هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/ حکمت ۳۴
🔻راه بی نیازی
(اخلاقی)
✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَشْرَفُ الْغِنَي تَرْكُ الْمُنَي .
✅ و درود خدا بر او فرمود: بهترين بي نيازي ترك آرزوهاست.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه/ حکمت ۳۴ 🔻راه بی نیازی (اخلاقی) ✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَشْرَفُ الْغِنَي تَرْكُ
✨
✅شرح حکمت۳۴
( مکارم شیرازی )
🍃برترين غنا:
امام(عليه السلام) در اين سخن كوتاه و پربارش درس بزرگى به همه طالبان غنا و بى نيازى مى دهد، مى فرمايد: «برترين غنا و بى نيازى، ترك آرزوهاست»;
(أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى).
🔹«مُنى» جمع «أُمنية» به معناى آرزو است و در اين عبارت نورانى امام(عليه السلام)، منظور آرزوهاى دور و دراز و دور از منطق عقل و شرع است. بديهى است اين گونه آرزوها غنا و بى نيازى را از انسان سلب مى كند، زيرا از يك سو چون همه آنها به وسيله خود انسان دست نيافتنى است او را وادار به متوسل شدن به اين و آن مى كند و بايد در مقابل هر انسانى خواه شريف باشد يا وضيع، باارزش باشد يا بى ارزش، دست حاجت دراز كند و اين با غنا و بى نيازى هرگز سازگار نيست. از سوى ديگر براى رسيدن به چنين آرزوهايى بايد در مصرف كردن ثروت خود بخل ورزد و همه آن را ذخيره كند و عملاً زندگى فقيرانه اى داشته باشد. از سوى سوم چنين كسى آرامش روح و فكر خود را بايد براى رسيدن به اين آرزوها هزينه كند.
در روايتى در غررالحكم آمده است: «أَنْفَعُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى; سودمندترين دارو (ى اضطراب و نگرانى) ترك آرزوهاى دور و دراز است». (1)
تمام این وابستگى ها زاییده آرزوهاى دور و دراز است; هرگاه آن آرزوها از صفحه فکر انسان پاک شود، انسان به غنا و بى نیازى پرارزشى دست مى یابد و به همین دلیل امام(علیه السلام) ترک این آرزوها را برترین و بهترین غنا شمرده است.
🔸در تعبیر دیگرى که در حکمت 371 آمده است امام(علیه السلام) مى فرماید:
«لاَ کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة; هیچ گنجى بى نیاز کننده تر از قناعت نیست (همان قناعتى که نقطه مقابل آرزوهاى طولانى محسوب مى شود)».
امام هادى(علیه السلام) طبق روایتى که علامه مجلسى آن را از درة الباهرة نقل کرده است، فرمود:
«الْغِنَى قِلَّةُ تَمَنِّیکَ وَالرِّضَا بِمَا یَکْفِیکَ وَالْفَقْرُ شِرَّةُ النَّفْسِ وَشِدَّةُ الْقُنُوط;
🌺 غنا و توانگرى آن است که دامنه آرزو را کم کنى و به آنچه خدا به تو داده است خرسند باشى و فقر آن است که نفس آدمى سیرى ناپذیر و شدیدا (از رسیدن به همه آرزوها) نومید باشد».(2)
📚پی نوشت:
(1). غررالحکم، ح 7213.
(2). بحارالانوار، ج 75، ص 368، ح 3.
(3). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه مى خوانیم: این گوهر گرانبها بخشى از خطبه اى است معروف به خطبه «وسیله» که بسیارى از علما قبل از سیّد رضى آن را نقل کرده اند (هرچند این خطبه در نهج البلاغه نیامده است) از جمله: صاحب کتاب تحف العقول این خطبه را در کتاب خود نقل کرده و جمله مورد بحث عیناً در آن است و نیز مرحوم کلینى پیش از سیّد رضى آن را در روضه کافى آورده است و اما بعد از سیّد رضى عده زیادى آن را نقل کرده اند که نیازى به ذکر نام آنها نمى بینم. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 31). اضافه بر این مرحوم شیخ صدوق نیز آن را در کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 389 به علاوه عین این جمله در ادامه کلمات قصار در لابه لاى جمله 211 ذکر شده است.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
Hekmat 034.mp3
3.35M
✅شرححکمت ۳۴
💥برترین غنا(بی نیازی)
👤استاد نظافت
کانال:
✨قرآنونهجالبلاغه✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
20150705152705731.mp3
950.3K
✅سوره مبارکه انبیا آیات ۱ الی ۲۹
🎤استادمهدیفروغی
#کانالقرآنونهجالبلاغه
⚘ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ✨خدائى که مالک و مربى تمام جهانیان است این قرآن را براى تربیت انسانها
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...
🔹🔹🔹نکته ها:
🌿۱ ـ ویژگیهاى قرآن مجید
از چهار توصیفى که در آیات فوق درباره قرآن ذکر شده، مى توان چنین نتیجه گرفت که، عظمت قرآن از یکسو، به خاطر عظمت محتواى آن، و از سوى دیگر، عمق معانى، و از سوى سوم، قداستى است که جز پاکان و نیکان به آن راه نمى یابند، و از سوى چهارم، جنبه تربیتى فوق العاده اى دارد; چرا که از سوى ربّ العالمین نازل شده است، و هر یک از این چهار موضوع، نیاز به بحثهاى مفصلى دارد که، در ذیل آیات مناسب بیان کرده ایم.
🌺۲ ـ قرآن و طهارت
در آیات فوق خواندیم: قرآن را جز پاکان مس نمى کنند، و گفتیم این آیه، هم به مس ظاهرى تفسیر شده، و هم معنوى، و تضادى با هم ندارند، و در مفهوم کلى آیه جمعند.
در قسمت اول، در روایات اهل بیت از ابو الحسن امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) نقل شده:
🍃المُصْحَفُ لاتَمُسَّهُ عَلى غَیْرِ طُهْر، وَ لاجُنُباً، وَ لاتَمَسَّ خَطَّهُ وَ لاتُعَلِّقْهُ، إِنَّ اللّهَ تَعالى یَقُولُ: لایَمَسُّهَ إَلاَّ الْمُطَهَّرُونَ:
✨قرآن را بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت، و دست بر خط آن در این حال مگذار، و آن را حمایل نکن; چرا که خداوند متعال فرموده: جز پاکان آن را مس نمى کنند .(۹)
همین معنى در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) با مختصر تفاوتى نقل شده است.(۱٠)
▫️و در منابع اهل سنت نیز آمده است، از جمله از طرق مختلف نقل شده:
پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: لایَمَسَّ الْقُرْآنَ إِلاّ طاهِرٌ:
🍃قرآن را جز افراد پاک نباید مس کند .(۱۱)
و در مورد مس معنوى، نیز از ابن عباس از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود:
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیْمٌ فِی کِتاب مَکْنُون قالَ : عِنْدَ اللّهِ فِی صُحُف مُطَهَّرَة لایَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ قالَ: المُقَرَّبُونَ:
🍃این قرآن کریمى است که در کتاب پنهان (لوح محفوظ) قرار دارد، فرمود: نزد خداوند در صفحات پاکیزه اى است و جز پاکان آن را مس نمى کنند، فرمود: یعنى مقربان !.(۱۲)
این مطلب، از طریق عقل، نیز قابل استدلال است; زیرا گرچه قرآن مجید براى هدایت عموم است، اما مى دانیم افراد زیادى بودند که قرآن را از لبهاى مبارک پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى شنیدند، و این آب زلال حقیقت را در سرچشمه وحى مى دیدند، اما چون آلوده به تعصب و عناد و لجاجت بودند، کمترین بهره اى از آن نگرفتند، اما کسانى که اندکى خود را پاک کردند، و با روح حقیقت جوئى و تحقیق، به سراغ آن آمدند، هدایت یافتند.
بنابراین، هر قدر پاکى و تقواى انسان بیشتر شود، به مفاهیم عمیقتر و بیشترى از قرآن مجید دست مى یابد ، به این ترتیب، آیه در هر دو بعد جسمى و روحانى، صادق است، ناگفته پیداست، شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و ائمه معصومین، و ملائکه مقربین، روشنترین مصداق مقرّبانند، و حقایق قرآن را از همه بهتر درک مى کنند.
📚۱ ـ اللّه و العلم الحدیث ، صفحه ۳۳.
۲ ـ راغب در مفردات ، ماده کرم .
۳ ـ لایَمَسُّه جمله خبریه است که مى تواند به معنى نهى یا به معنى نفى بوده باشد.
۴ ـ تَنْزِیل در اینجا مصدرى است به معنى اسم مفعول یعنى منزَّل مى باشد و خبر براى مبتداى محذوف است، یا خبر بعد از خبر.
۵ ـ طبق این تفسیر، در اینجا کلمه شکر محذوف است و در تقدیر: وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَ رِزْقِکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ مى باشد، و یا این که رزق کنایه از شکر رزق است.
۶ ـ مطابق این دو تفسیر چیزى در تقدیر نیست.
۷ ـ این حدیث را طبرسى در مجمع البیان نقل کرده است، در تفسیر درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۶۳ و قرطبى ، جلد ۹، صفحه ۶۳۹۸ و مراغى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۵۲ و روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۳۵ نیز با تفاوتهاى مختصرى ذیل آیات مورد بحث آمده است.
۸ ـ تفسیر درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۶۳ و نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۲۲۷.
۹ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۲۶۹، حدیث ۳ (طبق این حدیث نفى در آیه فوق کنایه از نهى است).
۱٠ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱، صفحه ۲۷٠، حدیث ۵.
۱۱ ـ این حدیث در درّ المنثور از عبداللّه بن عمر ، و معاذ بن جبل ، و ابن حزم انصارى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده (جلد ۶، صفحه ۱۶۲).
۱۲ ـ درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۶۲.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه۲۱ ... قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِکَ). در واقع آنچه را امام(عليه السلام) د
✨
✅ادامه شرح نامه ۲۱
🔹نکته ها:
1. رابطه اعمال و پاداش ها:
آنچه از تعليمات قرآن مجيد استفاده مى شود اين است که اساس کار در قيامت بر رابطه ميان اعمال و پاداش ها و کيفرها يا مشاهده اعمال و نتيجه آنهاست; (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ)(12)
در حالى که بسيارى از مردم اساس را شفاعت و عفو الهى و مانند آن مى دانند و به همين دليل چندان به اعمال خود توجّه ندارند و همين طرز فکر گاهى آنها را در ترک واجبات و ارتکاب محرّمات سهل انگار مى کند. به يقين شفاعت حق است، عفو الهى يک واقعيّت است; ولى اينها اساس نجات در روز قيامت نيست. آن روز «يوم الدين» است يوم جزا و گرفتن نتيجه اعمال.
امام(عليه السلام) نيز در نامه بالا به اين مسأله تأکيد فرموده و مى گويد: تنها انسان به امورى جزا داده مى شود که از پيش فرستاده و بر امورى وارد مى گردد که قبلا ذخيره نموده است.
اگر اساس را بر اين بگذاريم، به يقين اعمال ما بسيار پاک تر خواهد شد.
2. «زياد» مرد نمک نشناس:
درباره زياد و فرزندش عبيدالله و زشتى هاى اعمال و عقايد آنها سخن بسيار است که بخش قابل ملاحظه اى از آن در ذيل نامه 44 به خواست خدا خواهد آمد ولى در اينجا سزاوار است اشاره کوتاهى با ذکر کلامى از ابن ابى الحديد به اين مسأله داشته باشيم، او مى گويد:
«خداوند روى زياد را سياه کند که آن همه محبّت و احسان على(عليه السلام) را با اعمال زشت و جنايات در مورد شيعيان و دوستان على(عليه السلام) و اسراف در لعن آن حضرت تلافى کرد، او در برابر معاويه در نکوهش از اعمال امير مؤمنان على(عليه السلام) به قدرى زياده روى کرد که معاويه انتظار آن را نداشت;
ولى او براى خوش آيند معاويه اين کار را نکرد، بلکه با طبع کثيف و قلب پر از عناد خود اين کار را انجام مى داد و خدا مى خواست که او را با اين اعمال رسوا کند و او را به مادرش باز گرداند تا از نسب او خبر دهد! آرى! از کوزه همان برون تراود که در اوست. و بعد از او فرزندش (عبيدالله) آمد و اعمال زشت پدر را (نسبت به شيعيان و خاندان آن حضرت) آن گونه که مى دانيم به نهايت رساند».(13)
📚پی نوشت:
1 . سند نامه: اين نامه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سيّد رضى در اينجا ذکر کرده بخشى از نامه مفصلى است که امام(عليه السلام) براى زياد فرستاد. در مصادر نهج البلاغه نيز تنها از همين منبع ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 233) ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه خود ذيل نامه 44 آنچه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهاى قابل ملاحظه اى ذکر کرده و چون اين تفاوت ها نسبتاً زياد است حمل بر اختلاف نسخ بعيد به نظر مى رسد شايد ابن ابى الحديد منبع ديگرى در اختيار داشته است که اين نامه را با آن شرح و تفصيل از آن نقل نموده است.
2 . درباره استفاده از انواع روغن ها (و کرمها) براى نرم کردن موها و صورت و بدن و آنچه در آن زمان معمول بوده و آنچه مستحب و مکروه است، مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشيعه در جلد اوّل که از باب 102 آداب الحمام شروع مى شود، روايات فراوانى ذکر کرده است و از تعبير امام(عليه السلام) در عبارت بالا بر مى آيد که زياده روى در اين کار برنامه افراد ثروتمند و متنعم بوده است.
3 . اين مضمون را بلاذرى در انساب الاشراف و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود (ج 16، ص 196) آورده اند.
4 . بحارالانوار، ج 71، ص 346.
5 . بقره، آيه 110.
6 . حشر، آيه 18 .
7 . غررالحکم، ح 2609.
8 . همان مدرک، ح 2898.
9 . کافى، ج 2، ص 310.
10 . «متمرّغ» به معناى کسى است که در خاک مى غلطد از ريشه «تمرّغ» به معناى در خاک غلط زدن گرفته شده است.
11 . «اَرْمَلَة» به زنى گفته مى شود که شوهرش از دنيا رفته است (بيوه زن) و «اَرْمَل» به مردى گفته مى شود که زوجه اش از دنيا رفته است. اين واژه گاهى به معناى از دست دادن زاد و توشه نيز به کار مى رود و در اصل از ريشه «رمل» به معناى شن گرفته شده گويى اين گونه افراد از شدت ناتوانى، فقر و نياز به زمين مى چسبند. واژه «اَرامل» به مساکين نيز اطلاق مى شود.
12 . زلزال، آيه 7 و 8 .
13 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 15، ص 139، ذيل نامه 21.
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۰/به يكي از كارگزاران خود
🔴 #نكوهشيككارگزار
پس از ياد خدا و درود!
از تو خبري رسيده است كه اگر چنان كرده باشي، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نافرماني كردي، و در امانت خود خيانت كردي. به من خبر رسيده كه كشت زمينها را برداشته، و آن چه را كه مي توانستي گرفته، و آنچه در اختيار داشتي به خيانت خورده اي، پس هر چه زودتر حساب اموال را براي من بفرست و بدان كه حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سخت تر است. با درود.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامه ۴۰
شرح_صوتی_نامه_۴۰.mp3
4.4M
✅شرح نامه ۴۰
🔹نکوهش یک کارگزار
/بنیادمجازینهجالبلاغه
کانال نهجالبلاغه 🌺✨
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
1_abdelbasit-.qiama.mp3
3.74M
سوره مبارکه قیامت آیات ۱ الی ۱۳
(استاد عبدالباسط)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ... 🔹🔹🔹نکته ها: 🌿۱ ـ ویژگیهاى قرآن مجید از چهار توصیفى که در آیات فو
✨
✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨
۸۳فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ
۸۴وَ أَنْتُمْ حِینَئِذ تَنْظُرُونَ
۸۵وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لاتُبْصِرُونَ
۸۶فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ
۸۷تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
ترجمه:
۸۳ ـ پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد (توانائى بازگرداندن آن را ندارید)؟!
۸۴ ـ و شما در این حال نظاره مى کنید (و کارى از دستتان ساخته نیست).
۸۵ ـ و ما از شما به او نزدیکتریم ولى نمى بینید!
۸۶ ـ اگر هرگز (در برابر اعمالتان) جزا داده نمى شوید.
۸۷ ـ پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست مى گوئید!
تفسیر⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨ ۸۳فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ۸۴وَ أَنْتُمْ حِین
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد
از لحظات حساسى که آدمى را سخت در فکر فرو مى برد، لحظه احتضار و پایان عمر است، در آن لحظه که کار از کار گذشته، اطرافیان مأیوس و نومید به شخص محتضر نگاه مى کنند، مى بینند همچون شمعى ـ که عمرش پایان گرفته ـ آهسته آهسته خاموش مى شود، با زندگى وداع مى گوید، و هیچ کارى از دست هیچ کس ساخته نیست.
آرى، ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این لحظات حساس آشکار مى شود، نه تنها در زمانهاى گذشته که، امروز با تمام تجهیزات فنى و پزشکى، و حضور تمام وسائل درمانى، این ضعف و زبونى به هنگام احتضار، درست همانند گذشته، مشهود و آشکار است.
قرآن مجید، در تکمیل بحثهاى معاد و پاسخگوئى به منکران و مکذبان، ترسیم گویائى از این لحظه کرده، مى گوید: پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد، توانائى بازگرداندن آن را ندارید ؟! (فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).(۱)
و شما در این حال نظاره مى کنید و کارى از دستتان ساخته نیست (وَ أَنْتُمْ حِینَئِذ تَنْظُرُونَ).
مخاطب در اینجا اطرافیان محتضرند، چرا که از یکسو، حال او را نظاره مى کنند، و از سوى دیگر، ضعف و ناتوانى خود را مشاهده مى نمایند، و از سوى سوم، توانائى خدا بر همه چیز را، و بودن مرگ و حیات در دست او، و نیز مى دانند خودشان هم چنین سرنوشتى را در پیش دارند.(۲)
بعد از آن مى افزاید: در حالى که ما از شما به او نزدیکتریم، و فرشتگان ما که آماده قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما مى باشند ولى شما نمى بینید (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لاتُبْصِرُونَ).
ما به خوبى مى دانیم در باطن جان محتضر، چه مى گذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائى برپا است؟ و مائیم که فرمان قبض روح او را در سرآمد معینى صادر کرده ایم، شما تنها ظواهر حال او را مى بینید، و از چگونگى انتقال او از این سرا به سراى دیگر، و طوفانهاى سختى که در این لحظه برپا است، بى خبرید.
بنابراین، منظور از این آیه، نزدیکى خداوند به شخص محتضر است، هر چند بعضى احتمال داده اند: منظور نزدیکى فرشتگان قبض ارواح مى باشد، ولى، تفسیر اول با ظاهر آیه هماهنگ تر است.
به هر حال، نه تنها در این موقع، بلکه در همه حال، خداوند از همه کس به ما نزدیکتر است، حتى او نزدیکتر از ما به ما است، هر چند ما بر اثر ناآگاهى از او دوریم، ولى ظهور و بروز این معنى در لحظه جان دادن از هر موقع، واضحتر است.
آنگاه براى تأکید بیشتر، و روشن ساختن همین حقیقت، مى افزاید: اگر شما هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمى شوید... (فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ).
پس او را بازگردانید، اگر راست مى گوئید (تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
این ضعف و ناتوانى شما، دلیلى است بر این که مالک مرگ و حیات، دیگرى است، و پاداش و جزاء در دست او است، و او است که مى میراند و زنده مى کند.
مَدِینین جمع مدین از ماده دین به معنى جزاء است، و بعضى آن را به معنى مربوبین تفسیر کرده اند، یعنى اگر شما تحت ربوبیت دیگرى قرار
ندارید، و مالک امر خویش هستید او را بازگردانید، این خود دلیل بر این است که، تحت حکومت دیگرى قرار دارید.
🔹🔹🔹نکته ها:
۱ ـ لحظه ناتوانى جبّاران!
در حقیقت هدف از این آیات، بیان قدرت خداوند بر مسأله مرگ و حیات است، تا از آن پلى به مسأله معاد زده شود، و انتخاب لحظه احتضار و مرگ در اینجا، به خاطر ظهور ضعف و ناتوانى کامل انسان، در این هنگام است با تمام قدرتى که براى خود فکر مى کند.
بد نیست در اینجا به حالات بعضى از جباران که در اوج قدرت، لحظه مرگشان فرا رسید، توجه کنیم، تا عمق معنى این آیات، روشنتر گردد.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه