eitaa logo
تلاوت
287 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
126 فایل
﷽ تلاوت و ختم قرآن کریم ———————- ⏰ #قرار_روزانه ✨ دو صفحه از مصحف شریف + ترجمه خواندنی 🎧 صوت صفحه استاد پرهیزگار و منشاوی 📖 تفسیر صوتی آیات تلاوت شده 🎞️ کلیپ یا ... مرتبط با آیات 📲 در ثواب تبلیغ معارف قرآن سهیم باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
| ۶۳ استماع ‏ ╔═ೋ✿࿐ ابن مسعود یکی از نویسندگان وحی بود، یعنی از کسانی بود که هرچه از قرآن نازل می‌شد، مرتب می‏نوشت و ضبط می‌کرد و چیزی فروگذار نمی‌کرد. یک روز صلی‌الله علیه وآله به او فرمود: «مقداری قرآن بخوان تا من گوش کنم.» ابن مسعود مصحف خویش را گشود، سوره مبارکه نساء آمد، او می‌خواند و رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله با دقت و توجه گوش می‌کرد، تا رسید به آیه 41: «فَکیفَ اذا جِئْنا مِنْ کلِّ امَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِک عَلی‏ هؤُلاءِ شَهیداً» ؛ یعنی چگونه باشد آن وقت که از هر امتی گواهی بیاوریم، و تو را برای این امت گواه بیاوریم. همینکه ابن مسعود این آیه را قرائت کرد، چشمهای رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله پر از اشک شد و فرمود: «دیگر کافی است.»[¹] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] . کحل البصر محدث قمی، صفحه 79. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
| ۶۴ شهرت عوام‏ ╔═ೋ✿࿐ چندی بود که در میان مردم عوام نام شخصی بسیار برده می‌شد و شهرت او به قدس و تقوا و دیانت پیچیده بود. همه جا عامه مردم سخن از بزرگی و بزرگواری او می‌گفتند. مکرر در محضر امام صادق علیه‌السلام سخن از آن مرد و ارادت و اخلاص عوام الناس نسبت به او به میان می‌آمد. امام به فکر افتاد که دور از چشم دیگران آن مرد «بزرگوار» را که تا این حد مورد علاقه و ارادت توده مردم واقع شده از نزدیک ببیند. یک روز به طور ناشناس نزد او رفت، دید ارادتمندان وی که همه از طبقه عوام بودند غُوغایی در اطراف او بپا کرده‌اند. امام بدون آنکه خود را بنمایاند و معرفی کند ناظر جریان بود. اولین چیزی که نظر امام را جلب کرد اطوارها و ژستهای عوام فریبانه وی بود. تا آنکه او از مردم جدا شد و به تنهایی راهی را پیش گرفت. امام آهسته به دنبال او روان شد تا ببیند کجا می‌رود و چه می‌کند و اعمال جالب و مورد توجه این مرد از چه نوع اعمالی است؟ طولی نکشید که آن مرد جلو دکان نانوایی🍞 ایستاد. امام با کمال تعجب مشاهده کرد که این مرد همینکه چشم صاحب دکان را غافل دید، آهسته دو عدد نان برداشت و در زیر جامه خویش مخفی کرد و راه افتاد. امام با خود گفت شاید منظورش خریداری است و پول نان را قبلا داده یا بعدا خواهد داد. ولی بعد فکر کرد اگر این‏طور بود پس‏ چرا همینکه چشم نانوای بیچاره را دور دید نانها را بلند کرد و راه افتاد. باز امام آن مرد را تعقیب کرد و هنوز در فکر جریان دکان نانوایی بود که دید در مقابل بساط یک میوه فروش ایستاد، آنجا هم مقداری درنگ کرد و تا چشم میوه فروش را دور دید، دو عدد انار برداشت و زیر جامه خود پنهان کرد و راه افتاد. بر تعجب امام افزوده شد. تعجب امام آن وقت به منتهی‏ درجه رسید که دید آن مرد رفت به سراغ یک نفر مریض و نانها و انارها را به او داد و راه افتاد. در این وقت امام خود را به آن مرد رساند و اظهار داشت: «من امروز کار عجیبی از تو دیدم.» تمام جریان را برایش بازگو کرد و از او توضیح خواست. او نگاهی به قیافه امام کرد و گفت: «خیال می‌کنم تو جعفر بن محمدی.». بلی درست حدس زدی، من جعفر بن محمدم. البته تو فرزند رسول خدایی و دارای شرافت نسب می‌باشی؛ اما افسوس که این اندازه جاهل و نادانی. چه جهالتی از من دیدی؟ همین پرسشی که می‌کنی از منتهای جهالت است، معلوم می‌شود که یک حساب ساده را در کار دین نمی‌توانی درک کنی، مگر نمی‏دانی که خداوند در قرآن فرموده: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها» هر کار نیکی ده برابر پاداش دارد. باز قرآن فرموده: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیئَةِ فَلا یجْزی‏ الّا مِثْلَها» هر کار بد فقط یک برابر کیفر دارد. روی این حساب پس من دو نان دزدیدم دو خطأ محسوب شد، دو انار هم دزدیدم دو خطای دیگر شد، مجموعا چهار خطأ شد؛ اما از آن طرف آن دو نان و آن دو انار را در راه خدا دادم، در برابر هر کدام از آنها ده حسنه دارم، مجموعا چهل حسنه نصیب من می‌شود. در اینجا یک حساب خیلی ساده نتیجه مطلب را روشن می‌کند و آن اینکه چون چهار را از چهل تفریق کنیم، سی و شش باقی می‌ماند؛ بنابراین من سی و شش حسنه خالص دارم و این است آن حساب ساده‌ای که گفتم تو از درک آن عاجزی. - خدا تو را مرگ بدهد. جاهل تویی که به خیال خود این‏طور حساب می‌کنی. آیه قرآن را مگر نشنیده‌ای که می‌فرماید: «انَّما یتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خدا فقط عمل پرهیزگاران را می‏پذیرد. حالا یک حساب بسیار ساده کافی است که تو را به اشتباهت واقف کند. تو به اقرار خودت چهار مرتکب شدی و چون مال مردم را به نام و احسان به دیگران دادی نه تنها حسنه‌ای نداری، بلکه به عدد هر یک از آنها گناه‏ دیگری مرتکب شدی؛ پس چهار گناه دیگر بر چهار گناه اوّلی تو اضافه شد و مجموعا هشت گناه شد، هیچ حسنه‌ای هم نداری. امام این بیان را کرد و در حالی که چشمان بهت زده😳 او به صورت امام خیره شده بود او را رها کرد و برگشت. امام صادق علیه‌السلام وقتی این داستان را برای دوستان نقل کرد، فرمود: «این گونه تفسیرها و توجیه‏های جاهلانه و زشت در امور دینی سبب می‌شود که عده‌ای گمراه شوند و دیگران را هم گمراه سازند.»[¹] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . وسائل، ج 2/ ص 57 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────