یه پاراگراف توی رمان "مرگ خوش" خوندم که منو توی فکر برد؛ نوشته بود: بیماریش آنقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضیش عادت کردند و از یاد بردند که اون دارد عذاب میکشد و روزی میمیرد.
حقیقت اینه گاهی هرچیزی که مربوط به ماست برای اطرافیانمون تبدیل به عادت میشه؛ درد و رنجهامون، بیماریهامون، حتی عشق و محبتمون نسبت به آدمها، براشون تبدیل به عادت میشه و دیگه به چشم نمیاد.
گاهی حضور دائمی ما، عشقِ بیقید و شرط ما باعث میشه حتی دیده نشیم. :)
╰ @Nabaut 🌿
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ نمیتوانید ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ میتوانید ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ. ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺴﺘﻨﺪ آدمهایی ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ مرغوبترین ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ میتوانید ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ میتوانستید ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ
〰 #ایآنکهجزبراوتوکّلنشود 🕋 〰
╰ @Nabaut 🌿
به عنوان فاحشه،
اسم و رسم دار بود!
در جنگ بدر،عمو، پدر برادرش
توسط مسلمین کشته شده بودند؛
به همین جهت از اسلام کینه داشت
آن هم چه کینهای.
به غلامان سیاه علاقه داشت!
"وحشی" هم غلامی سیاه پوست بود.
به او گفته بود: اگر علی و یا حمزه را
به قتل برساند
با اون نزدیکی میکند،
و با مال و اموال او را راضی خواهد کرد.
وحشی موفق به کشتن
امیرالمومنینعلیعلیهالسلام نشد
اما حضرت حمزه را به شهادت رساند.
خود او نیز همان جا
برای دیدن انتقام حضور داشت.
وقتی حمزه کشته شد؛
بدن حمزه را مثله کرد،
جگر او را از سینه درآورد و به دندان کشید؛
و به عنوان خوشحالی
خود را برای استفاده مردان عرب
تمام و کمال در اختیار آنها قرار داد.
او هند جگرخوار مادر معاویه بود!
همچنین معاویه ای به دنیا آورد
که دشمن سرسخت امیرالمومنین شد.
_ خوشحالی برای مرگ دیگری،
آن هم با فاحشگی و #برهنگی!
گویا ماجرا آشناست،
و تکرار تاریخ دست از سرمان برنمیدارد.
امیرالمومنینعلیعلیهالسلام:
و دنیا خوشحالیاش، آلوده به غم است..!
╰ @Nabaut 🌿
"محمد بن ابوبکر"
هم فرماندار مصر بود،
و هم از کودکی
در دامان خود امیرمومنانعلیهالسلام
پرورش یافته بود.
خبر شهادتش که رسید،
تحمل داغ او برای همه
از جمله خود حضرت سنگین بود.
به مردم فرمود:
غم ما در کشته شدن او،
به اندازهی شادمانی آنان
[اهل شام] از این موضوع است.
با این تفاوت که؛
آنها دشمن خود از میان برداشتند،
و ما دوستی محبوب از دست دادیم ...
| الغارات،ج۱،ص۳۹۴
با توجه به حدیث ناب ایشون؛
که باید قاب کرد:
" دوامَ الحال مِن المُحال "
هیچ حالی دائم و همیشگی نیست.
پس به هیچ شرایطی
و به هیچ وضعی اعتماد نکنید
همه چیز در لحظه قابل دگرگونی است؛
چه غم چه شادی ...
از مرگ رئیس جمهور،
خوشحال است!
• مرگ شخصیتهای اول و مهم؛
بر امنیت ملی، بینالمللی،
و جو "اقتصادی"
و موارد دیگرِ کشور اثر بد خواهد گذاشت،
کشور دچار بحران احتمالی خواهد شد
و دشمن هم که دندانهایش تیز!
درد این است عدهای که
مسائل تاریخی امیرالمومنین
و ائمهعلیهماالسلام را میخوانند
و در بصیرت اتفاقات روز
ادعایشان عرش میشکافد،
در همین حد هم نمیفهمند!
چه کسی میگوید
اشعث، عمروعاص،
و تفکر خوارج و امثالشان تمام شدند؟!
هستند در نسخهای پیشرفته تر ...
_ صلواتی جهت مدد،
به #صاحبذوالفقار هدیه کنید...
مَرد هایمان، یک به یک
میآیند و میروند،
و غم، دو دستی گلویمان را میفشارد؛
اما سرزمین فرزندانِ
علیبنابیطالبعلیهالسلام
همچنان مرد های بسیاری
در آستین دارد،
که سیرهی او را به دنیا
نشان بدهند؛
شاخصترین سیرهی
مرتضیعلیعلیهالسلام را نیز که میدانید:
"گرهگشایی از مشکلات مردم"
که برایش خواب نداشت،
و هنوز هم بعد از سالیان بسیار،
گره از کار مردم باز میکند؛
هم با دست خودش
و هم با دست شیعههایش...
#شهیدخدمت 🥀
گاهی وقتها آدما میرن که پیدا بشن،هر رفتنی که به معنای دور شدن و گم شدن نیست،یه روز میفهمی برای پیداکردن اونچه که یه عمره دنبالشی برای یه رهایی همیشگی، باید جاهای بزرگتری بدنبالش گشت باید نفس های بلند و طولانی تری رو کشید، نه میون آدمها و اتفاقات ریز و درشتشون، یه جای دور... یه جایی که زیر سقف آسمونش،بشه دوباره و دوباره از نو زنده شد. هر رفتنی به معنای دور شدن نیست گاهی وقتا آدما میرن که پیدا بشن
〰 #یامَنْلَایرْجیإِلّاهُوَ 🕋 〰
╰ @Nabaut 🌿
کاکتوسیم در ذهن بعضی آدمها.
خیالشان جمع است که دوامآورندهایم و مدارا کنندهایم و ادامه دهنده... خیالشان جمع است که دلخور نمیشویم و گلایه نمیکنیم. خیالشان جمع است که به این زودیها نمیرویم و اگر رفتیم، بر میگردیم...
نمیبینندمان و نمیشنوندمان و برای دلخوشیمان کاری نمیکنند و در ذهنشان ما همانجا بدون هیچ نیازی ایستادهایم و فرق داریم با همهای که متوقعند و گلایه میکنند و به دل میگیرند و مراعات میخواهند.
و ما ناگهان و در عین مدارا، از درون تهی میشویم و شانه خالی می کنیم و بر میگردند و میبینند که نیستیم!
و تازه میفهمند ما هم غمگین میشدیم و ما هم دلمان میگرفت و ما هم نیازمند توجه بودیم، خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردند...
- نرگس صرافیان طوفان
╰ @Nabaut 🌿