eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
299 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
135 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . و هرگاه دیدی عمر من چراگاه شیطان شد، جانم را بگیر...! ‌ . •••
•• . کوهِ غم گشتم و هر لحظه کَنَم سینهٔ خویش طُرفه‌حالیست که هم کوهم و هم کوه کَنَم..! . •••
هدایت شده از واحه|
نمیدونم شما رو ولی اطراف من اشناهای زیادی هستن که کانال دارن -یه بار یکی گفت چون ادما نیاز دارن حرف بزنن! راست میگفت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . قرار بود از شنبه شروع کنه و توبه ولی امروز از خواب پا نشُد، مُرد! قرار بود بعدا دلشو بدست بیاره ازش عذر خواهی کنه که بهش بدی کرده اما اینقد انداخت عقب...دیگه نشد و مُرد! قرار بود برای امام زمانش مفید باشه اما تو گناه خودشــو غرق کرد! بعدشم حینِ گناه مُـرد! . •••
۱۸ آذر شد و پیامای تبریک داره میاد از بانک و همراه اول و ایرانسل و.....
•• . بی جان و جَهانت به جَهانی نَجَهیدم جُز نام و نَوایَت که نَــــوایی نَشِنیدَم اَندَر طَلَب عِشق تو صَد توبه شِکَستَم تاب و تَب عِشقَت به تَن و روی تَنیدَم کَه کوه شَوَد با هَمه دَردی که کِشیدَم زین‌عشق، به خونین جِگَرَم دَردچِشیدم بَر مَن قَدَحی پُر کن و دَردَم به سَر آوَر مَن مَستی و دَردَت به چه نِرخی، بِخَریدَم شَهد است، به شیرینی و سُرخ است، چو لعلی آن کُهنه شَرابی که زِ زَخم تو چِشیدم هَر چَند بگویَم ز هَمه سوز و سِزایَم دانم که مَحال است، بِدانی چه کِشیدَم.. . •••
•• . قرار جایش را می‌سپارد به بی‌قراری که وقت و بی‌وقت سایه به سایه رگ به رگ دنبالت کرده است تا این خواب... . •••
. •••
•• . "إیاك أن تنسی أنك فی یوم کنت تدعی اللّٰه بِالأشیاء التی تملکها الان مبادا فراموش کنی روزهایی که خدا را می‌خواندی، برای آن‌چه که حالا داری🌱 . •••
•• . شب آمد و دلِ‌تنگم هوای خانه گرفت دوباره گریه‌ی بی‌طاقتم بهــانه گرفت شکیب دردِخموشانه‌ام دوباره‌شکست دوباره خـرمن خاکســترم زبانه گرفت نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست صدای‌خنده فغان‌گشت و در ترانه گرفت زهـــی پسند کمــاندار فتنه کز بن تیر نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت امیــد عــافیتم بـود روزگار نخـواست قرار عیش و امان داشتم زمانه‌گرفت زهی بخیل ستمگر که هرچه‌دادبه‌من به تیـــغ باز ستاند و به تازیانه گرفت چو دود بی سروسامان شدم که برق بلا به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت چه‌جای‌گل که درخت‌کهن ز ریشه‌بسوخت ازین سموم نفس‌کش که در جـوانه گرفت دل گرفتــه‌ی من همچــــو ابر بارانی گشایشی مگر از گریه‌ی شبانه گرفت . •••