#حضرت_رقیه
💔نیست کوچک او بزرگ عالم است
💔کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
💔وای اگر می ماند اگر قد میکشید
💔دلبرِ عالم در این عمر کم است
🌹 @nafasseamigh 🌹
🌹💎🌹💎🌹
#حضرت_رقیه
سورۀ کوثر امام حسین
جلوۀ مادر امام حسین
نمک لشگر امام حسین
نازنین دختر امام حسین
ای بزرگ قبیلۀ عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»
دست پروردۀ عقیله توئی
صاحب شوکتی جلیله توئی
نازدار همه قبیله توئی
پای معشوق خود قتیله توئی
صاحب صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو
میبری دل ز دلبران حرم
ای میاندار دختران حرم
خون ما نذر آستان حرم
ای فدایت مدافعان حرم
شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم
رویت آئینه دار زهرا بود
گیسوانت ضریح بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردن تو دعوا بود
تو خودت قبلگاه حاجاتی
دستگیری، رقیه ساداتی
این عموها بد عادتت کردند
روی شانه زیارتت کردند
گریهها بر اسارتت کردند
چون نبودند غارتت کردند
به تو سیلی زدند چند نفر
روبروی سر علی اکبر
ای زمین خورده، ضربهها خوردی
ضربهها را تو بی هوا خوردی
بی هوا بین کوچهها خوردی
مثل مادر ز چند جا خوردی
چند جا ناقهات محاصره شد
معجر پارۀ تو مسخره شد
چه کسی گفته خواب بود افتاد؟
بی حیا بی هوا تو را هُل داد
نشد آخر کنی کمی فریاد
کاش عمو بود تا کند امداد
بعد از آن پهلوی تو خوب نشد
سوزش گیسوی تو خوب نشد
چند روزه سپید شد مویت
وارث مادر است پهلویت
مانده یک جای دست بر رویت
لای دستان ضجر گیسویت
تک و تنها تو را زد و آوَرد
بین آغوش عمه پَرتت کرد
همه جا را غبار میدیدی
چهرهها را تو تار میدیدی
همه را نیزه دار میدیدی
پنجه را در شکار میدیدی
لعنتی داد زد سرت را بُرد
چنگ انداخت، معجرت را بُرد
عمه دیگر سر تو را میبست
سفت تر معجر تو را میبست
زخمهای پر تو را میبست
چند جا پیکر تو را میبست
گفتی عمه، به هم نریز بگو
چیست معنای این کنیز؟ بگو
❣ #قاسم_نعمتی ❤️
@NafasseAmigh
🌹💎🌹💎🌹
✨🏴✨🏴✨
#مذهبی
#حضرت_رقیه
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است
«نزدیکترین راه به الله حسین است»
نزدیکترین راه به ارباب رقیه است
در باب برآوردن انواع حوائج
یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است
در زاویۀ عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت این قاب رقیه است
در خلوت خود معتکفند اهل محبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیه است
دردانۀ ارباب که با دست اباالفضل
از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است
حاجت طلبیدند از او عالم و آدم
زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است
#مجتبی_خرسندی
@NafasseAmigh
🏴✨🏴✨🏴
#یا_رقیه_خاتون
سه ساله کودک و این اوج عزت
مدال مرحبا دارد رقیه
پدر بر چهره او یک دم نظر کن
رخ زهرا نما دارد رقیه
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#حضرت_رقیه
@NafasseAmigh
🔘✨🔘✨🔘
#حضرت_رقیه
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
قصۀ کربوبلا را دختری تغییر داد
کاخها ویرانه شد، ویرانهاش شد بارگاه
چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید
سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه
دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است
چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه
دختر اِنّا فَتَحنا اشک میریزد ولی
گریههای او ندارد رنگ زاری هیچگاه
بر سرش میریخت خاک از بامها، میسوختند
دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه
بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هماند
او به زینب یا که زینب میبَرَد بر او پناه
تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت
شانه زد بر آن پریشانِ تنور و قتلگاه
چون زبانش بند میآمد خجالت میکشید
با سرِ بابا سخن میگفت، اما با نگاه
آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین
رنگ گیسویم دلیل و زخم پهلویم گواه
ماند داغِ نالۀ من بر دل دشمن، فقط
خیزران وقتی که خوردی زیر لب میگفتم آه
جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی
عمه میجنگید با دستان بسته، بیسلاح
اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
این امانت دار را شرمندهتر از این مخواه
بعد از این هرجا که رفتی با تو میآیم پدر
پای من زخمیست اما روبهراهم روبهراه...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@NafasseAmigh
✨🔘✨🔘✨
#حضرت_رقیه
در نام رقيه فاطمه پنهان است
از اين دو يكي جان و يكي جانان است
در روي كبود اين دو پيداست خدا
آيينه بزرگ و كوچكش يكسان است
#سیدرضا_موید
@NafasseAmigh
#حضرت_رقیه
از کودکی اش فاضله و عالمه بود
چون شیرزن قبیله بی واهمه بود
بر بوسهی عمه بر جمالش سوگند
از بدو تولدش خودش فاطمه بود
#جواد_حیدری
@NafasseAmigh
🦋💐🦋💐🦋
#حضرت_رقیه
شعلههای خیمهها موی سرش را... بگذریم
رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم
یک پدر با چشمهایی نیمهباز از روی نی
سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم
هر زمان چشمش به سرها میخورد در بین راه
شمر پیش چشمهایش خنجرش را... بگذریم
درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو میگرفت
با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم
در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه
خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم
با عمو عباس گفت آخر نمیبینی مگر
خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم
با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست
دلخوش است از اینکه بر سر معجرش را... بگذریم
#سجاد_احمدلو
@NafasseAmigh
💐🦋💐🦋💐
#محرم
بابای خوبم! کامِ تلخم را عسل کن
این بیقراری را به آرامش بدل کن
یک خواهش از تو دارم ای رأس بریده:
از روی نی پایین بیا من را بغل کن
#حضرت_رقیه
#عادل_حسین_قربان
@NafasseAmigh
#محرم
گلی دور از چمن بر شانۀ توست
بهاری بیوطن بر شانۀ توست
کمی ای نیزه امشب مهربان باش
سر بابای من بر شانۀ توست
#سیدحبیب_نظاری
#حضرت_رقیه
@NafasseAmigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویری از عزاداری شهید سلیمانی در حرم #حضرت_رقیه (س)
🏴 به مناسبت شهادت مظلومانه #حضرت_رقیه (س)
@NafasseAmigh
#مذهبی
ستاره ها رو میشمرم بابا
دل به غم تو میسپرم بابا
بیا بابا...
بیا ببین چه حالی و روزی پیدا کرده دخترت
شدم یه زحمتی برای خواهرت
بیا ببین شدم شبیه مادرت
من الذی ایتمنی یا ابتا
سحر آخره که بیدارم
سرتو روی زانو میزارم
از غم تو بابا عزادارم
دوست دارم
یادم میاد که خیمه های ما نداشت یه قطره آب
بابا جونم سوالمو بده جواب
چرا ما رو زدن به نیت ثواب
یادم میاد که دستمونو بستن اینجا با طناب
خودم دیدم به صورتش میزد رباب
🥀شهادت #حضرت_رقیه خاتون سلام الله علیها تسلیت باد.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@NafasseAmigh
🖤✨🖤✨🖤
#مذهبی
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
کنجِ ویرانه گل فاطمه غوغا کرده
شام را با دوسه خط روضه چه رسوا کرده
لبِ دردانه یِ ارباب کرم باز شده
آسمان ها هوس روضه یِ زهرا کرده
روضه خوان نام شما را به لبش آورده
گِرِه پشتِ گِرِه از کارِ همه وا کرده
شک ندارم که اگر خیمه نشین توشدم
سند نوکری اَم فاطمه امضا کرده
مُرده دل بودم و تا نام تو آمد به لبم
دمِ عیسی صفت تو دلم احیا کرده
افتخارم شده سربازی تو چون ارباب
پاسداری حرم مَنصب سقّا کرده
هرکه دارد هوس زینبیه بسم الله
ندبه خوان نام تو را برده و نجوا کرده
#حسین_ایمانی
@NafasseAmigh
✨🖤✨🖤✨
🥀✔️🥀✔️🥀
#حضرت_رقیه
آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت
آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت
آن شب قدری که شمع جمع مشتاقان شدی
تا سحر خاکستر پروانه بوی گل گرفت
من که با افسون گفتار تو میرفتم به خواب
از لبت گل ریختی افسانه بوی گل گرفت
گرچه لبهای تو را بوسید جام شوکران
از نگاهت ساغر و پیمانه بوی گل گرفت
پرده از آن حسنِ یوسف چون گرفتی، خاطرم
بوی ریحان بهشتی یا نه بوی گل گرفت
بر سرم دست نوازش تا کشیدی چون نسیم
گیسویم عطر محبت، شانه بوی گل گرفت
#محمدجواد_غفورزاده
@NafasseAmigh
🏴
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#محرم
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفتهام
پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی
گل بوسهایست کز لب عطشان گرفتهام
از بس که پا برهنه به صحرا دویدهام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفتهام...
بر داغدیده شاخۀ گل هدیه میبرند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفتهام...
#استاد_غلامرضا_سازگار
@NafasseAmigh
🏴
🏴
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
شعلههای خیمهها موی سرش را... بگذریم
رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم
یک پدر با چشمهایی نیمهباز از روی نی
سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم
هر زمان چشمش به سرها میخورد در بین راه
شمر پیش چشمهایش خنجرش را... بگذریم
درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو میگرفت
با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم
در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه
خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم
با عمو عباس گفت آخر نمیبینی مگر
خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم
با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست
دلخوش است از اینکه بر سر معجرش را... بگذریم
#سجاد_احمدلو
#محرم
@NafasseAmigh
🏴
🏴
#حضرت_رقیه
ابر مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد
امتحان کردم ببینم سنگ میفهمد تو را
از تو گفتم با دلم کوتاه آمد گریه کرد
ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت «هم زد» گریه کرد
با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست؟
هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد
از سر ایمان به داغت گاه میگویم به خویش
شاید آن شب «زجر» هم وقتی تو را زد گریه کرد
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشیده شد
آن زن غساله هم اشکش در آمد گریه کرد
#کاظم_بهمنی
@NafasseAmigh
🏴
#حضرت_رقیه
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است
در روی کبود آن دو، پیداست خدا
آیینه بزرگ و کوچکش یکسان است
📝 #سیدرضا_مؤید
@NafasseAmigh
#حضرت_رقیه
ارمنی بود و ارمنی زاده،
ظرف خالی گرفت در دستش
آمد و توی صف نذری گفت:
السلام علیک دردانه
پچ پچی دور او براه افتاد،
عده ای خنده عده ای مبهوت
زیر لب دختری غضب می کرد:
مردک ارمنی دیوانه!
سرخود را گرفت پایین تر،
بغض تلخی گرفت جانش را:
من محب حسین و اولادش
آشنایم نه اینکه بیگانه
صف دلواپسی جلو میرفت،
ارمنی در دلش چه غوغا بود
روضه خوان از رقیه بانو خواند،
از سه ساله میانه ویرانه
توی حال خودش پریشان بود،
فکر بیماری پسر در سر
ناگهان مردی از سر صف گفت:
شد تمام و نمانده یک دانه!
همه رفتند و ارمنی آمد،
باقسم با گلایه و اصرار
زد عقب هرکسی جلوآمد،
رفت با گریه آشپزخانه
یک نگاهی به دیگ خالی کرد،
گفت:باشد قبول آقاجان
من همانم ک دیگران گفتند،
مردک ارمنی دیوانه!
پای خود راگذاشت درکوچه،
دلخور از خویش و ازندامت ها
دست رد خورده بود بر قلبش،
رفت خانه چه نا امیدانه!
وسط دسته ظهر عاشورا،
پسری با صلیب بر گردن
ناگهان ویلچرش زمین افتاد
و پسر روی پاش، مردانه
السلام علیک دردانه...
@NafasseAmigh
🖤
زندگی بی تو دراین قافله
سخت است پدر
گذر عمر از این مرحله
سخت است پدر
#شهادت_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه
🖤
@NafasseAmigh