم نادر بگوئید ، برادرش تا لحظه آخر به او وفادار بود و از هیچ کوششی برای کیان وطن کوتاهی نکرد خبر کشته شدن ابراهیم خان باعث تضعیف روحیه ایرانیان و تقویت روحیه لزگیان به فرماندهی *ابراهیم دیوانه* شد ، در این اثناء در شبیخونی که لزگیان به سپاهیان ایران زدند سپاه ایران مجبور به عقب نشینی به آق برج (دژ سفید) در آن نزدیکی شد و جنازه ابراهیم خان بدست *ابراهیم دیوانه* افتاد ، وی هنگامی که به پیکر ابراهیم خان دست یافت ، هم شادمان شد و هم ترسید ، زیرا مطمئن بود نادر بطور قطع و یقین بسراغ او خواهد آمد و انتقام خواهد گرفت ، لذا دستور داد پیکر بیجان ابراهیم خان را با احترام به اردوی خود ببرند و بخاک بسپارند سپاهیان ایران را در قفقاز رها می کنیم و مجددا به نزد نادر در سرزمین هند باز می گردیم ، نخستین مسئله ای که پس از تصرف پیشاور ، پیش پای نادر قرار داشت گذشتن از پنج شاخه رود سند بود که میان پیشاور و دهلی قرار داشت (*پنج آب* در پاکستان امروزی بهمین خاطر پنجاب نامیده می شود) ، هنگامی که نادر به اولین شاخه رود سِند رسید و آب های خروشان و پهنای شگفت انگیز آن را دید (1600 متر) ، در اندیشه ای عمیق فرو رفت ، نادر یک روز به سپاه خود استراحت داد تا عقب داران سپاه نیز به جلوداران نیروهایش ملحق شوند (در جنگ های قدیم و حتی امروزه ، به جهت جلوگیری از شبیخون و غافلگیری ، عده ای جلودار و عده دیگری عقب دار ، از سپاه اصلی محافظت می کنند) مشکلی که نادر را به خود مشغول می کرد عبور یکصد و بیست هزار نیرو ، و یکصد هزار اسب و استر (قاطر) و شتر و انتقال ارابه های سنگین جنگی و توپخانه و گلوله های سنگین توپ و آذوقه و خواربار و چادر و دیگر تجهیزات سبک و سنگین این لشگر عظیم از این رودخانا خروشان و پهناور بود ، سرداران و مهندسان ایرانی با بُهت و حیرت ، رودخانه را نظاره می کردند و عبور از آن را نشدنی و ناممکن میدانستند نادر اما ، مرد روزهای سخت بود در طول یک روزی که عقب داران سپاه به سپاه اصلی ملحق می شدند نادر حتی یک لحظه از کوشش باز نمی ایستاد و چندین بار سوار بر اسب ، بالا و پائین رود سِند را از نظر می گذرانید ، مردم محلی با مشاهده سپاه ایران ، با رها کردن کَرَجی های (قایق های کوچک) خود در آنسوی رودخانه گریخته بودند ، ناگهان فکر بکری به ذهن نادر خطور کرد ، وی دستور داد تمامی کرجی ها را آورده و در یکجا جمع کنند ، سپس دست به کار گِردآوری چوب و الوار و تخته هائی که در رودخانه شناور بود شده و پس از آن نیز دستور داد به مقدار لازم ، درختان تناور منطقه را بریده و به ساح
ل رودخانه بیاورند ، فرمان نادر طی چهار روز اجراء و در کرانه ساحل رود ، انبوهی از چوب تهیه شد بدستور نادر ، کَرَجی ها (قایق های کوچک) را یک به یک از پهلو به هم بستند و با ریسمان (طناب) آنان را به هم متصل نمودند ، هنوز کمتر از یک سوم کرجی ها و الوارها به یکدیگر متصل نشده بودند که به نادر اطلاع دادند ریسمان (طناب) به اندازه مورد نیاز وجود ندارد ، نادر مجددا در اندیشه ای عمیق فرو رفت ، سربازان ایرانی هر جه بدنبال ریسمان گشتند موفقیتی نصیبشان نمی شد تا اینکه ناگهان هوش و نبوغ نادر مانند همیشه ، راهگشای حل مشکلات گردید نادر فرمان داد تمامی اسبان سپاه را به خط کنند ، هیچکس نمی دانست منظور نادر چیست ، ظرف چهار ساعت ، هشتاد هزار اسب در پهنه دشت آماده شدند ، نادر دستور داد فورا موهای یال و دُم اسبان را چیده و با آن ریسمان ببافند ، هنوز دو روز از صدور فرمان نگذشته بود که از موی اسبان ، چندین و چند هزار متر ، ریسمان های محکم بافته و آماده شد نادر با اینکه مهندس و پل ساز نبود ابتدا دستور داد چند تن از سربازان بر یک کرجی بزرگ سوار شوند و یک سر ریسمان را بگیرند و به آنسوی رود ببرند و آن را به پای چند درخت تناور و کهنسال ببندند ، سپس کرجی ها را بطور موازی با ریسمان به یکدیگر متصل و تمامی آنها را طوری به ریسمان اصلی ببندند تا آب های خروشان رودخانه آنها را منحرف و غرق نکند ، پس از آن نیز دستور داد الوارها و تخته های پَهَن را بر روی کرجی ها بگذارند *پل آماده شد* نخستین کسانی که از روی این پل گذشتند ، نادر و گروهی از سواران وی بودند ، پس از آن پیادگان و بعد ، سواران و سپس توپخانه و آذوقه و خواربار و دیگر تجهیزات جنگی ، یکی پس از دیگری از پل گذشته و در آنسوی رود ، خیمه و خرگاه خود را برپا داشتند عبور سخت و جانفرسای سپاهیان ایران ، از روی پل دست ساز نادر ، از اولین شاخه خروشان رود سِند ، چهار روز به درازا کشید ، نادر در کناره دیگر رود ، گذر مردان جنگی خود را می نگریست ، با اینکه همگان می پنداشتند اینک پس از ده روز کار مداوم به استراحت می پردازند با شگفتی دیدند نادر ، درنگ را شایسته ندید و بلافاصله دستور پیشروی به درون خاک هند را صادر کرد و بسوی لاهور حرکت کرد (سومین شهر بزرگ پاکستان فعلی و زادگاه علامه ، اقبال لاهوری ، شاعر پارسی گوی معاصر) در دومین روز راهپیمائی بسوی دهلی ، فرمانده جلو داران لشگر ایران ، از وجود قلعه ای مستحکم در دو فرسخی نیروهای ایران خبر داد (هر فرسخ معادل شش کیلومتر ، واحد قدیم مسافت در ایران قدیم) ، نادر بهمراه سپاه ، با رعایت احتیاط های لازم ، پس از چند ساعت راهپیمائی به نزدیکی دژ رسیدند ولی هیچ واکنشی از مدافعان دژ صورت نپذیرفت و سپاهیان ایران به راهپیمائی خود بسوی لاهور ادامه دادند و پس از دو روز و طی کردن بیست و چهار فرسخ (144 کیلومتر) به دومین شاخه رود سِند بنام *جهلوم* رسیدند ، در اینجا نادر به مردان جنگی خود استراحت داد فرماندار دژ لاهور بنام ذکریا خان ، پنج هزار نفر را برای محافظت از دژ لاهور ، در شهر نگهداشت تا از برج و باروی شهر دفاع کنند و فرماندهی ده هزار نفر از نیروهایش را به یکی از سرداران خود بنام قلندر خان سپرد تا با سنگر بندی در اطراف شهر ، جلوی پیشروی جنگجویان ایران را بگیرند و خود نیز با ده هزار نفر از سربازانش به دژی که در آنسوی شاخه دوم رود سند *(جهلوم)* بنام دژ *کاخه سر* رفت و با سربازان تا دندان مسلح خود منتظر ورود سپاه ایران شد نادر و ذکریا خان در این سو و آنسوی رودخانه یکدیگر را می دیدند ، فرماندار لاهور مطمئن بود که عبور نادر و سپاهیانش ، با وجود نیروهای او در آنسوی رودخانه غیر ممکن است ، زیرا با برآوردهای معمول جنگی در آن زمان ، تنها با یکصد نفر مدافع هندی ، تمام سربازان ایرانی در صورت گذر از رودخانه ، یک به یک طعمه های آسانی برای تفنگچیان و جنگجویان هندی بودند نادر به چادر خود رفت و ساعتی با خود خلوت کرد ، این عادت نادر بود که در هنگام روبرو شدن با مشکلات بزرگ ، چند ساعتی با خود خلوت می کرد و تصمیم های بزرگ می گرفت و پس از آن ، تنی چند از فرماندهان خود را احضار و تصمیم خود را با آنان در میان می گذاشت ، در اینجا نقشه نادر چنین بود *نخست اینکه* ، نیروهای ایرانی در درازای رودخانه به طول پانزده کیلومتر پراکنده شوند و با این ترفند ، نیروهای مدافع آنسوی رودخانه را نیز مجبور به پراکنده شدن نمایند ، *دوم اینکه* ، توپخانه ایران که دقیقا روبروی دژ کاخه سر مستقر بود ، شروع به تیراندازی به دیواره های برج نماید تا حواس نیروهای هندی معطوف و متوجه محافظت از برج و ترمیم خرابی های آن شود ، *سوم اینکه* شخص نادر بهمراه چهار هزار تن از جنگاوران جنگ دیده و بی باک و دلاور از گُداری که در مسافت دور دست رودخانه و دور از چشم هندیان قرار داشت به آب زده و از پشت سر مدافعان هندی سر در بیاورند (
گدار ، کلمه ای است فارسی که به قسمت های کم عمق رودخانه گفته می شود) مانور و رزمایش نیروهای ایرانی از سپیده دم روز بعد آغاز شد ، پراکنده شدن سربازان ایرانی در درازای پانزده کیلومتر طول رودخانه ، باعث پراکندگی مدافعان هندی شد ، آتش توپخانه نیز با شدت تمام آغاز شد و تا نیمه های شب فردا نیز ادامه یافت بطوریکه برای ذکریا خان هیچ شکی باقی نماند که سپاه ایران میخواهد از همان نقطه در روبروی دژ کاخه سر عبور کند ، ذکریا خان از شادی در پوست خود نمی گنجید زیرا اطمینان داشت حتی یکتن نمی تواند از رود بگذرد و زنده بماند ، بهمین انگیزه بدستور ذکریا خان ، نیروهای هندی با سرخوشی برای شکار ایرانیان ، در آنسوی ساحل و روبروی برج کاخه سر ، شروع به کندن سنگر و آماده کردن تفتگ ها شدند ولی در دل سیاه آن شب و درست هنگامی که توپخانه ایران بشدت می غرید در دو فرسخی غوغای بی امان توپهای ویرانگر ، نادر پیشاپش همراهان دلاور و جان بر کف خود ، به نقطه ای که قبلا با طبع نا آرام و خستگی ناپذیر خود ، شناسایی کرده بود رسید ، محلی که نادر شخصا برگزیده بود دشت وسیعی بود که بستر رود در آنجا گسترده می شد و در نتیجه ، از عمق و ژرفای آن کاسته می شد ، نادر بی محابا ، پیشاپش نفرات خود بیدرنگ با اسب بدرون رودخانه راند و همانگونه که پیش میرفت آب بالا و بالاتر می آمد و کار ، هر لحظه سخت و سخت تر می شد هر لحظه ممکن بود نادر و همه همراهانش در ژرفایی ناشناخته فرو روند و به کام آبهای خروشان رودخانه درآیند ، همهمه ای همگانی ولی خاموش ، ناشی از ترس و دلهره از غرق شدن ، دلاوران همراه نادر را فرا گرفت ولی وقتی که آنها می دیدند که نادر پیشاپیش همه به آب زده ، عرق شرم بر پیشانی شان می نشست و از بیان هر حرف و سخنی بازشان می داشت و در نتیجه دل به مرگ می نهادند و بدنبال فرمانده خود رهسپار می شدند دلاوری نادر و بی باکی او را در اینگونه مواقع سخت و دشوار می توان دید ، وقتی پادشاه کشوری بزرگ مانند ایران ، می تواند در کاخ بنشیند و با زنان و کنیزکان زیبا روی خلوت کند و به عیش و نوش بپردازد ، برمی خیزد ، شمشیر و تبرزین خود را به رخ دشمنان وطن می کِشد ، تا کمر در گل و لای راه می رود ، و شخصا دشوارترین مراحل و ماموریت های جنگی و بسیار خطرناک را خود بعهده می گیرد و دهها و صدها بار ، در سب های تار و در هولناک ترین مکانها ، در خاک بیگانه به پیشواز مرگ می رود و مرگ را به ستیز و رو در روئی فرا میخواند و بجای اینکه سربازان و سردارانش ، راه را برای او باز کنند ، او پیشقدم شده و راه را برای آنان باز کند ، آیا می توان بدنبال چنین فرماندهی نرفت و یا او را در میان خیل عظیم دشمنانش رها کرد نزدیک به نیم ساعت طول کشید تا سُم های اسب نادر ، شن های کنار ساحل را احساس کرد ، سواران و افسران همراه نادر یکی پس از دیگری (البته با تعداد اندکی تلفات ، ناشی از غرق شدگی) به ساحل رسیدند و پس از تکانیدن خود از آب و لجن و شن ، بفرمان نادر بدون فوت وقت ، سیل آسا بسوی محافظان دژ کاخه سر تاختند ذکریا خان و سربازانش که تمام هوش و حواسشان به رودخانه بود به یکباره زیر حملات خرد کننده و سخت سواران بی باک نادر که از پهلو و پشت سر بر آنها تاخته بودند قرار گرفتند ، تاخت و تاز مردان جنگ دیده همراه نادر تا بدان حد غیر منتظره و شکننده بود که شیرازه سپاه ذکریا خان را در دل آن شب سیاه و ظلمانی به هم ریخت ، در این اثناء توپخانه ایران نیز با شنیدن نعره های بلند و معروف نادر ، از غرش باز ایستاد تا نیروهای خودی آسیبی نبینند در تاریکی شب ، شمشیر و تبرزین ها بود که بر آسمان می رفت و فرود می آمد و سرها را از بدن جدا می کرد و بهمراه خود ، مرگ را برای مدافعان هندی به ارمغان می آورد ، مدافعان هندی قبل از شبیخون نادر ، چنان از خود مطمئن بودند که دروازه های دژ کاخه سر را باز گذاشته بودند ، ولی کار از کار گذشته بود و نادر پس از شکست مدافعان رودخانه بهمراه سربازان خود بدرون دژ ریخته و تمامی مدافعان دژ کاخه سر یا گریختند و یا طعمه شمشیر سپاهیان نادر شدند ، ذکریا خان در تاریکی شب ، با سختی تمام توانست بهمراه اندکی از یاران خود بسوی شهر لاهور بگریزد نادر یکی از سرداران خود را بنام حسین قلی خان را با دو هزار نفر ، مامور تعقیب ذکریا خان نمود و خود بهمراه نیروهای همراهش ، به قلع و قمع نفرات باقیمانده و پراکنده هندی پرداخت ذکریا خان پس از رسیدن به لاهور ، وقتی متوجه تعقیب نیروهای حسینقلی خان شد به قلندر خان که بهمراه مدافعان شهر در سنگرهای خود بسر می برد فرمان داد به نیروهای همراه او پیوسته و متفقا به نیروهای اندک حسین قلی خان که بیش از دو هزار نفر نبودند بتازند جنگی شدید و نابرابر بین حسینقلی خان با دوهزار نفر و نیروهای متفق و به هم پیوسته ذکریا خان و قلندر خان که بالغ بر دوازده هزار نفر بودند درگرفت ، حسینقلی خان و نیروهای اندک
ش بدون اینکه از نفرات بی شمار دشمن واهمه ای بخود راه دهند با دلاوری و بی باکی می جنگیدند و مطمئن بودند که فرمانده دلاورشان نادر ، کسی نیست که در این بحبوحه و وانفسای عظیم ، آنها را تنها بگذارد این چشم به راهی زمان زیادی نپائید که نادر و هزار و پانصد نفر سوارانش رسیدند و فریاد رعد آسای وی ، در کوه و دشت پیچید و روحیه سربازان حسینقلی خان را استوار نمود ، قلندرخان و ذکریا خان و مردان جنگی شان که پیروزی را در دو قدمی خود می دیدند با وجود برتری چند برابری نیرو ، در زیر ضربات کوبنده و سنگین نیروهای نادر ، مجبور به عقب نشینی شدند ولی نادر دست بردار نبود و علیرغم اینکه نیروهایش دو شبانه روز نخوابیده بودند دستور داد به تعقیب هندیان ادامه دهند تا توان سازماندهی مجدد نداشته باشند ، سپس خود بیدرنگ به دژ کاخه سر برگشت و دستور داد تمامی نفرات و آلات و ادوات سبک و سنگین سپاه از همان گداری که وی و همراهانش گذر کرده بودند عبور کنند و بدین سان دومین شاخه رود سِند نیز ، تسلیم اراده آهنین نادر گردید *سخنی با خوانندگان ارجمند* نام یکایک سرداران ایرانی همراه با نادر ، در کتاب های مختلف آمده و ثبت و ضبط شده و همه ما باید بدانیم که چه مردان دلاوری ، جان برکف ، بی باک و وطن پرست ، در راه عظمت و سربلندی مام وطن ، ایران عزیز کوشیده اند و با تحمل سختی ها و دلهره های کوچک و بزرگ و طاقت فرسا و نثار جان خود ، توانسته اند این خاک گرامی و عزیز را پس از صدها و هزاران سال بدست ما بسپارند از این گذشته ، درود های خود را نثار روان سربازان ، سواران ، توپچیان و افسران گمنامی می کنیم که در این جنگ ها ، چه در داخل مرزها و چه بیرون از آن در خاک بیگانه ، به خاک و خون غلطیدند و جان دادند و حتی هیچ نشانی از نام آنان و گورهایشان در دست نیست ، *خاک خوردند و خاک به بیگانه ندادند* پایان قسمت چهل و یکم
✴️ امام موسی کاظم 🔹 بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است. 🔹 ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند. 🔹 مردی از قم، مردم را به حق فرا می‌خواند و گروهی، چون پاره‌های آهن [استوار]، پیرامون او گرد می‌آیند. 🔹 چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
🔴 ‏مجازات سلمان رشدی به برجامیون خوش نیامده! 🔹جناب مرندی؛ از اعضای تیم مذاکره کننده هسته‌ای در واکنش به حمله به سلمان رشدی نوشته این اتفاق پیش از توافق عجیب است! 🔸خطاب به وی می‌گویم اگر بعنوان یک فرد غیرمسئول، درباره این اتفاق تحلیل می‌کردی و موضع می‌گرفتی، دردی نداشت. اما شما غلط می‌کنی بعنوان مسئول جمهوری اسلامی درباره "تزاحم اجرای حکم مطلق ‎ درباره سلمان رشدی با برجام" حرف می‌زنی. بیجا می‌کنی آقای مرندی. شما غلط میکنی موضع میگیری.‏ 🔹بی‌عرضه‌ها و بزدل‌هایی چون شما در تیم مذاکره از دوره روحانی بجا ماندید که انتقام ‎ هم روی زمین ماند. چون انتقام از ترامپ و بولتون و پمپئو را مخالف برجام و احیای آن میدونستید! سردار وطن را ترور کردند ولی مانع مذاکره نشد شما ذلیلانه مذاکره کردید حالا ترور رشدی را مانع احیای برجام میدانید! غلط کردی شما. 🔸مگر با برجامی که ۴،۵سال اجرا کردید چه گلی به سر اقتصاد مملکت زدید که اینگونه ذلیلانه التماس می‌کنید؟ 🔻جمله تاریخی امام خمینی در پیام منشور روحانیت را بیاد بیاورید: "ترس من این است كه تحلیل‌گران امروز ده‌سال دیگر بر كرسی قضاوت بنشینند و بگویند كه باید دید فتوای اسلامی و حكم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؛ و نتیجه‌گیری كنند كه چون بیان حكم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترك و كشور‌‌های غربی علیه ما موضع گرفته‌اند، پس باید خامی نكنیم و از كنار ا‌هانت‌كنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مكتب بگذریم" ۳ اسفند ۶۷ ✅ : ✋💚 @NOORI82325
📸 رسانه های امریکایی اقدام به انتشار این تصاویر به عنوان پیج فیسبوک کرده اند
به ملکه خبر بدید جناب شوالیه زااااارت… 😅
⭕️ نیویورک پست به نقل از یک مقام پلیس گزارش می‌دهد که تحقیقات اولیه نشان می‌دهد هادی مطر که امروز سلمان رشدی را با چاقو زخمی کرد، با دولت ⁧ ⁩ و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری می‌کند ➖پ.ن. در اقدامی مضحک، هنوز خون نجس سلمان رشدی بند نیومده، یانکی ها دارن نتایج تحقیقات رو‌ در رسانه هاشون منتشر می کنند!!
🔻طبق آخرین اطلاعات ارائه شده توسط پلیس نیویورک: ▫️هادي مطر: ➖اصالتا لبناني ➖اهل جنوب لبنان ➖شغل خبرنگار 🔻 هماهنگ‌کننده فعالیت‌های سلمان رشدی: این نویسنده ممکن است یک چشمش را از دست بدهد. به اعصاب دست و کبد او آسیب جدی وارد شده و در حال حاضر به دستگاه تنفس مصنوعی وصل است
🌹ذکر برکات است سلام و صلوات❤️ 🌹بر احمد و آل وی فرستیم ز دل این برکات❤️ 🌹تا زنده کنیم نام ائمه و بزرگان ، ای یار❤️ 🌹از دل بفرست به احمد و آل محمد (ص) صلوات❤️ 🌹اللّهم صلّ علی مُحمّد ❤️و آلِ محمّد 🌹و عجّل فرجهم
اولین شهید راه قتل سلمان رشدی چه کسی بود؟ 🔹پس از صدور حکم ارتداد سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ از سوی امام خمینی (ره) نخستین بار شهید مصطفی محمود مازح جوان لبنانی‌الاصل که تبعه فرانسه نیز بود در مردادماه سال ۱۳۶۸ برای اجرای حکم اعدام سلمان رشدی تلاش می‌کند. 🔹او با شناسایی هتل محل اقامت سلمان رشدی در لندن، قصد اقامت ۴ روزه در آن هتل می‌کند که در روز سوم پس از آن‌که از یک زن خدمتکار درباره رفت و آمدهای سلمان رشدی سوالاتی می‌کند، مورد سوءظن قرار می‌گیرد و نیروهای امنیتی انگلستان وارد هتل می‌شوند. 🔹شهید مصطفی مازح به دلیل انفجار زودهنگام بمب موفق به اجرای فرمان امام نشد، اما آغازگر حرکتی در جهت مبارزه همه جانبه مسلمانان جهان با توهین به اسلام و پیامبر عظیم‌الشان آن شد.
🔴 تیری که بر هدف خواهد نشست! ✍بیانات تاریخی رهبرانقلاب درباره ماجرای سلمان رشدی: اصولى را که جمهورى اسلامى با آنها معروف شده، با سربلندى نگه دارید، نه با خجالت... بنده، همان وقت‌ها سفرى به یکى دو کشور اروپایى داشتم؛ قرص و محکم ایستادم و گفتم: «امام تیرى شلیک کرده‌اند و این تیر همین‌طور مى‌رود. خوب هم هدف‌گیرى کرده‌اند و تا به هدف نخورد، نمى‌افتد.» معتقدم این تیر، روزى به هدف خواهد خورد. ۷۱/۵/۱۹
✍🏼 جایگاه ولایت فقیه، جایگاهی رعب آور برای دشمن ... 📌 https://b2n.ir/x50369
تو همدان توی شربت نذری سم ریختن، یه دختر بچه فوت شده، چندنفر توی کما هستن و حدود ۲۰۰ مسموم داشته که اکثرا کودک و خردسالن! واکنش وحوش برانداز:👆
این ساعات، اخبار ضربت سلمان_رشدی برای هیچکس به اندازه ترامپ و پمپئو وحشت‌ناک نیست! هی ترامپ؛ ما نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم! 😉
🔴حکم تفتیش اقامتگاه ترامپ منتشر شد: رئیس جمهوری پیشین اسناد فوق محرمانه را در خانه مخفی کرده بود ♦️دادگستری ایالات متحده آمریکا با حکم یک قاضی در فلوریدا، حکم تفتیش خانه شخصی دونالد ترامپ را منتشر کرد. بر این اساس رئیس جمهوری پیشین آمریکا متهم به اختفا و نگهداری اسناد فوق محرمانه در خانه‌اش است. ♦️دونالد ترامپ از سوی دستگاه قضایی ایالات متحده به ظن نقض قانون جاسوسی تحت تعقیب قرار گرفته است. ♦️به گزارش آسوشیتدپرس ماموران اف‌بی‌آی در جریان بازرسی عمارت مار آ لاگو، ملک شخصی ترامپ در ایالت فلوریدا، اسناد با مهر کاملا محرمانه کشف کردند. براساس گزارش قاضی تحقیق، در مجموع ۱۱ سند و مدرک محرمانه در این عملیات کشف و ضبط شده است.
✅ کاهش شهرهای قرمز به ۷۸ شهر / وضعیت قم قرمز 🔹️وزارت بهداشت: براساس آخرین به روز رسانی‌ها، تعداد شهرهای با وضعیت قرمز از ۱۳۰ به ۷۸ و تعداد شهرهای با وضعیت نارنجی از ۱۲۹ به ۱۸۴ شهر رسید. 🔹️همچنین تعداد شهرهای با وضعیت زرد از ۱۵۴ به ۱۷۴ شهر افزایش و تعداد شهرهای با وضعیت آبی از ۳۵ به ۱۲ شهر کاهش یافت.
🔴 آمریکا: تا درباره همه چیز توافق نکنیم، درباره هیچ چیز توافق نشده است ♦️رابرت مالی، نماینده آمریکا در امور ایران درباره اخبار منتشر شده از سوی روزنامه وال استریت ژورنال درباره امتیاز ویژه اروپا و آمریکا به ایران درباره بسته شدن پرونده تحقیقات درباره فعالیت های پیشین هسته ای تهران، آن را تکذیب کرد و گفت: سیاست ما این است که فشاری بر روی آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بستن پرونده مسائل پیشین تهران اعمال نخواهیم کرد. ♦️پرونده فعالیت های هسته ای پیشین ایران زمانی بسته خواهد شد که تهران پاسخ های معتبری که آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست کرده است را به آنها بدهد. ♦️ما در مذاکرات وین بر روی رفع تحریم های تهران توافقی نکرده ایم. در حقیقت تا درباره همه چیز توافق نکنیم، درباره هیچ چیز توافق نشده است. ♦️ما هم اینک با یک متن که هماهنگ کننده اتحادیه اروپا مطرح کرده است مواجه ایم و تمامی طرف ها درک مشخصی از آن دارند. ♦️ درباره کاهش معیارهای تحریمی خود در معاملات تجاری میان ایران و اتحادیه اروپا مذاکره ای نکرده و در آینده نیز نخواهیم کرد.
1401.05.19-Panahian-UniHonar-Zarurat-Tahavol-Dar-Arseye-Honar-Va-Rasane-06-M.mp3
24.4M
🔉 ضرورت تحول در عرصۀ هنر و رسانه (۶) 📅 جلسه ششم | ‌‌۱۴۰۱/۵/۱۹ 🔻دانشگاه هنر
1401.05.18-Panahian-UniHonar-Zarurat-Tahavol-Dar-Arseye-Honar-Va-Rasane-05-M.mp3
20.16M
🔉 ضرورت تحول در عرصۀ هنر و رسانه (۵) 📅 جلسه پنجم | ‌‌۱۴۰۱/۵/۱۸ 🔻دانشگاه هنر