eitaa logo
ناحِله
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
142 فایل
بسم‌ربِ‌خالِقِ‌‌المَهـد؎✨ لاتَحْزَنْإِنَّ‌اللَّهَ‌مَعَنَا :) -غم‌مخور‌خدابا‌ماست🤍 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌حلاله‌مومن😉 کانال‌وقف‌‌امام‌زمان‌مون‌ِ . . . شروط‌ناحله 🌱↶ @sharayetr کانال‌عکس‌خام‌ناحله🌱↶ @N313Nahele متولد¹⁴⁰¹/⁷/¹🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
رویداد هنری
رویداد هنری
رویداد هنری
رویداد هنری
رویداد هنری
رویداد هنری
رویداد هنری
چقدر قشنگن🥺🥺💔
رویداد هنری
رویداد هنری
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱 🌿 هر سال که به فصل بهار نزدیک میشدیم، خانه ما حال و هوای دیگری پیدا میکرد. از اول اسفند در فکر مقدمات سال تحویل بودیم. من انواع و اقسام سبزه ها مثل گندم و عدس و ماش و رشاد (شاهی) را میکاشتم وقتی سبزه ها بلند می‌شدند، دور آنها را با ربان های رنگی تزیین میکردم ، روی تاقچه میگذاشتم. به کمک بچه هایم خانه را از بالا تا پایین تمیز میکردیم . فرش ها،پرده ها، ملافه ها، همه چیز باید همراه بهار ، بهاری میشد. بچه هایم در این روز ها بدون غر زدن و از زیر کار در رفتن ، پا به پای من کمک میکردند. بهار آنقدر برای همه عزیز بود که انرژی همه چند برابر میشد. خرید عید هم برای بچه عالمی داشت. گاهی وقت ها می‌دیدم که بچه هایم، لباس ها و کفش های نویشان را بالای سرشان می‌گذاشتند و می‌خوابیدند. همه ی این شادی ها با شروع جنگ کم کم فراموش شد و فقط خاطراتش ماند . اولین شب فروردین ۱۳۶۱ ، بی قرار و نگران در خانه راه میرفتم . چند ساعتی از وقت نماز مغرب و عشا میگذشت، اما هنوز خبری از زینب نبود. زینب ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی خیابان فردوسی رفته بود. معمولا نماز هایش را به جماعت در مسجد میخواند و همیشه بلا فاصله بعد از تمام شدن نماز به خانه برمیگشت . آن شب وقتی متوجه تاخیر زینب شدم، پیش خودم فکر کردم شاید سخنرانی یا ختم قرآن به مناسبت اولین روز سال نو در مسجد برگزار شده و برای همین زینب در مسجد مانده است . با گذشت چند ساعت نگران شدم و به مسجد رفتم اما هیچکس در مسجد نبود😢 نماز تمام شده بود و همه نماز گذار ها رفته بودند آشوبی به دلم افتاد😭 هوا تاریک بود و باد سردی می آمد. یعنی زینب کجا رفته؟ ادامه دارد...... ✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱