🍃برگی از نهج البلاغه
💥عِبَادَاللّهِ، إِنَّهُ لَيْسَ لِمَا وَعَدَ اللّهُ مِنَ الْخَيْرِ مَتْرَکٌ، وَ لاَ فِيمَا نَهَى عَنْهُ مِنَ الشَّرِّ مَرْغَبٌ
🌗اى بندگان خدا! آن چه را خداوند وعده نيک بر آن داده است جاى ترک نيست و آن چه را از بدى ها نهى کرده قابل دوست داشتن نمى باشد.💚
📙خطبه 157
🔶 @Nahj_Et
#نهج_البلاغه
💥وَلاَ قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ
🌐هیچ همنشینى همچون حسن خلق نیست
✍زیرا حسن خلق جاذبه عجیبى دارد که همه را به سوى خود جلب و جذب مى کند.
انسان هاى بداخلاق از داشتن دوستان صمیمى محرومند در حالى که افراد خوش برخورد وصاحب حُسن خلق همه افراد به دوستى آنها افتخار مى کنند.
📙حکمت 113
🔶 @Nahj_Et
#نهج_البلاغه
⚪️فَلاَ يَکُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِي نَفْسِکَ مِنْ دُنْيَاکَ بُلُوغُ لَذَّة أَوْ شِفَاءُ غَيْظ، وَلَکِنْ إِطْفَاءُ بَاطِل أَوْ إِحْيَاءُ حَقّ
🌎بنابراين نبايد بهترين و برترين چيز نزد تو رسيدن به لذات دنيا يا فرو نشاندن خشم (از طريق انتقام از دشمن) باشد بلکه خاموش کردن آتش باطل يا زنده کردن حق بايد مورد علاقه تو باشد
🖊امام عليه السلام مواهب مادى را در اين عبارت در دو چيز خلاصه کرده يکى رسيدن به لذات دنيوى ، لذت مال و فرزند و همسر و سفره هاى رنگين و مانند آن از امورى که همه در گذر است و دائماً متزلزل و ديگر انتقام گرفتن از مخالفان و دشمنان که ظاهرا مايه آرامش او مى شود در حالى که اگر بر نفس خويش مسلّط باشد آرامشى که در سايه عفو و گذشت حاصل مى گردد به مراتب از آرامش حاصله از انتقام برتر است و در مقابل دو چيز را از مهمترين اعمال صالح و ذخاير يوم المعاد مى شمرد: فرونشاندن آتش باطل و احياى حق و از آنجا که حق و باطل مفهوم بسيار وسيع و گسترده اى دارد بيشتر مسائل اجتماعى و فردى را شامل مى شود.
📙نامه 66
🔶 @Nahj_Et
#ساحل_نور
#کمیل_بن_زیاد_نخعی
🔰کمیل، همراز امیرمؤمنان علیهالسلام
❇️ امام علی علیهالسلام در خطبه 118 نهج البلاغه یاران مورد اعتماد خود را پس از فراغت از جنگ جمل اینگونه توصیف میکنند:
🌼 شما ياران حق و برادران دينى من میباشيد، در روز جنگ چون سپر، محافظ و دور كننده ضربتها، و در خلوتها محرم اسرار من هستید، با كمک شما پشت كنندگان به حق را میكوبم و به راه میآورم، و فرمانبردارى استقبال كنندگان را اميدوارم.
📚(نهج البلاغه، صبحی صالح، خ ١١٨)
✅ و جناب کمیل را می توان یکی از مصادیق این سخن یافت؛ چراکه روزی آن حضرت به کاتب خود، عبدالله بن ابی رافع فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ایشان را حاضر نماید. عبدالله عرض کرد: ای امیر مؤمنان! آنان را مشخّص فرمایید. حضرت ده نفر، از جمله کمیل را نام برد.
📚(وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ٣٠، ص ٢٣۵)
🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃
🍃
فراراز کارخیر ممنوع🚫
💠 حکمت 422 نهجالبلاغه
⚜شرح و تفسیر نهجالبلاغه
⚜توسط حجت الاسلام حسن زاده
🔶 @Nahj_Et
🌸🍃🌸🍃
🍃
🌺نقش پاداش الهی در انفاق
🌻وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ .
🌻درود خدا بر او ، فرمود : آن كه پاداش الهى را باور دارد ، در بخشش سخاوتمند است.
📙نهج البلاغه حکمت137
🔶 @Nahj_Et
💢 حلم و درنگ، نتیجۀ بلندنظری
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃 الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة.
🔹بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همّت بلند متولد مى شوند.
📚 حکمت 460 نهج البلاغه
🔶 @Nahj_Et
🌸🍃🌸🍃
🍃
وَ قَالَ [عليه السلام] أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ . (حکمت 2)
و درود خدا بر او، فرمود : آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده ، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده ، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
🔶 @Nahj_Et
🌸🍃🌸🍃
🍃
💠داستانی از نهج البلاغه
💠فرار از عدالت👇
🔹🔹نـجاشی شاعر نامی عراق بود و از زمره مردان سرشناس و بزرگان کوفه بشمار می آمد. وی در جنگ صفین به طرفداری امیر مؤمنان علی علیه السلام علاوه بر اینکه اشعار شاعران شام را پاسخ می داد عملا نیز با آنـها به نبرد پرداخت و از این لحاظ خدمات شایانی انجام داد.
با این وصف وی مردی شاعر پیشه بود و چنانکه می دانیم بعضی از شعرا دائماً در خیالات شاعرانه غوطه ورند و جز مدح و ذم این و آن و تغزلات کاری ندارند.
در هـمان روز اول مـاه رمضان نجاشی با آن سابقه و این رسم و خوی سواره از در خانه ی «ابوسماک اسدی» که مردی عیاش و هوس باز بود می گذشت و دید که ابو سماک جلو خانه اش نشسته است.
ابوسماک: ها نـجاشی! آهـنگ کجا داری؟
نجاشی: می خواهم به کناسه بروم. ابو سماک: کمی صبر کن و گوش بمن ده! سپس خود را به نجاشی رسانید و آهسته گفت: از سر شب گوسفند فربهی را در تنور گذاشته ام و هم اکنون کاملا پخـته و از هـر جهت آماده است!
نجاشی: ای وای!گوسفند پخته آنهم در روزه ماه رمضان؟
آری اجرای عـدالت و دسـتور الهـی بـرای اهـل مـعصیت سنگین است و تنها مردم خدا شناس آن را تحمل می کنند.
ابو سماک این حرف های بی معنی را کنار بگذار و از این مقوله با من سخن مگو! دنیا دمی است و دم هم غنیمت است.
سـخنان ابـوسـماک خوشگذران چنان در روح نجاشی تـأثیر بـخشید کـه تکانی خورد و سپس پرسید:بسیار خوب! تنها همین گوسفند بریان است؟!ا بوسماک: نه! شرابی تهیه دیدهام و بتو خواهم داد که روح را بر سـر نـشاط مـی آورد و مانند خون در رگ ها جریان می یابد و انسان را به هیجان آورده غـذا را در کـام گوارا می سازد و چندان لذت بخش است که بی اختیار لب به شعر گفتن می گشائی!!
با ادای این سخنان؛ نجاشی سخت تحریک شد و روح هوس پرورش بـه قدری هـیجان پیـدا کرد که نتوانست بیش از این درنگ کند و همان دم از اسب پیـاده شد و به اتفاق ابوسماک به درون خانه وی رفت!
ابوسماک که همدم خوبی به تورش خورده بود فی الفور سـفره را گـسترد کـباب بره؛ شراب کهنه؛ صاحب خانهء ی عیاش و هوسباز، مهمان شاعر دمساز و خـانه ی خـلوت،از هر حیث بساط خوشگذرانی فراهم بود.
ابوسماک و نجاشی در آن محل خلوت دور از چشم شحنه های شهر و غافل از کـیفر فـردا و نـافرمانی خدا آن هم در ماه رمضان، نخست شکمی از عزا در آوردند و سپس برای ایـنکه تـنور شـکم را همچنان گرم نگاهدارند پی د رپی جام های شراب را یکی پس از دیگری خالی کردند و لحظه ای بعد مست و لا یـعقل بـه گوشهای افـتادند.
طرف عصر حال آنها به کلی تغییر کرد و به رقص و آواز خوانی و حرکات بی رویه پرداختند سر و صـدای آنـها از حریم آن خانه خلوت گذشت و به گوش همسایگان رسیده کار برسوائی کشید و بالاخره آن راز نهفته فـاش گـردید.یـکی از همسایگان که از این عمل زشت آن هم در ماه رمضان و محیط مسلمانان و مرکز حکومت امیر مـؤمنان (علیه السلام) سـخت به هیجان آمده بود، میگساری آنها را به اطلاع امیر مؤمنان علیه السلام رسانید.
حـضرت چـنان بـرآشفت که فوراً جمعی را برای جلب آنها به طرف خانه ابوسماک فرستاد. فرستادگان حضرت خانه را احـاطه کـردند در آن میان ابوسماک گریخت ولی نجاشی دستگیر شد.
هنگامی که نجاشی را خدمت حضرت آوردنـد شـب بـود؛ حضرت دستور داد او را حبس کردند و صبح فردا امر فرمود هشتاد تازیانه که حد شرابخواران است بر بـدن او نـواختند و سـپس بیست ضربه دیگر نیز بر آن افزودند.
نجاشی با آن حالت فریاد زد یـا امـیر المؤمنین! هشتاد تازیانه حد شرابخواری بود بیست تازیانه دیگر برای چه؟ فرمود این بیست تازیانه بخاطر این است کـه ایـن عمل زشت را در ماه مبارک رمضان مرتکب شدهای و احترام ماه خدا را نگاه نـداشتی!
نـجاشی از مردم یمن بود؛ یمنی ها در دوستی امیر مـؤمنان عـلی عـلیه السلام مشهور بودند به طوری که بسیاری از بـزرگان اصـحاب و سران لشکر حضرت از قبائل یمن بودند که در کوفه سکونت داشتند.
نجاشی مرد گمنامی نـبود؛ سـرشناس بود؛ فامیل داشت، قبیله و عـشیره دار بـود؛ قبیله او قـبل از ایـن مـاجرا وجود شاعر توانای خود را بسیار مـغتنم و مـحترم می داشتند.
موضوع شلاق خوردن نجاشی شاعر و زبان گویای آنان آن هم در ملاء عـام بـرای آنها بسیار گران تمام شد و بـزرگان آنان سخت برآشفتند. یـکی از آنـها به نام طارق بن عبد الله نـهدی که در میان قبیله نجاشی از همه کس به وی نزدیک تر بود؛ به خدمت علی (علیه السلام) شرفیاب شـد و عـرض کرد: یا امیر المؤمنین! ما مـردم یـمن از دوسـتان و شیعیان با سـابقه و مـتحد شما هستیم و تاکـنون بـه دوستی و علاقمندی شما مفتخر بوده ایم، و از این رو انتظار نداشتیم که شما و مردمی را که از دوستی حضرتت سـر باز مـی زنند و گاه
و بیگاه طریق نافرمانی پیش می گیرند؛ بـا یـک چشم بـنگری! ولی امـروز دیـدیم که شما میان مـا و مخالفین خود فرق نگذاشتی و سابقه دوستی و تشیع ما را نادیده گرفتی و نجاشی مرد نامی قبیله مـا را در زیـر ضربات شلاق پیش روی دوست و دشمن خـوار کـردی! و آبـرو و حـیثیت مـا را به خطر انداختی و بـیم آن داریـم که راهی را در پیش گیریم که سرانجام آن آتش دوزخ باشد!
نـجاشی شاعرنامی عراق بود و از زمره مردان سرشناس و بزرگان کوفه بشمار می آمد. وی در جنگ صفین به طرفداری امیر مؤمنان علی علیه السلام علاوه بر اینکه اشعار شاعران شام را پاسخ می داد عملا نیز با آنـها به نبرد پرداخت و از این لحاظ خدمات شایانی انجام داد.
امیر مؤمنان (علیه السلام) با همان شهامت مخصوص به خود در پاسـخ وی فـرمود: ای بـرادر نهدی! و انها لکبیرة الاعلی الخاشعین: آری اجرای عـدالت و دسـتور الهـی بـرای اهـل مـعصیت سنگین است و تنها مردم خدا شناس آن را تحمل می کنند.
مگر من چه کردم؟ نجاشی مردی است که به خود جرأت داده و مرتکب گناه شده و من هم طبق دستور خدا حد آن عـمل را که کفاره ی گناه اوست بر وی جاری ساختم خداوند می فرماید: و لا یجر منکم شنآن قوم علی ان تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی: کدورت و بغض طایفه ای، شما را از تحمل عدالت باز ندارد عدالت پیشه کـنید کـه به تقوی نزدیک تر است.
طارق در برابر منطق محکم و عدالت پرور حضرت جواب نداشت و نتوانست درنگ کند خشمگین از نزد حضرت بیرون رفت، در بین راه به مالک اشتر که از مردان برگزیده ی روزگار و سران لشـکر حـضرت بود، و خود از قبیله طارق و نجاشی به شمار می آمد برخورد کرد.
مالک پرسید: ای طارق! آیا تو به امیر المؤمنین گفتی دل های ما را از محبت خود تهی سـاختی و امـور ما را با شلاق زدن نجاشی درهـم فـرو ریختی؟ گفت:آری!
مالک گفت: به خدا قسم این طور نیست که گفته ای. دل های ما آماده ی پذیرش محبت اوست امور ما بسته به میل و فرمان حضرتش می باشد!
طارق از این سـخن در خـشم شد و گفت: ای مالک عـن قریب خـواهی دید چنین نیست که می گوئی.
چون شب فرا رسید طارق و نجاشی شهر کوفه و مقر حکومت علی علیه السلام را به خاطر اجرای حق و عدالت ترک گفته در شام به معاویة بن ابی سفیان کـه پنـاهگاه مجرمین و خائنین بود پیوستند.
پیش خدمت معاویه ورود آنها را به وی خبر داد. در آن موقع رؤسا و اعیان شام در مجلس معاویه حضور داشتند. معاویه طبق معمول با چرب زبانی آنها را احترام زیاد پذیرفت و خوش آمد گفت و ضـمن سـخنانش به امیر مـؤمنان توهین کرد.
طارق که در حقیقت از عدل علی گریخته و فعلاً به دربار معاویه روی آورده بود نتوانست آن سخنان را بشنود به همین جـهت برخاست و در حالی که تکیه به شمشیر خود داده بود گفت: ای معاویه سخنان من تـو را خـشمگین نـسازد ما از نزد امام پرهیزکار عادلی آمده ایم و کسی را ترک گفته ایم که گروهی از بهترین و پاکیزه ترین اصحاب رسول خدا پیرامون او را گـرفته اند؛ مـردانی که همواره سعی در هدایت خلق و بزرگداشت دین خدا دارند و جز دستورات دینی چـیزی نـمی شناسند و بـه امور دنیوی توجهی ندارند و همه گونه خوبی ها در میان آنهاست، نه پیمانی شکسته و نه به کسی ظلم کـرده اند هرکس از آنها روی برتافته به واسطه ی تلخی حق و دنیا پرستی بوده است!.ای مـعاویه! هرچند امروز من از عـلی کـناره گرفته و به اینجا رو آورده ام، ولی این را بدان که نمی توانم آنچه را درباره ی علی گفتی نادیده بگیرم و لب فرو بندم؛ سخنان طارق بر معاویه بسیار گران آمد و او را بر سر خشم آورد ولی باز خونسردی را از دست نداد و گفت: مـن از آنچه گفتم قصدی نداشتم و بی اختیار بر زبانم جاری شد!
وقتی مجلس بهم خورد و مجلسیان بیرون آمدند دو نفر از اعیان شام طارق را سخت سرزنش کردند و گفتند: این چه حرفی بود که به معاویه گفتی؟
طـارق گـفت به خدا قسم هنگامی که معاویه علی را که در امر دنیا و آخرت از وی بهتر است بدان گونه یاد کرد چنان بر من گران آمد که اگر زمین می شکافت و مرا در کام خود فرو می برد خـوش تر داشـتم که زنده باشم و آن سخنان را از وی بشنوم. (شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید طبع بیروت صفحه 478)
🔶 @Nahj_Et
🌸🍃🌸🍃
🍃
«مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا وَ السُّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ»
«داستان دنيا چون داستان مار است كه دست بر آن بكشى نرم و در اندرونش زهر كشنده است، فريب خورده نادان به طرف آن مى رود و خردمند پايان بين از آن دورى مى گزيند.»
📙نهج البلاغه حکمت ۱۱۹
🔶 @Nahj_Et
🌺تأملی در نهج البلاغه :🌺
🍂 حکمت ١١٨:
إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ، غُصَّةٌ.
⚡️ ترجمه :
از دست دادن فرصت مايه غم و اندوه است.
🔴 فرصت به معناى فراهم شدن اسباب انجام كارى است، زيرا بسيارى از كارها به ويژه كارهاى مهم نيازمند به مقدماتى است كه گاه از اختيار انسان بيرون است.
⭐️هنگامى كه بر اثر پيش آمدهايى، آن اسباب فراهم گردد، بايد هرچه زودتر از آنها استفاده كرد و به مقصد رسيد، زيرا بسيار مى شود فرصت از دست رفته هرگز باز نمى گردد.
🍁جوانىِ انسان، فراغت، نشاط كار، صحت و سلامت همه از فرصت هايى است كه به سرعت مى گذرد و گاه به آسانى يا هرگز باز نمى گردد.
🔶 @Nahj_Et
#نهج_البلاغه
💥وَلاَ عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ
🌎هیچ عقلى همچون عاقبت اندیشى نیست
✍منظور از عقل همان قوه ادراک است که انسان به وسیله آن کارهاى دنیا و آخرت خویش را نظام مى بخشد و به یقین نتیجه هر کارى در پایان آن روشن مى شود ، آنها که در فکر عاقبت کارها و نتیجه نهایى آن هستند به یقین از همه عاقل ترند.
📙حکمت 113
🔶 @Nahj_Et
✍ امام علی علیه السلام
كارها چنان در سيطره تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.
📗نهج البلاغه، حکمت 16
🔶 @Nahj_Et
🪐پوينده راه حق
#نهج_البلاغه
💎قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ
🌔«او عقلش را زنده کرده و شهواتش را ميرانده است تا آنجا که جسمش لاغر شده و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل شده است
✍احياى عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ايمان و حسن و قبح عقلى براى تکامل فضايل اخلاقى است و به اين ترتيب واژه عقل در اينجا هم عقل نظرى را شامل مى شود و هم عقل عملى را
امّا نفس به معناى از بين بردن غرائز نفسانى نيست بلکه منظور مهار کردن آنهاست به گونه اى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شيطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.
«دَقَّ جَليلُهُ» اشاره به بدنهاى چاق و فربه است که بر اثر پرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شيرين به اين صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم مى کند و سبک بار مى شود.
📙خطبه 220
🔶 @Nahj_Et
✍امام علی(ع):
اگر رای و اندیشه زمامدار دچار دگرگونی شد او را از اجرای عدالت بسیار بازمیدارد پس باید که کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد.
📚نهج البلاغه-نامه ۵۹
🔶 @Nahj_Et
✨
💚🌸زود قضاوت نکن🌸💚
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
هرگاه سخنی از شخصی سر زد,
و تو می توانی برای آن توجیه خوبی بیابی،
به آن گمان بد مبر.
📚نهج البلاغه، حکمت ۳۶۰
🔶 @Nahj_Et
🌹امیرالمومنین علی علیه السلام:
راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است،
دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى.
📗خطبه ۸۶ نهج البلاغه
🔶 @Nahj_Et
امام علی عليه السلام
إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ ذَاتِ اَلطُّولِ وَ اَلْعَرْضِ قِيدُ قَدِّهِ
بهره هر کدام شما از زمین، به اندازه طول و عرض قامت شماست.
نهج البلاغه، خطبه 83
🔶 @Nahj_Et
🍇 #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
🍎 و من كلام له (عليه السلام)
قالوا لما انتهت إلي أمير المؤمنين عليه السلام أنباء السقيفة بعد وفاة رسول الله صلي الله عليه وآله، قال عليه السلام ما قالت الأنصار قالوا قالت منا أمير و منكم أمير قال عليه السلام فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَصَّي بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَي مُحْسِنِهِمْ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ فَقَالَ عليه السلام لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ عليه السلام فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ عليه السلام احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ
🍏 ردّ استدلال انصار و قریش نسبت به امامت در سقیفه :
وقتی در 28 صفر سال 11 هجری ماجرای سقیفه را به امام رساندند پرسید: انصار چه گفتند پاسخ شنید كه انصار گفتند: زمامداری از ما، و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد. پس امام علیه السّلام فرمود: چرا با آنها به این آیه قرآن استدلال نكردید كه پیامبر (ص) درباره انصار سفارش فرمود: با نیكان آنها به نیكی رفتار كنید و از بدكاران آنها درگذرید! پرسیدند چگونه این حدیث انصار را از زمامداری دور می كند؟ پاسخ داد: اگر زمامداری و حكومت در آنان بود، سفارش كردن درباره آنها معنایی نداشت. سپس پرسید، قریش در سقیفه چه گفتند؟ جواب دادند: قریش می گفتند ما از درخت رسالتیم، امام (ع) فرمود: به درخت رسالت استدلال كردند!! اما میوه اش را ضایع ساختند.
📙نهج البلاغه خطبه ۶۷
🔶 @Nahj_Et
💢 تضاد حب دنیا و آخرت طلبی
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃إنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ
🔹 دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغرب اند و انسان همچون كسى كه در ميان اين دو در حركت است هر زمان به يكى نزديک مى شود از ديگرى دور مى گردد.
📚 حکمت 103 نهج البلاغه
🔶 @Nahj_Et
✨﷽✨
🌼نصیحت حضرت علی(ع)
✍مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اِقبَلْ عُذرَ مَنِ اعتَذَرَ اِلَیكَ
اگر كسی از تو عذر خواهی كرد تو نیز عذر او را بپذیر (كه نشانه شخصیت والای تو است)
ای مالک بدان مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خودمحورند،آنان را ببخش .
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ، ولی تو مهربان باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی تو شریف ودرستکار باش.
نیکیهای امروزت را فراموش می کنند ولی نیکوکار باش.
بهترین های خودت را به دیگران ببخش ، حتی اگر اندک باشد .
در انتها خواهی دید ، آنچه می ماند میان تو وخدای توست نه میان تو و مردم .
📚نامه امام علی"ع" به مالک اشتر
📚" نهج البلاغه"
🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا