eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نگاشته
✏️کوفت و زهرمار می‌خوای؟ از سرا بخر ۲۰ قسطه... ✍️ ❗️انتشار فقط با نقل قول (فوروارد)❗️ @negashteh | نگاشته
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا
کور بودم و بینا شدم، زین نفهمی دانا شدم که من غلام کوی اویم، که ز صلبش پیدا شدم چشم بسته بودم بر این، قهرمانم تا پیش از این که زیر لطف سایه‌ی او ، من صاحب فردا شدم درّ کلامش ترانه‌ی دل، دستش سایبان و محمل دستش بوسه گاه من شد، تا صاحب دنیا شدم نیست از این سخن فرا تر، در من تا به روز آخر پدرم هستی و وجودم، من با تو معنا شدم
همین چند خط، قصه ی هزاران زن فلسطینی است می‌زایند برای شهادت، شیر میدهند برای شهادت، بیدار می‌مانند برای شهادت، تربیت میکنند برای شهادت و دوباره... نمی‌دانم این صبر و مقاومت از کجا آمده است. بیایید جلوی استاد عزم و اراده بشریت، فلسطین عزیز، دو زانو بنشینیم و درس بیاموزیم... شعری از محمود درویش، شاعر فلسطینی در وصف حال یک زن فلسطینی، وقتی که در سال ۲۰۰۲ شهر رام الله در محاصره وحشیانه ی اسرائیلی ها قرار داشت
جنایت بی‌وقفه در معرض تماشاست، اما جنایتکار جز لحظه‌ای گذرا به چشم نمی‌آید، زیرا بلا فاصله کسی جایگزینش می‌شود...
۱۶ - سه نفر بودند که گفتند نه.mp3
23.05M
🔰 پادکست NewFolder 🎙 کاری از *در خلوت و بادقت گوش کنید؛ شاید اولش ارتباط نگیرید، ولی کم‌کم متوجه میشید که دارید یه چیزایی میفهمید... *اگر اهل حوصله نیستید این پست رو نادیده بگیرید ؟
FarazdaghPoem_1.mp3
5.27M
🔰 هَـذَا الَّذِےٖ تَعْـرِفُ الْبَطْـحَــٰاءُ... 🎙 📖 *قصیده جناب فرزدق در وصف زین العابدین (علیه‌السلام) *مغنی خونده‌هاش میفهمن این شعر چه ارزشی داره... بعد از شنیدن این شعر، خون در رگ‌های من به جوش میاد. *داستانی داره سرودن این شعر که در ادامه قرار میدم.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰 هَـذَا الَّذِےٖ تَعْـرِفُ الْبَطْـحَــٰاءُ... 🎙 #مشاری_العفاسی 📖 #جناب_فرزذق *قصیده جناب فرزدق
در دوران حکومت ولید بن عبدالملک اموى، ولیعهد و برادرش هشام بن عبدالملک به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت. چون به نزدیک حجرالاسود رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند. در این هنگام حضرت على بن الحسین(ع) از افق مسجد درخشید و چون به نزدیک حجرالاسود رسید، موج جمعیت در برابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت. تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می‌کشید، یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت: این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک می‌شناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمی‌شناسم.... در این هنگام روح حساس ابوفراس () از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموى بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده‌خویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامى کرد و گفت: اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس، من او را نیک می‌شناسم. آن گاه فرزدق در لحظه‌اى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می‌گرفت، با حماسه‌هاى افروخته و آهنگى پرشور سیل‌آسا بر زبان راند... منبع: مجله موکا
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰 هَـذَا الَّذِےٖ تَعْـرِفُ الْبَطْـحَــٰاءُ... 🎙 #مشاری_العفاسی 📖 #جناب_فرزذق *قصیده جناب فرزدق
هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ هَذَا ابْنُ خَیرِ عِبَادِ اللَّهِ کلِّهِمُ هَذَا التَّقِی النَّقِی الطَّاهِرُ الْعَلَمُ إِذَا رَأَتْهُ قُرَیشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَی مَکارِمِ هَذَا ینْتَهِی الْکرَمُ ینْمَی إِلَی ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِی قَصُرَتْ عَنْ نَیلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ یکادُ یمْسِکهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکنُ الْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یسْتَلِمُ یغْضِی حَیاءً وَیغْضَی مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا یکلَّمُ إِلَّا حِینَ یبْتَسِمُ بِکفِّهِ خَیزُرَانٌ رِیحُهَا عَبِقٌ مِنْ کفِّ أَرْوَعَ فِی عِرْنِینِهِ شَمَمُ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِیمُ وَالشِّیمُ ینْجَابُ نُورُ الْهُدَی مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ کالشَّمْسِ ینْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ کنْتَ جَاهِلَه بِجَدِّهِ أَنْبِیاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ جَرَی بِذَاک لَهُ فِی لَوْحِهِ الْقَلَمُ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِیاءِ لَهُ وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ عَمَّ الْبَرِّیةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ عَنْهَا الْغَیابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ کلْتَا یدَیهِ غِیاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا یسْتَوْکفَانِ وَلَا یعْرُوهُمَا الْعَدَمُ سَهْلُ الْخَلِیقَةِ لَا تُخْشَی بَوَادِرُهُ یزِینُهُ اثْنَانِ حُسْنُ الْخُلْقِ وَالْکرَمُ...
کمتر پیش می آید، به کسانی اعتماد کنیم که از ما بهترند. اصلاً، از معاشرت با آنها گریزان ایم، برعکس، اغلب سفره دلمان را برای کسانی باز می کنیم که شبیه خودمان هستند و همان نقاط ضعف ما را دارند. به عبارت دیگر، رغبتی نداریم خود را اصلاح کنیم، یا بهتر بشویم، زیرا ابتدا باید خطای مان را گردن بگیریم، فقط آرزو داریم به حال مان دل بسوزانند و تشویق مان کنند. این مسیر را ادامه بدهیم، در کل، دلمان می خواهد، هم از تقصیر تبرنه شویم، هم از تلاش برای رسیدن به تنزه معاف باشیم. وقاحت و فضیلت‌مان هیچکدام کافی نیست: «نه نیروی شرارت داریم، نه توان نیکوکاری»...
۱۶ - سه نفر بودند که گفتند نه.mp3
23.05M
🔰 پادکست NewFolder 🎙 کاری از *در خلوت و بادقت گوش کنید؛ شاید اولش ارتباط نگیرید، ولی کم‌کم متوجه میشید که دارید یه چیزایی میفهمید... *اگر اهل حوصله نیستید این پست رو نادیده بگیرید
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰 پادکست NewFolder 🎙 کاری از #یاسین_حجازی *در خلوت و بادقت گوش کنید؛ شاید اولش ارتباط نگیرید، ولی ک
گوش کردید اینو؟ اگر حال داشتید بهم بازخورد بدید 👇🏻👇🏻👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16990421187297 *اگر بازخوردها مثبت بود، بقیه‌ش رو هم می‌زارم و یه توضیح هم راجع به خود یاسین حجازی خواهم داد. اگر هم که حال نکردید که هیچی...
هدایت شده از مطالب ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مداحی زیبای حاج مهدی رسولی، بیانی از تاریخ پوچ‌انگاری : 💎🔻 🖌یقینا اقتدا به سیدالشهدا در کربلا همان «سر_آغاز» ما می‌باشد. سرآغازی که همچنان با حضور در مسیر اربعینی این سال‌ها تجربه می‌شود که «تو پای به را در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید کرد» در پیاده‌روی اربعینی، حضوری را احساس می‌کنیم که در برابر هیچ طوفانی و اتفاقی و تنگنایی تغییر نمی‌کند، حتی در دل اتفاقات پیش بینی نشده می‌توان شاهد نوزایی حضوری دیگر شد، برای فراغ بال بیشتر و گشوده شدن جهانی گسترده‌تر تا آنچه را متوجه نبودیم به نمایش بگذارد و بسط دهد.☘️ 💎به ما گفتن: قفس دل بازه و پرواز دل گیره؛ گفتن! به ما گفتن: هر کس اهل دنیا نیست می‌میره؛ دروغ گفتن! به ما گفتن: که آزاد کسی است که این جا پا بگیره؛ دروغ گفتن! 🌹دلم پرواز می‌خواد 🌹دلم هم راز می‌خواد 🌹زمین من نیست 🌹دلم می‌خواد میگید انگار میون غصه ها تنهای تنهاییم؛ دروغ می‌گید .... 💎به راستی پایان کجاست؟ 💎و آغاز کجاست؟ 🔰و یقیناً اقتدا به سیدالشهدا در کربلا همان ماست. ✅@ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 عَـلِــٖے 🎙 بطولةٌ.. قصّةٌ تطولْ بحرٌ على موجهِ هُطولْ فما عسى أحرفٌ تفي وما عسى قائلٌ يقول..
رفيق عزیز، رازم را به شما می سپارم تا اگر خوش داشتید، الهام بگیرید. آن وقت خواهید دید که عیش و عشرت حقیقی باعث رهایی می شود، زیرا تعهد نمی آورد. در عیاشی، آدم خودش را دارد و بس؛ به همین خاطر، باید آن را مشغولیت محبوب کسانی دانست که سخت شیفته‌ی شخص خویش اند. عیاشی به سان جنگلی است که نه آتیه دارد نه گذشته؛ از آن مهمتر، آنجا نه وعده ای در کار است و نه عقویتی آتی. عرصه های تجلی اش از جهان مجزاست. پیش از ورود به آن هراس را کنار می گذاریم، همچنان که امید را. آنجا، گپ و گفت اجباری نیست؛ آنچه به جست و جویش آمده ایم بی کلام هم کسب می شـود، و اغلب حتی بدون پول...
امروز ۱۱ نوامبر، روز جهانی مجردهاست... 😂
هدایت شده از کانال گیزمیز 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی جعفری سوت زن قطعه از کرخه تا راین که مورد تحسین مجید انتظامی قرار گرفت👌 چقدر این قطعه رو دوست دارم به یاد شهدای زنده ای که هنوز با سختی‌ها و دردهای باقیمانده از جنگ در پیکرشون درگیر هستن❤️ 🆔 @GizmizTel 💯
تھا خواب میں خیال کو تجھ سے معاملہ جب آنکھ کھل گئی نہ زیاں تھا نہ سود تھا ڈھانپا کفن نے داغِ عیوبِ برہنگی میں، ورنہ ہر لباس میں ننگِ وجود تھا
مهرخوبان دل و دین از همه بی پَـــروا برد رُخ شَــطرنج نبُرد آنــچه رخ زیبـــا برد تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذرٌه یی بودم و مِهــــر تو مــرا بالا برد من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هـــم به دل دریا برد جام صَهبا ز کجا بود مگر دست که بود که درین بزم بگردید و دل شیـــدا برد؟ خَمِ ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد خودت آموختِیَم مِهر و خودت سوختِیَم با برافروختــه رویی که قــرار از ما بــرد همه یاران به سر راه تو بودیم ولی خـــم ابروت مــرا دید و زمن یغمـا برد همه دل باخته بودیم وهراسان که غمت همه را پشت سـر انداخت مرا تنـها برد سالروز ارتحال مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) را گرامی می داریم و توفیق درک و ترویج اندیشه های نورانی ایشان را از خداوند متعال خواستاریم. https://eitaa.com/amin_asadpour
فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَي ذَنْبِي غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَهِ لاَاجْتَنَبْتُهُ اگر امروز جز تو بر گناهانم آگاه می‌شد، آنرا انجام نمی‌دادم؛ و اگر از زود رسیدن عقوبت مي ترسيدم، از آن دوري می‌کردم...