••
.
آنقَدَر ریخته در سینه، غمت بر سرِ هم
که به تشـویش در او نیمنَفَس میگنجد
#شفایی_اصفهانی
.
•••
- شب چرا یهجوریه؟
+چون میگن شب که میشه؛ پرده عقل و منطق از مغز برداشته میشه
و احساس به آدم غلبه میکنه...
شاید برای همین
•📸۱۴۰۲•
.
وقتی علاقهمند به چیزی باشی
هرجا بری، تو رو جذب خودش میکنه
میخواد شعر باشه، موسیقی، عطر، چای، صدا یا ...
#شعراعتیادداره
.
•••
••
.
میـز اگر بودم، خاک گرفته بودم
از این سکون و سکوت و تنهایی
#علیرضا_روشن
.
•••
••
.
تو به اندازهٔ تنهاییِ من خوشبختی
من به انـدازهی زیباییِ تو غمگینـم
#حمید_مصدق
.
•••
••
.
کمی پول و کمی شانس
در زندگی لازم هست
اما فقط یه احمـق به این دو تا اعتماد میکنه!
#دیالوگ
.
•••
••
.
به زندان میبرد زنجیر گیسویت اسیران را
و چشمانت بههمزد خشکیِ قانون زندان را
چـه زیبا میتکـانی دامنـت را باز با عشــوه!
به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را
زمستان بعــد تو پیراهنی از برف میپوشد
و لب هایت تداعــی میکند چایی گیلان را
دل ناقــابلی دارم بـه پـای عشــق مـیریزم
تب آیینـه و نـان را، همـه پیـدا و پنهــان را
نسیمی گیسوانت را تکانداد و سپسدیدم
فـرو پاشیدن شیرازهی انسـان و شیطان را
لـب ایوان بـرای دیـدنت هـر صبــح میآیم
به پایت میتکانم قــالی ایـــوان و باران را
تویی بانـوی دریاهــا! که از امواج موهایت
به دریا میدهی آرامش آغوش طــوفان را
مــرا با بغـضهــایم باز هـم تنهـا رها کردی
نمیدانم نشــان کوچههای گیج تهـــران را
#فرزاد_فتحی
.
•••
••
.
گفتمش: باید بَری نامم زیاد
گفت: آری میبرم اما زِ یاد!
#فرصت_شیرازی
.
•••