قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و سی و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و چهل
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﻣﺎ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﺑﻴﻢ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺻﻠﺎ ﻣﺘﺪﻳﻦ ﺑﺪﻳﻦ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻣﺮﻳﻜﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻛﻨﺪ، ﺟﺮﻳﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺒﺸﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ. ﺍﻭ ﺑﻬﻤﺮﺍﻫﻲ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﻛﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﺒﺸﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺍﻭﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺒﻴﻦ ﭘﻴﺸﺮﻭﻱ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻳﺪﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ (ﺹ) ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﺎﻧﺠﺎﺷﻲ (ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺣﺒﺸﻪ) ﺩﺍﺷﺖ، ﻃﻮﺭﻱ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺳﺎﺥ! ﻧﺠﺎﺷﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺍﻛﺒﺮ (ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ) ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﺑﺘﻮ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﻤﺎﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻘﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻥ! ﻋﻤﺮﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﻋﺠﺎﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﭘﺎﺩﺷﺎ! ﺁﻳﺎ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ؟ ﻧﺠﺎﺷﻲ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﻱ ﻋﻤﺮﻭ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺬﻳﺮ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻤﺎ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻄﻮﺭﺣﺘﻢ ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﻏﻠﺒﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﺮ ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻏﻠﺒﻪ ﻛﺮﺩ. ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ
ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ
[ ﺻﻔﺤﻪ ۲۳۱]
ﺗﺴﻠﻴﻢ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺒﺸﻪ ﺑﻪ ﺣﺠﺎﺯ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺸﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﻄﻤﻊ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻣﻲ ﺑﺮﺳﺪ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻲﺗﺮﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻏﻠﺒﻪ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﺰﻧﺪﻱ ﺑﺮﺳﺪ. ﺣﺎﺻﻞ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﺪﺕ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺩ ﻭ ﮔﺬﺭﺍﻥ ﺍﻣﺮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺎﺯﺵ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ. ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻴﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺷﻌﺮ ﻫﺠﻮ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺭﺳﻮﻟﺨﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻟﻌﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺩﺭ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻋﻤﺮﻭ ﺩﺳﺘﻴﺎﺭ ﻓﺎﺳﻘﻴﻦ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﺒﺎﺷﺪ؟ ﺁﺭﻱ. ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻛﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎ ﺍﺳﺖ - ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ- ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﻙ ﻣﻲﺷﻜﺎﻓﺪ ﻭ ﻣﻲﺭﻭﻳﺎﻧﺪ ﻭ ﺧﻠﺎﺋﻖ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ، ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﻔﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻬﻤﺎﻥ ﺍﺻﻞ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎﺯ
ﮔﺸﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ!
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا
(هنگامى که موسى بازگشت)، گفت: «اى هارون! هنگامى که دیدى آنها گمراه شدند، چه چیز مانع بود
(طه/۹۲)
*
أَلَّا تَتَّبِعَنِ ۖ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي
که از من پیروى کنى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!»
(طه/۹۳)
*
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي ۖ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي
(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! (اى برادر!) ریش و سر مرا مگیر! زیرا من ترسیدم بگویى تو میان بنى اسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا مراعات نکردى.»
(طه/۹۴)
*
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ
(موسى رو به سامرى کرد و) گفت: «، تو چرا این کار را کردى اى سامرى؟!»
(طه/۹۵)
*
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
گفت: «من چیزى دیدم که آنها آن را ندیدند. من قسمتى از آثار (و در پاى) فرستاده (خدا، جبرئیل) را گرفتم، سپس آن را (در درون گوساله) افکندم، و این کارى بود که (هواى) نفس من در نظرم جلوه داد.»
(طه/۹۶)
*
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا
(موسى) گفت: «برو، که مجازات تو در زندگى دنیا این است که (به مردم) بگویى «با من تماس نگیرید!» و تو میعادى (از عذاب خدا) دارى، که هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. (اکنون) به این معبودت که پیوسته آن را پرستش مى کردى. بنگر که آن را مى سوزانیم. سپس تمام ذرّات آن را به دریا مى پاشیم.
(طه/۹۷)
*
إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا
معبود شما تنها خداوند یگانه است که جز او هیچ معبودى نیست. و علم او همه چیز را فرا گرفته است.»
(طه/۹۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۸۳ الی ۹۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ مرحله سوم، این
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۹۲ الی ۹۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
👹سرنوشت دردناک سامرى!
به دنبال بحثى که موسى(علیه السلام) با بنى اسرائیل در نکوهش شدید از گوساله پرستى داشت و در آیات قبل خواندیم، آیات مورد بحث در آغاز، گفتگوى موسى(علیه السلام) را با برادرش هارون(علیه السلام) و سپس با سامرى منعکس مى کند.
نخست، رو به برادرش هارون کرده گفت: اى هارون! چرا هنگامى که مشاهده کردى این قوم گمراه شدند (قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا).
* * *
چرا از من تبعیت ننمودى (أَلاّ تَتَّبِعَنِ).
مگر هنگامى که مى خواستم به میعادگاه بروم، نگفتم: جانشین من باش و در میان این جمعیت به اصلاح بپرداز، و راه مفسدان را در پیش مگیر!
تو چرا با این بت پرستان به مبارزه برنخاستى؟
بنابراین، منظور از جمله أَلاّ تَتَّبِعَنِ این است که: چرا از روش و سنت من در شدت عمل نسبت به بت پرستى، پیروى نکردى.
اما این که، بعضى گفته اند: منظور از این جمله این است که: چرا به همراه اقلیتى که بر توحید ثابت قدم مانده بودند به دنبال من به کوه طور نیامدى، بسیار بعید به نظر مى رسد، و با پاسخى که هارون در آیات بعد مى گوید، چندان تناسب ندارد.
آنگاه اضافه کرد: آیا فرمان مرا عصیان کردى ؟! (أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی).
* * *
موسى(علیه السلام) با شدت و عصبانیت هر چه تمام تر این سخنان را با برادرش مى گفت و بر او فریاد مى زد، در حالى که ریش و سر او را گرفته بود و مى کشید.
هارون(علیه السلام) که ناراحتى شدید برادر را دید، براى این که: او را بر سر لطف آورد، از التهاب او بکاهد و ضمناً عذر موجه خویش را در این ماجرا بیان کند گفت:
فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر، من فکر کردم که اگر به مبارزه برخیزم و درگیرى پیدا کنم، تفرقه شدیدى در میان بنى اسرائیل مى افتد، و از این ترسیدم که به هنگام بازگشت بگوئى: چرا در میان بنى اسرائیل تفرقه افکندى و سفارش مرا در غیاب من به کار نبستى ؟ (قالَ یَا بْنَ أُمَّ لاتَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لابِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی).
در حقیقت نظر هارون(علیه السلام) به همان سخنى است که موسى(علیه السلام) به هنگام حرکت به سوى میعادگاه به او گفته بود که محتواى آن، دعوت به اصلاح بود (سوره اعراف آیه ۱۴۲).
او مى خواهد بگوید: من اگر اقدام به درگیرى مى کردم، بر خلاف دستور تو بود، و حق داشتى مرا مؤاخذه کنى!
و به این ترتیب، هارون(علیه السلام) بى گناهى خود را اثبات کرد، مخصوصاً با توجه به جمله دیگرى که در سوره اعراف آیه ۱۵٠ آمده: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی:
این جمعیت نادان، مرا در ضعف و اقلیت قرار دادند و نزدیک بود مرا بکشند من بى گناهم، بى گناه!
در اینجا این سؤال پیش مى آید: بدون شک، موسى(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) هر دو پیامبر بودند و معصوم، این جر و بحث، عتاب و خطاب شدید، از ناحیه موسى و دفاعى که هارون از خودش مى کند، چگونه قابل توجیه است؟
در پاسخ مى توان گفت: موسى(علیه السلام) یقین داشت برادرش بى گناه است، اما با این عمل، دو مطلب را مى خواست اثبات کند:
نخست، به بنى اسرائیل بفهماند گناه بسیار عظیمى مرتکب شده اند، گناهى که حتى پاى برادر موسى(علیه السلام) که خود پیامبرى عالى قدر بود را به محکمه و دادگاه کشانده است، آن هم با آن شدت عمل، یعنى مسأله به این سادگى نیست که بعضى از بنى اسرائیل پنداشته اند، انحراف از توحید و بازگشت به شرک آن هم بعد از آن همه تعلیمات و دیدن آن همه معجزات و آثار عظمت حق، این کار باورکردنى نیست و باید با قاطعیت هر چه بیشتر در برابر آن ایستاد.
گاه مى شود هنگامى که حادثه عظیمى رخ مى دهد، انسان دست مى برد و یقه خود را چاک و بر سر مى زند، چه رسد به این که: برادرش را مورد عتاب و خطاب قرار دهد، و بدون تردید براى حفظ هدف و گذاردن اثر روانى در افراد منحرف، و نشان دادن عظمت گناه به آنها، این برنامه ها، مؤثر است و قطعاً هارون(علیه السلام) نیز در این ماجرا کمال رضایت را داشته است.
دیگر این که: بى گناهى هارون با توضیحاتى که مى دهد بر همگان ثابت شود و بعداً او را متهم به مسامحه در اداء رسالتش نکنند.
* * *
بعد از پایان گفتگو با برادرش هارون(علیه السلام) و تبرئه او، به محاکمه سامرى پرداخته گفت: این چه کارى بود که تو انجام دادى و چه چیز انگیزه تو بود اى سامرى ؟! (قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.95-96.mp3
3.16M
🎙 تفسیر صوتی آیات۹۱ الی ۹۸ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۳ 🔹تلاش بر طاعت و دوری از معصیت ✅ در برابر معاصى ضعيف و در برابر طاعات قوى با
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۳
✅تلاش بر طاعت و دوری از معصیت
↩️ "اميرمؤمنان(عليه السلام) در جمله دوم از گفتار حكيمانه مورد بحث به نكته ديگرى اشاره مى كند كه در واقع تكميل كننده جمله پيشين است. مى فرمايد: «و هرگاه قوى و قدرتمند مى شوى قدرت بر اطاعت خداوند داشته باش و هرگاه ضعيف و ناتوان مى گردى در برابر معصيت خداوند ضعيف و ناتوان باش»; (وَ إِذَا قَوِيتَ فَاقْوَ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِيَةِ اللّهِ).
اشاره به اين كه سعى كن اسباب اطاعت را فراهم كنى و درطريق اطاعت پروردگار قوى شوى و نيز سعى كن اسباب معصيت را از ميان بردارى و در طريق عصيان ضعيف شوى زيرا فراهم آوردن اسباب يا از ميان بردن آن غالباً كارى است كه در اختيار انسان مى باشد. مثلاً هنگامى كه افراد عادى نزد علما و دانشمندان وارسته دينى بروند تا نصيحتى از آن ها بشنوند سبب مى شود كه روح آن ها براى اطاعت پروردگار قوى گردد و هنگامى كه از بدان و دوستان بدكار دورى كنند اسباب معصيت را از ميان برداشته و خود را براى انجام آن ضعيف مى سازند.
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ جَنّتانِ) آمده است: «مَنْ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ يراهُ وَ يسْمَعُ ما يقُوْلُ وَ يعْلَمُ ما يعْمَلُ مِنْ خَير أَوْ شَرّ، فَيحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبيحِ مِنَ الاَْعمالِ، فَذلِكَ الَّذى خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى; كسى كه بداند خدا او را مى بيند و آنچه را مى گويد مى شنود و از اعمال نيك و بدى كه انجام مى دهد آگاه است و اين امر او را از اعمال قبيح بازدارد اين كسى است كه از مقام پروردگارش خائف است و نفس خويش را از هوى بازمى دارد».[3]
در آيات قرآن مجيد نيز تعبيرات مختلفى ديده مى شود كه در واقع گفتار امام(عليه السلام) برگرفته از آنهاست.
در آيه چهاردهم سوره علق درباره بعضى از كافران و تكذيب كنندگان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) آمده است: «(أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ يَرَى); آيا او نمى دانست كه خداوند اعمالش را مى بيند».
در آيه 108 سوره نساء مى خوانيم: «(يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ); آن ها زشتكارى خود را از مردم پنهان مى دارند; اما از خدا پنهان نمى دارند».
اين سخن را با نكته اى كه مرد سالكى بيان كرده پايان مى دهيم: نقل شده كه او بعد از گناهى توبه كرده بود ولى پيوسته مى گريست. به او گفتند: چرا اين قدر گريه مى كنى؟ مگر نمى دانى خداوند غفور است و آمرزنده گناهان؟ گفت: آرى ممكن است او عفو كند ولى اين خجلت و شرمسارى را از اين كه او مرا به هنگام گناه ديده است، چگونه از خود دور سازم؟
گيرم كه تو از سر گنه درگذرى *** وان شرم كه ديدى كه چه كردم چه كنم؟! [4]"
✍ پی نوشت:
[3]. كافى، ج 2، ص 7، ح 10.
[4]. سند گفتار حكيمانه: تنها منبعى كه مرحوم خطيب در مصادر براى اين كلام شريف غير از نهج البلاغه ذكر كرده كتاب غررالحكم آمدى است كه آن را با تفاوتى ازنظر الفاظ آورده است هر چند معنا يكى است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص280). ولى با مراجعه به كتاب من لايحضره الفقيه مرحوم صدوق روشن مى شود كه او نيز صدر آن را با تفاوتى ضمن وصيت اميرمؤمنان(عليه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفية ذكر نموده است (من لايحضره الفقيه، ج 2، ص628) و مى دانيم مرحوم صدوق پيش از سيد رضى مى زيسته است. قابل توجه اين كه در من لا يحضر اين كلام شريف به صورت دو قسمت جداگانه در دو مورد از وصيت نامه مزبور ذكر شده است. (جمله و اذا قويت... جداگانه است) (من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 556).
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️امام جواد عليه السلام:
👂مراقبِ شنیدنت باش!
✍️من اَصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ، فَاِن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عَنِ اللهِ عزّوجلّ فَقَد عَبَدَالله، وَ إن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عَنِ الشَّیطانِ فَقَد عَبَدَ الشَّیطانَ
🔴هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دارد او را بندگی کرده است. اگر گوینده سخن از #خدا می گوید، او خدا را بندگی کرده و اگر از زبان #شیطان سخن می گوید، شیطان را بندگی نموده است.
📚تحف العقول، ص ۴۵۶
@Nahjolbalaghe2
سخنرانی انصاریان 403.3.20.mp3
28.83M
#موعظه
✅ پیروی از امام
🎙حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و چهل 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﻣﺎ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و چهل و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﺍﺑن ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭﺝ 1 ﺹ 137 " ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ " ﺍﺵ میﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺳﺘﺎﺩﻣﺎ، ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﻠﺨﻲ- ﺧﺪﺍﻳﺶ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ- ﮔﻔﺖ ﻭ ﺷﻨﻮﺩ ﺑﻴﻦ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺭﺍ ﺑﺪﻳﻦ ﺷﺮﺡ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ: ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻞ! ﻣﻦ ﺍﻛﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺁﻭﺭﺩﻧﺖ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻏﺮﺍﺽ ﺩﻧﻴﻮﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﻭ ﺑﻠﻜﻪ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺑﻪ ﺍﻟﺤﺎﺩ ﻭ ﻛﻔﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﻨﻲ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﻛﻪ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۳۲]
ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻏﺮﺽ ﺩﻧﻴﻮﻱ ﻣﻌﺎﻭﺿﻪ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﻠﺤﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﻟﺤﺎﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﻗﻪ ﺍﺵ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﻧﺸﺪ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﺝ 2 ﺹ 113 ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﻛﺘﺐ ﻣﺘﻔﺮﻗﻪ، ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺣﻜﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﻧﻴﻜﻮ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﭼﻪ، ﻣﻦ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺩﻳﻨﻲ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺹ 114 ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﺍﺭﺟﺎﺀ ﻣﺤﺾ ﺷﺪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻫﻴﭻ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﺯﻳﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﻧﻤﻮﺩﻱ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻲﺷﻮﻱ، ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻭ ﻭﺛﻮﻕ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ: ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ. ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﻐﻔﺮ ﺍﻟﺬﻧﻮﺏ ﺟﻤﻴﻌﺎ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﺨﺸﺎﻳﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺝ 2 ﺹ 179 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻓﺎﺳﻘﻲ ﺑﻮﺩ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﻠﺖ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺷﺎﻡ، ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻲ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺻﺤﺮﺍﻧﺸﻴﻦ ﻭ ﻭﺣﺸﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﺷﺨﺎﺻﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺳﺘﻴﺰ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻱ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ (ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ) ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺠﺴﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﻭ
ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻧﻘﺎﻁ ﻋﻴﺐ ﻭ ﺿﻌﻔﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ ﺍﻳﻨﻚ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ:
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امیرالمومنین
قصیده ی زیبای احمد علوی در مدح مولا امیر المومنین علیه السلام
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۹۲ الی ۹۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 👹سرنوشت دردناک س
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۹۲ الی ۹۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ او در پاسخ گفت: من از مطالبى آگاه شدم که آنها ندیدند و آگاه نشدند (قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ).
من چیزى از آثار رسول و فرستاده خدا بر گرفتم، و سپس آن را به دور افکندم، و این چنین نفس من مطلب را در نظرم زینت داد ! (فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی).
در این که: منظور سامرى از این سخن چه بوده؟ دو تفسیر در میان مفسران معروف است:
نخست: مقصودش آن است: به هنگام آمدن لشکر فرعون به کنار دریاى نیل، من، جبرئیل را بر مرکبى دیدم که براى تشویق به ورود در جاده هاى خشک شده دریا، در پیشاپیش آنها حرکت مى کرد، قسمتى از خاک زیر پاى او یا مرکبش را بر گرفتم، و براى امروز ذخیره کردم، و آن را در درون گوساله طلائى افکندم و این سر و صدا از برکت آن است!
تفسیر دیگر این که: من در آغاز به قسمتى از آثار این رسول پروردگار (موسى) مؤمن شدم، سپس در آن تردید کردم و آن را به دور افکندم، و به سوى آئین بت پرستى گرایش نمودم، و این در نظر من جالب تر و زیباتر بود!
طبق تفسیر اول، رسول به معنى جبرئیل است، در حالى که در تفسیر دوم رسول به معنى موسى (علیه السلام) است.
أَثَر در تفسیر اول، به معنى خاک زیر پا است، و در تفسیر دوم به معنى بخشى از تعلیمات است.
نَبَذْتُها در تفسیر اول، به معنى افکندن خاک در درون گوساله است، و در تفسیر دوم، به معنى رها کردن تعلیمات موسى(علیه السلام) است.
و بالاخره بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ در تفسیر اول اشاره به جبرئیل است که به صورت اسب سوارى آشکار شده بود (شاید بعضى دیگر هم او را دیدند، ولى نشناختند) ولى در تفسیر دوم اشاره به اطلاعات خاصى درباره آئین موسى(علیه السلام) است.
به هر حال، هر یک از این دو تفسیر، طرفدارانى دارد و داراى نقاط روشن و یا مبهم است، ولى روى هم رفته تفسیر دوم از جهاتى بهتر به نظر مى رسد، به خصوص این که: در حدیثى در کتاب احتجاج طبرسى مى خوانیم: هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) بصره را فتح کرد، مردم اطراف او را گرفتند، در میان آنها حسن بصرى بود، و الواحى با خود آورده بود که هر سخنى را امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى فرمود: فوراً یادداشت مى کرد، امام(علیه السلام) با صداى بلند او را در میان جمعیت مخاطب قرار داد و فرمود: چه مى کنى؟!
عرض کرد: آثار و سخنان شما را مى نویسم تا براى آیندگان بازگو کنم، امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود: أَما إِنَّ لِکُلِّ قَوْم سامِرِیّاً وَ هذا سامِرِىّ هذِهِ الاْ ُمَّةِ! إِلاّ إِنَّهُ لایَقُولُ لامِساسَ وَ لکِنَّهُ یَقُولُ لاقِتالَ:
بدانید هر قوم و جمعیتى سامرى دارد، و این مرد (حسن بصرى) سامرى این امت است! تنها تفاوتش با سامرى زمان موسى(علیه السلام) این است که هر کس به سامرى نزدیک مى شد مى گفت: لامِساسَ (هیچ کس با من تماس نگیرد) ولى این، به مردم مى گوید: لاقِتالَ (یعنى نباید جنگ کرد، حتى با منحرفان، اشاره به تبلیغاتى است که حسن بصرى بر ضد جنگ جمل داشت).
از این حدیث، چنین استفاده مى شود سامرى نیز مرد منافقى بوده است که با استفاده از پاره اى مطالب حق به جانب، کوشش براى منحرف ساختن مردم داشته است و این معنى با تفسیر دوم مناسب تر مى باشد.
* * *
روشن است پاسخ و عذر سامرى در برابر سؤال موسى(علیه السلام) به هیچ وجه قابل قبول نبود، لذا موسى فرمان محکومیت او را در این دادگاه صادر کرد و سه دستور درباره او و گوساله اش داد:
نخست به او گفت: باید از میان مردم دور شوى با کسى تماس نگیرى، و بهره تو در باقى مانده عمرت این است که: هر کس به تو نزدیک مى شود خواهى گفت: با من تماس نگیر ! (قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ).
و به این ترتیب، با یک فرمان قاطع، سامرى را از جامعه طرد کرد و او را به انزواى مطلق کشانید.
بعضى از مفسران گفته اند: جمله لا مِساسَ اشاره به یکى از قوانین جزائى شریعت موسى(علیه السلام) است درباره بعضى از افراد که گناه سنگینى داشتند، چنین فردى به منزله موجودى که از هر نظر پلید و نجس و ناپاک بود، درمى آمد، احدى با او تماس نمى گرفت و او هم حق نداشت با کسى تماس بگیرد.(۳)
سامرى بعد از این ماجرا ناچار شد از میان بنى اسرائیل، شهر و دیار بیرون رود، و در بیابان ها متوارى گردد، و این است جزاى انسان جاه طلبى که با بدعت هاى خود مى خواست، گروه هاى عظیمى را منحرف ساخته و دور خود جمع کند، او باید ناکام شود و حتى یک نفر با او تماس نگیرد، و براى این گونه اشخاص این طرد مطلق و انزواى کامل، از مرگ و اعدام سخت تر است; چرا که او را به صورت یک موجود پلید و آلوده از همه جا مى رانند.
✍ پی نوشت:
۳ ـ تفسیر فى ظلال ، جلد ۵، صفحه ۴۹۴.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
شرح و تفسیر خطبه ۹۴ بخش دوم ✍ وصف پیامبران ↩️ اين نکته را با اشعارى در وصف رسول خدا (صلى الله ع
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۴بخش سوم
💎 دنیا فرصتی برای عمل
✅ تا مى توانيد عمل کنيد!
امام(عليه السلام) در آخرين بخش اين خطبه، به نتيجه گيرى عملى و اخلاقى مى پردازد و طىّ بيانى کوتاه و بسيار پرمحتوا، تذکّراتى بسيار آموزنده بيان مى فرمايد.
نخست مى گويد: «به عمل بپردازيد خدا شما را رحمت کند!» (إِعْمَلَوُا، رَحِمَکُمُ اللهُ).
سپس به مسير اشاره کرده، مى فرمايد: «و بايد اعمال شما بر طبق نشانه هاى روشن (کتاب خدا و سنّت معصومين(عليهم السلام)) بوده باشد». (عَلَى أَعْلاَم بَيِّنَة). (فَالطَّرِيقُ نَهْجٌ يَدْعُو اِلَى دَارِ السَّلاَمِ).
آنگاه به فرصت هاى بسيار گرانبهايى که مردم در اختيار دارند و غالباً به آن توجّه ندارند، اشاره کرده و طىّ هشت جمله، جوانب مختلف اين فرصت هاى گرانبها را روشن مى سازد. نخست مى فرمايد: «شما در سرايى هستيد که مى توانيد از خطاهاى خود، (از پيشگاه خداوند) عذرخواهى کنيد و رضايت او را جلب نماييد». (وَ أَنْتُمْ فِي دَارِ مُسْتَعْتَب).(1)
«مهلت کافى و فراغت خاطر (براى انجام حسنات و کسب فضايل) داريد». (عَلَى مَهَل وَ فَرَاغ).
«پرورنده هاى اعمال گشوده، و قلم ها آماده نوشتن است (و اين، فرصت گرانبهايى است که نبايد آن را از دست دهيد)». (وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الأَقْلاَمُ جَارِيَةٌ).
«بدن هاى شما سالم و زبان ها آزاد است (و آماده انجام هر کار خير، و بيان هر سخن نيکى هستيد)». (وَ الأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ).
«توبه پذيرفته مى شود، و اعمال مقبول مى گردد». (وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوَعَةٌ، وَ الأَعْمَالُ مَقْبُولَةٌ).
از يک سو، وسايل سعادت فراهم; و از سوى ديگر، موانع راه قابل برطرف کردن است; اگر از اين فرصت ها استفاده نشود، به راستى جاى تأسّف است! به خصوص اينکه، هيچ تضمينى سپرده نشده که اين فرصت گرانبها تا کى پايدار مى ماند; ممکن است در يک لحظه کوتاه، همه چيز پايان گيرد; درهاى توبه بسته شود، پرونده هاى اعمال مختومه گردد، قلم ها از نوشتن حَسَنات باز ايستد، بدنها عليل و ناتوان به بستر بيمارى افتد، زبان ها از کار بيفتد و هيچ گونه راه بازگشتى وجود نداشته باشد!
قرآن مجيد بارها هشدار داده و همگان را به اين حقيقت توجّه مى دهد که بعد از مرگ، پشيمانى و ندامت سودى ندارد و تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران تقصيرات به جايى نمى رسد. مى فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَني إِلَى أَجَل قَريب فَأصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحينَ; از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق کنيد پيش از آن که مرگ يکى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگار را چرا مرگ مرا مدّت کمى به تأخير نينداختى تا در راه خدا صدقه دهم و از صالحان باشم!» و بلافاصله مى افزايد: «وَ لَنْ يُؤَخِّرَاللهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللهُ خَبيرٌ بِمَآ تَعْمَلُونَ;(2) خداوند هرگز مرگ کسى را هنگامى که اجلش فرا رسد، به تأخير نمى اندازد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.»
***
✍ پی نوشت:
1. «مُستعتب» از مادّه «عتب» (بر وزن حتم) در اصل به معناى ناراحتى درونى است و هنگامى که به باب «استفعال» برده شود به معناى زائل کردن ناراحتى است. به همين دليل، «استعتاب» به معناى رضايت طلبيدن است.
2- سوره منافقون، آيات 10-11.
✔️ پایان شرح خطبه ۹۴
@Nahjolbalaghe2