eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
852 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️✨❄️ 🌺 🌺 کم غذا می خوردم و بیشتر مطالعه می کردم ... . بین بچه ها می چرخیدم و با اونها دوست می شدم ... هر کاری از دستم برمیومد براشون می کردم ... اگر کسی مریض می شد و تب می کرد تا صبح بیدار می موندم ازش مراقبت می کردم ... سعی می کردم شاگرد اول باشم و توی درس ها به همه کمک کنم ... برای بچه ها هم کلاس عربی و مکالمه میزاشتم ... توی کارها و انجام کارهای خوابگاه پا به پای بچه ها کمک می کردم ... چون هیچ کس از شستن توالت ها خوشش نمیومد، شیفت سرویس ها رو من برمی داشتم ... . از طرف دیگه، همه می دونستن من نور چشمی حاجی هم هستم ... همه اینها، دست به دست هم داده بود و من، کانون توجه و محبوب خوابگاه و رئیس طلبه ها شدم ... . تمام ملیت ها حتی با وجود اختلافات عمیقی که گاهی بین خودشون هم بود، بهم احترام میزاشتن ... و زمانی این نفوذ کامل شد که کار یکی از بچه ها به بیمارستان کشید ... . ایام امتحانات بود و برنامه ها و حجم درس ها زیاد ... هیچ کس نمی تونست برای مراقبت بره بیمارستان ... از طرفی مراقبت ویژه و لگن گذاشتن و ... توی اون شرایط درس و امتحان خودم رو هم باید می خوندم ... . وقتی با این اوضاع، شاگرد اول شدم ... کنترل کل بچه ها اومد دستم ... اعتبار و محبوبیت، دست به دست هم داد ... حتی بین اساتیدی که باهاشون درس نداشتم هم مشهور شده بودم ... . دیگه اگر کسی، آب هم می خورد، من ازش خبر داشتم ... توی یک ترم، اولین مرحله از ماموریتم به پایان رسید ... 🌷 🌷 @NafasseAmigh ✨❄️✨
❄️✨❄️ 🌺 🌺 دیگه هیچ چیز جلودارم نبود ... شده بودم رئیس شیعه ها و از عمق دلم بهشون می خندیدم ... به کسی اعتماد کرده بودن که قسم خورده بود با دستان خودش سر ٣۴۶ شیعه رو می بره ... . هر چی به فاطمیه نزدیک تر می شدیم، تصویر کله پاچه عمر بیشتر جلوی چشمم میومد و آتش خشمم داغ تر می شد ... . . بین بچه ها پیچید که امسال سخنران فاطمیه، آیت الله فاطمی نیاست ... خیلی خوشحال بودن ... وقتی میزان ارادت شون رو دیدم تصمیم قاطع گرفتم که باید برم، هم از نزدیک بیینمش و به صحبت هاش گوش کنم ... و هم کامل بشناسمش ... . با بچه ها رفتم و به هر زحمتی که بود توی آبدارخونه حسینیه مشغول شدم ... . سخنرانی شب اول شروع شد ... از سقیفه شروع کرد ... هر لحظه منتظر بودم به خلفا اهانت کنه اما بحث عمیق و منطقی بود ... حتی سر سوزن به کسی اهانت نکرد ... بر اساس کتب شیعه و سنت حرف می زد ... دقیقا خلاف حرف وهابی ها ... . اگر چه نمی تونستم اونها رو قبول کنم اما مغزم پر از تناقض شده بود ... تناقض ها و سوالاتی که ده شب، خواب رو از چشم هام گرفت ... و این آغاز طوفان من بود ... 🌷 🌷 @NafasseAmigh ❄️✨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#عاشقانه من عاشقِ همان "دوستت دارم" هایی هستم که نمی گویی!! که با نگاهت دلم میلرزد که فقط میگویی "مواظب خودت باش" 💕 #لیلا_مقربی 💕 @NafasseAmigh
#عاشقانه هیچ نقطه از دنیا زیباتر و آرامـتر از قلبی که خالی از کینه باشد، نیست روزگارتون بی کینه @NafasseAmigh
#شهدا مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمان‌ها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم #نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که مین‌گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد? خندیدم باخنده گفت: تو نمی‌گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای؟ بگذر از من! 🌷 #شهید_محمد_ابراهیم_همت 🌷 #سردارخیبر @NafasseAmigh
#شهدا کوچه های عاشقی شبگردمیخواهد طاقت وظرفیتی پُردرد میخواهد چون شهیدان درجوانی دست ازدنیا بشوی ترک لذتهای دنیا مرد می خواهد 🌷 #شهید_محمد_مهدی_حمیدی 🌷 @NafasseAmigh
#شهدا همیشه می گفت سرباز امام زمانم و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، می گفت من صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را الان می شنوم. حرف های عجیبی می گفت که ما را مجاب می کرد. محمدرضا می گفت چون حضرت آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ قیدی نیاوردند که چطور کمک می‌کنیم، من به عنوان پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم و آموزش های تکاوری و تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم. می‌گفت شما فکر کن امام زمان(عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم؛ امام زمان(عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و آمادهکه ایشان را خوشحال کند؟ 🌷 #شهیدمحمدرضا_دهقان 🌷 🌷 شهید مدافع حرم 🌷 @NafasseAmigh
🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷 هفته ای چند بار فاصله بیش از ۳۰۰ کیلومتری تهران نطنز رو طی میکرد در سرما و گرما. و گاهی روزها به خانه نمی آمد. همسرش میگفت، از فشارکاری و خستگی مصطفی شاکی بودیم.  یکبار پیش آیت‌الله خوشوقت رفته بودند و از آیت‌الله خوشوقت پرسیده بودند که " چقدر نزدیک است"؛ آقای خوشوقت فرموده بودند "این بستگی به این دارد که شما در چه کار می‌کنید". وقتی مصطفی این را گفت من دیگر گلایه هم نکردم چون احساس می‌کردم اگر بخواهم جلویش را بگیرم، گویی که جلوی امام زمان (ع) ایستادم. نمی‌گویم این حرف قطعی است اما به نظرم مملکت باید اصلاح بشود تا مصلح بیاید. 🌷 🌷 @NafasseAmigh 💐🇮🇷💐🇮🇷💐
هدایت شده از آرشیو بنر و لینک
🌸بنر حمایتی🌸