eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
852 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️✨❤️✨✳️ روضه در دیده من آب بقا ریخته است که در این کاسه دل خون خدا ریخته است توتیا هر ملک از روضه داغت ببرد بس که در بزم تو خاکستر ما ریخته است اشک خود می خورم و نازطبیبان نکشم در قنوت نظرم روضه شفا ریخته است چادر مادر تو اشکم را میگیرد اشک از دیده بر این عرش خدا ریخته است من نمک گیر توام روز ولادت پدرم در دهان تربتی از کرببلا ریخته است کربلا خاک شفا دارد اگر حق دارد پاره های بدنت در همه جا ریخته است گنج پیدا شده گویا ته گودال بلا لشکری بر سر یک جسم چرا ریخته است @NafasseAmigh ✳️✨❤️✨✳️
🔆✔️🔆✔️🔆 کسی ندیده که زینب بلند گریه کند میان هر چه اسیری و بند گریه کند مقام صبر به خواهر رسیده عاشورا که دیده خانم پوشیه بند گریه کند نباید از دل خونین خویش تا که شود به پیش سرور خود سربلند گریه کند بجا بود که برای برادری مظلوم به روی نیزه سرش را برند گریه کند و اینکه قطع شود تا دو دست عباسش برای دیدن آن صحنه چند گریه کند عجیب نیست پسرهای مادری دلخون یکی یکی که ز پیشش روند گریه کند هزار روضه ببیند ولی پس از دیدن نشد که با دل صدها گزند گریه کند به خود سپرده نباید میان این همه غم که دشمنش بزند پوزخند گریه کند برای هر که بخواند همین قدر کافی است که بر مصیبت زینب بلند گریه کند @NafasseAmigh 🔆✔️🔆✔️🔆
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸 دیدم عکسی که تو در پای ضریح با دلی پر زغم و غصه پر از بغض ولی همچون کوه سر خود را به همان پنجره ها بنهادی نکند پای ضریح دل تنگت؛ دل مظلوم و صبورت؛ گله از ما بکند؟ که اگر طعم رضایت ندهد لبخندت مردم کوفه ی دوران حسین طعنه خواهند به ما زد: "که چه فرقی داریم؟" 'ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم' روی در روی ز دشمن نهراسیم هرگز فتنه را با کمک حرف تو خواهیم شناخت و پر از شور و تکاپو تحت فرمان تو ای پیر خراسانی ما ! محکم و پابرجا یک به یک هرچه که سختی باشد میشود راه نجاتی به سوی آینده نه بترسیم از شب نه بترسیم از گرگ و نخواهد که تواند دشمن ذره ای شک بنهد در دل ما همه فرزند توییم دل به مهرت داریم و نفس در گروی خنده ی تو با سکون میرود و می آید نکند پای ضریح گله از ما بکنی....... @NafasseAmigh 🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
همه عشقم! و تویی بود و نبودم و تویی آنچه که من در همه ی لحظه سرودم همه امید دل خسته ی من! لطف هر خنده تو باز کند کار سراسر گره و بسته ی من تویی عشقم به تو من راه شناسم ببرم سر به سلامت و خدا را بشناسم!!!! 🇮🇷 🇮🇷 @NafasseAmigh
هدایت شده از آرشیو بنر و لینک
✨تجربه ای جدید✨ ⬅️شعر بخوانید ⬅️شعر ارسال کنید ⬅️شعر بگویید 👈گروهی متفاوت با اعضای خاص👉 🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂 https://eitaa.com/joinchat/2095644695C087c9bc0a2
هم قد گلوله توپ بود گفتن:چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت:با التماس ! گفتن:چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت:با التماس ! به شوخی گفتم میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت:با التماس ! وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!! عمار @NafasseAmigh
کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. @NafasseAmigh