eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
شماره : ۵۰۵ از هجر، شِکوه با دَر و دیوار می‌کنم چون داغ دیده‌ای که کُنَد گفتگو به خاک @khalvat_kadeh_mastan
شماره : ۵۱۱ مِی فروشی گفت کالایم مِی است رونقِ بازارِ من، ساز و نِی است من، خمینی دوست دارم چون که او هم خُم است و هم مِی است و هم نِی است @khalvat_kadeh_mastan
شماره : ۵۱۳ درونِ سینه می ماند دو چشمِ سبز و زیبایت که حبسِ خانگی باید همیشه فتنه گرها را @khalvat_kadeh_mastan
گذشته رفته و آینده هم ثبوت ندارد چه غم خوری به غم رفته و نیامده انسان عجب که حال خودت را فروختی و خریدی هر آنچه غم که نداری وز آن شدی تو گریزان
آن کس که نجنگیده چه امید که روزی مانند اساطیر کهن، مرد بمیرد بیچاره جوانی که چو پیران خمیده، میخواست جوان یا که جوانمرد بمیرد
عاشقی هم عالمی دارد ولی در چشم تو یک غروب بی فروغم پس خدا حافظ رفیق
خدای واحد و بی حد و حصر و بی همتا درون چشم تو من حمد و سوره میخوانم
فال حافظ گرفتم و دیدم جای خالیت پر نخواهد شد . . ‌.🤦‍♂🚶‍♂
بیدل چنانکه سایه ب خورشید میرسد من نیز رفته رفته به دلدار میرسم
گر که روزی ز قضا حاکم این شهر شوم سر صد شیخ فدای سر یک مست کنم! وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند...
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرده خداوندش را
ای عابر همیشگی! چشمهای من باران گرفته است، نیا خیس میشوی
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده شدن باد سزای همهٔ ما فاصل 👌🏻
دیگر بس است عدل، پس از این ستم کنید لطفی کنید و از سر ما سایه کم کنید 😐 ناصر فیض
شعله در شعله تن ققنوس می‌سوزد ولی لحظهٔ آغاز با پایان، چه فرقی می‌کند؟ مهدی شفیعی
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کند سرو باشی باد یا توفان... چه فرقی می‌کند مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند شعله در شعله تن ققنوس می سوزد ولی لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند مهدی شفیعی
مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز نور چشم رحمت للعالمین آن امام اولین و آخرین آن که جان در پیکر گیتی دمید روزگار تازه آئین آفرید بانوی آن تاجدار هل اتی مرتضی مشکل گشا شیر خدا پادشاه و کلبه ئی ایوان او یک حسام و یک زره سامان او مادر آن مرکز پرگار عشق مادر آن کاروان سالار عشق آن یکی شمع شبستان حرم حافظ جمعیت خیر الامم وان دگر مولای ابرار جهان قوت بازوی احرا جهان در نوای زندگی سوز از حسین اهل حق حریت آموز از حسین سیرت فرزندها از امهات جوهر صدق و صفا از امهات مزرع تسلیم را حاصل بتول مادران را اسوه کامل بتول بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت با یهودی چادر خود را فروخت نوری و هم آتشی فرمانبرش گم رضایش در رضای شوهرش آن ادب پروده صبر و رضا آسیا گردان و لب قرآن سرا گریه‌های او زبالین بی‌نیاز گوهر افشاندی بدامان نماز اشگ او بر چید جبریل از زمین همچو شبنم ریخت بر عرش برین رشته آئین حق زنجیر پاست پاس فرمان جناب مصطفی است ورنه گرد تربتش گردیدمی سجده‌ها بر خاک او پاشیدمی اقبال لاہوری
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر... فاضل 👌🏻
هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت... فاضل 👌🏻
ای یار جفا کردم و دیدم ثمرش را بشکن تو طلسم نظر و خط سپیده ای یار کجا دوری و همسایه‌ی مایی همسایه تویی چشم گنه کار ندیده صد بار بگفتی که بیا در بر من باش صد بار نشد راهیت این نفس پلیده احسنت به صبری که تو داری ز بر خویش لعنت به من مست ز ساغر نچشیده «در کوی تو معروفم و از روی تو محروم» «گرگ دهن آلوده یوسف ندریده»