عنان به دست فرومایگان مده زنهار
که در مصالح خود خرج میکنند تو را
صائب
دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند
آتش امان نمیدهد آتش پرست را!
صائب
شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج
نتوان به گریه شست خط سرنوشت را
صائب
نو بهار آید گلزار شکوفا گردد
بی گمان کوتهی عمر خزان خواهی دید
مرغ افسرده که در کنج قفس محبوس است
بر فراز فلک از شوق پران خواهی دید
امام خمینی
بأبه اقتدى عديّ في الكرم
ومن يشابه أبه فما ظلم
وقوله «فما ظلم»: يريد أنه لم يظلم أمه لأنه جاء على مثال أبيه الذي ينسب إليه، وذلك لأنه لو جاء مخالفا لما عليه أبوه، لنسبه الناس إلى غيره؛ فكان في ذلك ظلم لأمه واتهام لها.
فإن تعافواْ العدل و الإیمانا
فــإن فـي أیمانــنا نــیرانــا
چون زندگی بکام بود، مرگ مشکل است
پروای باد نیست چراغ مزار را...
صائب
می زیر دست نکند هوشمند را
پروای سیل نیست زمین بلند را
صائب
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور، خانۀ صیاد را!
صائب
چنین که همت ما را بلند ساخته اند
عجب که مطلب ما در جهان شود پیدا
صائب
کم نشد از گریۀ مستانه، خواب غفلتم
سیل نتوانست کند از جای این سنگ را...
صائب
با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟!
سیری از خرمن نباشد دیدۀ غربال را...
صائب