شرح_صوتی_نامه_۴۰.mp3
4.4M
✅شرح نامه ۴۰
🔹نکوهش یک کارگزار
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
1_abdelbasit-.qiama.mp3
3.74M
سوره مبارکه قیامت آیات ۱ الی ۱۳
(استاد عبدالباسط)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ... 🔹🔹🔹نکته ها: 🌿۱ ـ ویژگیهاى قرآن مجید از چهار توصیفى که در آیات فو
✨
✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨
۸۳فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ
۸۴وَ أَنْتُمْ حِینَئِذ تَنْظُرُونَ
۸۵وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لاتُبْصِرُونَ
۸۶فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ
۸۷تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
ترجمه:
۸۳ ـ پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد (توانائى بازگرداندن آن را ندارید)؟!
۸۴ ـ و شما در این حال نظاره مى کنید (و کارى از دستتان ساخته نیست).
۸۵ ـ و ما از شما به او نزدیکتریم ولى نمى بینید!
۸۶ ـ اگر هرگز (در برابر اعمالتان) جزا داده نمى شوید.
۸۷ ـ پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست مى گوئید!
تفسیر⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨ ۸۳فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ۸۴وَ أَنْتُمْ حِین
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد
از لحظات حساسى که آدمى را سخت در فکر فرو مى برد، لحظه احتضار و پایان عمر است، در آن لحظه که کار از کار گذشته، اطرافیان مأیوس و نومید به شخص محتضر نگاه مى کنند، مى بینند همچون شمعى ـ که عمرش پایان گرفته ـ آهسته آهسته خاموش مى شود، با زندگى وداع مى گوید، و هیچ کارى از دست هیچ کس ساخته نیست.
آرى، ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این لحظات حساس آشکار مى شود، نه تنها در زمانهاى گذشته که، امروز با تمام تجهیزات فنى و پزشکى، و حضور تمام وسائل درمانى، این ضعف و زبونى به هنگام احتضار، درست همانند گذشته، مشهود و آشکار است.
قرآن مجید، در تکمیل بحثهاى معاد و پاسخگوئى به منکران و مکذبان، ترسیم گویائى از این لحظه کرده، مى گوید: پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد، توانائى بازگرداندن آن را ندارید ؟! (فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).(۱)
و شما در این حال نظاره مى کنید و کارى از دستتان ساخته نیست (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذ تَنْظُرُونَ).
مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند، چرا که از یکسو، حال او را نظاره مى کنند، و از سوى دیگر، ضعف و ناتوانى خود را مشاهده مى نمایند، و از سوى سوم، توانائى خدا بر همه چیز را، و بودن مرگ و حیات در دست او، و نیز مى دانند خودشان هم چنین سرنوشتى را در پیش دارند.(۲)
بعد از آن مى افزاید: در حالى که ما از شما به او نزدیکتریم، و فرشتگان ما که آماده قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما مى باشند ولى شما نمى بینید (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لاتُبْصِرُونَ).
ما به خوبى مى دانیم در باطن جان محتضر، چه مى گذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائى برپا است؟ و مائیم که فرمان قبض روح او را در سرآمد معینى صادر کرده ایم، شما تنها ظواهر حال او را مى بینید، و از چگونگى انتقال او از این سرا به سراى دیگر، و طوفانهاى سختى که در این لحظه برپا است، بى خبرید.
بنابراین، منظور از این آیه، نزدیکى خداوند به شخص محتضر است، هر چند بعضى احتمال داده اند: منظور نزدیکى فرشتگان قبض ارواح مى باشد، ولى، تفسیر اول با ظاهر آیه هماهنگ تر است.
به هر حال، نه تنها در این موقع، بلکه در همه حال، خداوند از همه کس به ما نزدیکتر است، حتى او نزدیکتر از ما به ما است، هر چند ما بر اثر ناآگاهى از او دوریم، ولى ظهور و بروز این معنى در لحظه جان دادن از هر موقع، واضحتر است.
آنگاه براى تأکید بیشتر، و روشن ساختن همین حقیقت، مى افزاید: اگر شما هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمى شوید... (فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ).
پس او را بازگردانید، اگر راست مى گوئید (تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
این ضعف و ناتوانى شما، دلیلى است بر این که مالک مرگ و حیات، دیگرى است، و پاداش و جزاء در دست او است، و او است که مى میراند و زنده مى کند.
مَدِینین جمع مدین از ماده دین به معنى جزاء است، و بعضى آن را به معنى مربوبین تفسیر کرده اند، یعنى اگر شما تحت ربوبیت دیگرى قرار
ندارید، و مالک امر خویش هستید او را بازگردانید، این خود دلیل بر این است که، تحت حکومت دیگرى قرار دارید.
🔹🔹🔹نکته ها:
۱ ـ لحظه ناتوانى جبّاران!
در حقیقت هدف از این آیات، بیان قدرت خداوند بر مسأله مرگ و حیات است، تا از آن پلى به مسأله معاد زده شود، و انتخاب لحظه احتضار و مرگ در اینجا، به خاطر ظهور ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این هنگام است با تمام قدرتى که براى خود فکر مى کند.
بد نیست در اینجا به حالات بعضى از جباران که در اوج قدرت، لحظه مرگشان فرا رسید، توجه کنیم، تا عمق معنى این آیات، روشنتر گردد.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
◽نهج البلاغه/ خطبه ۲
-پس از بازگشت از صفين
🌷ويژگيهاي اهل بيت (ع) عترت پيامبر (ص)
🔹 (اهل بيت (ع)) جايگاه اسرار خداوندي، و پناهگاه فرمان الهي، و مخزن علم خدا، و مرجع احكام اسلامي و نگهبان كتابهاي آسماني، و كوههاي هميشه استوار دين خدايند،
خدا به وسيله اهل بيت (ع) پشت خميده دين را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت، برابر فاسداني كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبياري كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختي نبود برداشتند، كسي را با خاندان رسالت (عترت پيامبر (ع)) نمي شود مقايسه كرد. و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر (ص) اساس دين، و ستونهاي استوار يقين مي باشند، شتاب كننده، بايد به آنان باز گردد، و عقب مانده، بايد به آنان بپيوندد، زيرا ويژگيهاي حق ولايت به آنها اختصاص دارد، و وصيت پيامبر (ص) نسبت به خلافت مسلمين، و ميراث رسالت، به آنها تعلق دارد، هم اكنون (كه خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهي كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
🌺
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
خطبه ۲-پس از بازگشت از صفين 🌹شناخت عصر جاهليت: خدا پيامبر اسلام را زماني فرستاد، كه مردم در فتنه
✨
✅شرح خطبه ۲بخش ۴
( مکارم شیرازی )
🌹مقام والاى آل محمّد(عليهم السلام):
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه توصيفى از آل پيامبر و امامان اهل بيت مى کند و در عباراتى کوتاه و بسيار پرمعنا، موقعيّت آنان را بعد از پيامبر روشن مى سازد و با هشت جمله پى در پى، در واقع آنچه را در حديث ثقلين و حديث سفينه نوح و حديث نجوم آمده است توضيح مى دهد.(1)
💥در شش جمله اوّل مى فرمايد: «آنها محلّ اسرار خدايند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جايگاه حفظ کتابهاى آسمانى او هستند و کوه هاى استوار دينند»
(هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ(2) اَمْرِهِ، وَ عَيْبَةُ(3) عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ(4) حُکْمِهِ، وَ کُهُوفُ(5) کُتُبِهِ، وَ جِبالُ دينِهِ).(6)
گرچه بعضى از دانشمندان قسمتى از اين جمله ها را مرادف و شبيه هم دانسته اند، ولى حق اين است که هر کدام اشاره به نکته اى دارد. در جمله اوّل اين حقيقت بازگو شده است که اسرار الهى نزد آنهاست بديهى است کسى که مى خواهد رهبرى دين الهى را به عهده داشته باشد بايد از تمام اسرار آن باخبر باشد; چرا که بدون آن پيشبينيهاى صحيح را در امر هدايت و تدبير و نظم امور آنان، نمى تواند بر عهده بگيرد، به خصوص اين که رهبرى آنها مربوط به زمان خاصّى نبوده است و به تمام تاريخ بشريّت نظر داشته است (در بحث علم غيب پيامبر و پيشوايان معصوم نيز گفته ايم که بخشى از علم غيب، اساس رهبرى آنان را تشکيل مى دهد و بدون آن، امر رهبرى ناقص خواهد بود).(7)
🍃در جمله دوّم نشان داده شده که آنها پناهگاه امر الهى هستند. آيا منظور از امر در اين جا تنها اوامر تشريعى است يا اوامر تکوينى را نيز شامل مى شود;
ظاهر جمله هاى قبل و بعد نشان مى دهد که اين جمله نظر به فرمانهاى تشريعى خداوند دارد که مردم در کسب اين اوامر و اطاعت از آنها بايد به پيشوايان معصوم از اهل بيت پيامبر پناه ببرند.
🌿جمله سوّم، آنها را صندوقچه علوم الهى مى شمارد; نه تنها اسرار و نه تنها اوامر، بلکه تمام علومى که براى هدايت انسانها لازم و ضرورى است و يا به نحوى در آن دخالت دارد، در اين صندوقچه ها نهفته شده است!
🔸و در جمله چهارم، آنها مرجع احکام الهى شمرده شده اند که مردم در اختلافاتشان ـ چه از نظر فکرى و چه از نظر قضايى ـ بايد به آنها مراجعه کنند تا رفع اختلاف و حلّ مشکل شود و اگر «موئل حِکَمِه» (حِکَم بر وزن اِرَم جمع حکمت است) خوانده شود، تفاوت آن با جمله هاى قبل روشنتر خواهد شد چرا که در اين جا سخن از فلسفه ها و حکمتهاى احکام الهى است که بخشى از علوم پيامبر و پيشوايان معصوم را تشکيل مى دهد.
امّا جمله «وَ کُهُوف کُتُبِهِ» بيانگر اين حقيقت است که محتواى همه کتب الهى نزد آنان است. اين شبيه چيزى است که از على(عليه السلام) نقل شده که مى فرمود:
«اَما وَاللهِ لَوْ ثُنِيَّتْ لى وَسادَة فَجَلَسْتُ عَلَيْها لاَفْتَيْتُ اَهْلَ التَوْرية بِتَوْراتِهِمْ... وَ اَفْتَيْتُ اَهْلَ الاِنْجيلِ بِاِنْجيلِهمْ... وَ اَفْتَيْتُ اَهْلَ الْقرآنِ بِقرآنِهِمْ...;
🌺 به خدا سوگند اگر مسندى براى من آماده شود و بر آن بنشينم براى پيروان تورات به توراتشان فتوا مى دهم و... براى پيروان انجيل به انجيلشان و براى اهل قرآن به قرآنشان...».(8)
▫️در جمله ششم، آنها را کوه هاى استوار دين معرفى کرده که ظاهراً اشاره به چيزى است که در آيات متعدّدى از قرآن مجيد درباره کوه ها و نقش آن در حفظ آرامش زمين و نزول برکات، بر آن آمده است. در آيه 15 از سوره نحل مى خوانيم:
«وَاَلْقى فِى الاَرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَمْيدَ بِکُمْ وَ اَنْهاراً وَ سُبُلا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون;
🌻در زمين کوه هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگيرد و نهرها و راه هايى ايجاد کرد تا هدايت شويد».
در حقيقت، کوه ها ـ همچنان که در تفسير اين آيه و آيات مشابه آن آمده است ـ از يکسو فشارهايى را که از درون و از بيرون بر زمين وارد مى شود خنثى مى کنند و از سوى ديگر، منبع بزرگى براى نهرها و چشمه هاى آب هستند و از سوى سوّم کانونى براى انواع معادن گرانبها. امامان معصوم نيز مايه آرامش افکار و سيراب شدن دلها و نشر ذخاير گرانبها در ميان امّتند.(9)
به دنبال اين شش توصيف زيبا و پر معنا دو جمله ديگر اضافه مى فرمايد و مى گويد: «به وسيله آنان (امامان اهل بيت) قامت دين را راست نمود و لرزش و تزلزل و وحشتِ آن را از ميان برد» (بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ، وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ(10) فَرائِصِهِ(11)).
🌱ادامه دارد...
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/خطبه۳۳-در راه جنگ اهل بصره
🔹(به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين فرمود)
🍃(ابن عباس مي گويد در (سرزمين ذي قار) خدمت امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مي زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايي ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بي ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر اينكه حقي را با آن بپا دارم، يا باطلي را دفع نمايم. آنگاه از خيمه بيرون آمد و براي مردم خطبه خواند)
🌿آثار بعثت پيامبر اسلام
همانا خداوند هنگامي محمد (ص) را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسماني نداشت، و ادعاي پيامبري نمي كرد، پيامبر (ص) مردم جاهلي را به جايگاه كرامت انساني پيش برد و به رستگاري رساند، كه سرنيزه هايشان كندي نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت.
🍃ويژگيهاي نظامي و اخلاقي امام علي (ع)
به خدا سوگند! من از پيشتازان لشگر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد، هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مي روم، پرده باطل را مي شكافم تا حق را از پهلوي آن بيرون آورم.
🔸شكوه از فتنه گري قريش
مرا با قريش چه كار، به خدا سوگند، آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورد ه اند، با آنها مبارزه مي كنم، ديروز با آنها زندگي مي كردم و امروز نيز گرفتار آنها مي باشم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمي گيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيده و گرامي داشت، ما هم آنان را در زندگي خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است. (به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدي. و سرشير و خرماي بي هسته خوردي. ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالي كه بلند مرتبت نبودي و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهباني داديم و تو را حفظ كرديم)
🌿🌺🌿
شرح_صوتی_خطبه_۳۳.mp3
6.65M
✅شرح خطبه ۳۳
🔹به هنگام عزیمت به شهر بصره(جهت جنگ با ناکثین)
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال #قرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
HADICE کساء.mp3
2.79M
🌷حدیث شریف کساء
◽️باصدای استاد :
🎤حاج مهدی سماواتی
🍃🌸🍃💕🍃🌸🍃💕
💕
4380702_250.mp3
1M
🎙 دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ توصیه رهبرمعظم انقلاب برای دفع بلا
⚘ @Nahjolbalaghe2
اللیثی - @naghamatenab.mp3
225.9K
سوره آل عمران (آیه ۱۹۳)
#حجاز
رَبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (١٩٣)
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد از لحظات حساسى که آدمى را سخت در فکر فرو
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
مسعودى در مروج الذهب در حالات مأمون و جنگ او با سپاه روم داستانى آورده است که، خلاصه اش چنین است:
او هنگامى که از میدان جنگ باز مى گشت، به چشمه بدیدون ، در منطقه قشیره رسید، براى استراحت در آنجا فرود آمد، صفا و سردى و درخشندگى آبِ چشمه، او را در شگفتى فرو برد، و همچنین سرسبزى، طراوت و خرمى آن منطقه، دستور داد چوبهائى از درختان قطع کنند و همچون پلى روى چشمه بزنند، و سقفى از چوب و برگ درختان، بالاى آن آماده سازند، در آنجا استراحت کرد در حالى که آب از زیر پاى او رد مى شد، صافى آب به قدرى بود که، درهمى در درون آب افکند و از قعر آب نقش روى آن خوانده مى شد!، و به قدرى سرد بود که، هیچ کس نمى توانست دست خود را در آب فرو برد.
در این هنگام، ماهى نسبتاً بزرگى به اندازه یک ذراع ظاهر گشت، گوئى یکپارچه نقره بود، مأمون گفت: هر کس آن را بگیرد، شمشیرى به او جایزه مى دهم ، بعضى از خدمتکاران پیشدستى کردند، و آن را گرفتند، هنگامى که نزدیک مأمون آوردند ماهى تکانى خورد، از دست خدمتکار او بیرون پرید، مانند قطعه سنگى در آب افتاد و مختصر آبى بر سینه، گلو و شانه هاى مأمون پاشید، به طورى که لباسش تر شد، خدمتکار بار دیگر پائین رفت، و ماهى را گرفت، و در مقابل مأمون در دستمالى گذارد، در حالى که تکان مى خورد، مأمون گفت: الآن باید آن را سرخ و آماده کنید.
اما ناگهان، لرزه اى بر اندام او افتاد به طورى که قادر بر حرکت نبود، او را با لحافهاى متعدد پوشاندند، اما باز مى لرزید، و فریاد مى کشید: سرما، سرما !براى او آتش افروختند، باز فریادش از سرما بلند بود، ماهى را سرخ کرده براى او آوردند ، اما او حتى قادر نبود از آن بچشد، هنگامى که حالش سختتر شد، از بختیشوع و ابن ماسویه (که هر دو از اطباء دربار مأمون بودند) درخواست کمک کرد، در حالى که در سکرات مرگ بود، بختیشوع یک دست او را گرفت و ابن ماسویه دست دیگرش را، دیدند نبض او کاملاً از اعتدال خارج شده، و خبر از فنا، نابودى و از هم پاشیدگى نظام جسمانى او مى دهد، در این حال، عرق مخصوصى از بدن او تراوش مى کرد که لزج و چسبنده مانند روغن بود! و این دو طبیب در حال او فرو ماندند و اعتراف کردند: چنین چیزى را در کتب طبى، هرگز نخوانده اند، ولى هر چه هست دلیل بر نزدیک شدن مرگ او است.
حال مأمون سخت تر شد، گفت: مرا به نقطه بلندى ببرید که مشرف بر لشکرم باشد، تا وضع آنها را بررسى کنم، در این هنگام شب فرا رسید، هنگامى که از آن نقطه، به خیمه ها و لشکر خود و آتشهاى بسیار زیادى که برافروخته بودند، نگاه کرد گفت: یا مَنْ لایَزُولُ مُلْکُهُ إِرْحَمْ مَنْ قَدْ زالَ مُلْکُهُ: اى خدائى که هرگز حکومتت زوال نمى پذیرد، به کسى رحم کن که حکومتش رو به زوال است ، بعد او را به بسترش آوردند، کسى را کنار او نشاندند که، شهادتین بر زبانش بگذارد، و چون گوشش سنگین شده بود، آن مرد صدایش را بلند کرد، ابن ماسویه گفت: فریاد نزن، به خدا سوگند او در این لحظه فرقى بین خدا و مانى نمى گذارد!.
مأمون چشمش را باز کرد، چنان حدقه ها از هم باز و سرخ شده بود که سابقه نداشت، مى خواست با دستش بر ابن ماسویه بکوبد، اما نتوانست، مى خواست سخن تندى بگوید، اما قدرت نداشت، در همان ساعت جان سپرد.(۳)
🌱ادامهدارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه