فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا هیچوقت دیر نمیکنه...
مطمئن باش...
"شهــ گمنام ــیـد"
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وابستگی
🔹عذاب روح تجربه گر از گریه و زاری همسر و اطرافیانش
👤تجربهگر: آقای سید رضا بیضایی
"شهــ گمنام ــیـد"
▪️انا لله و انا الیه راجعون
▫️فقدان اسفناک عالم وارسته حجه الاسلام و المسلمین سعید شیری موجب تاسف و تاثر شد.
▫️تلاشهای مخلصانهٔ آن فرهیخته بزرگوار در راستای اعتلای فرهنگ قرآن و مهدویت، تجلی تکلیفمداری و ولایتمداری آن عزیز بود.
▪️اینجانب ضمن عرض تسلیت به بازماندگان همچنین محققان و اندیشمندان حوزه و دانشگاه، از شما بزرگواران درخواست میکنم با ورود به لینک زیر جهت شادی روح آن مرحوم فاتحه یا صلواتی هدیه کنید.
🌐https://iPorse.ir/6197060
#فاتحه
#ختم_صلوات
یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم، زمستان بود و هوا به شدت سرد بود، شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشود بهتر از این است که همه مریض شوند، یکی یکی بچہ ها را بہ دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد، آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود.
🌷شهید سیداحمد پلارک🌷
"شهــ گمنام ــیـد"
📌ماجرای شعری که حاج قاسم پشت سنگرش نوشته بود، چه بود؟
✍محمدعلی ایراننژاد، از همرزمان شهید سلیمانی: در والفجر ۸ پشت سنگر فرماندهی حاج قاسم، شعری نوشته بود:
من چه غم دارم که عالم، آتش است
سوختن گر خواهد او، بر ما خوش است
کاش جان بسیار بود، آتش مدام
کان درو میسوخت با شوق تمام
عشق با دشوار ورزیدن خوش است
چون خلیل از شعله، گل چیدن خوش است.
این شعر را قبل از عملیات والفجر ۸ حاج قاسم نوشته بود. در آن عملیات، اولین فرماندهی که از ما شهید شد، احمد امینی فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله از رفسنجان بود. وقتی حاج قاسم از شهادت امینی باخبر شد، بسیار بیتابی میکرد، اما روحیه خود را حفظ میکرد و با خواندن این شعر آرام میگرفت. حاج قاسم صبح قبل از روشن شدن هوا خودش به استقبال فرمانده شهیدش رفت و در میدان بود و حتی تا پایان عملیات، آن سمت اروندرود فرماندهی میکرد.
"شهــ گمنام ــیـد"
در طالعِ من نیست که نزدیکِ تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند...
#شب_زیارتی_اباعبدالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahdaviatsahebazaman
📌ماجرای دو کاری که حاج قاسم دوست داشت بعد از بازنشستگی انجام دهد، چه بود؟
✍محمدعلی ایراننژاد، از همرزمان شهید سلیمانی:یک روز با هم برای مراسم ترحیم پدر آقای محسنی، از دوستان مشترکمان داشتیم به روستایی در بافت میرفتیم. در مسیر گفتم: حاجی فکر میکنی کاندیدای نماینده مجلس یا ریاست جمهوری شوی؟ گفت: اگر بخواهم کاندیدا شوم، هر کاری برای خدا کردم، باید تابلو کنم. من هیچ وقت کاری را که برای خدا کردهام، تابلو نمیکنم.
گفتم: روزی که بازنشسته شوی، حاضری باز به روستا برگردی و خارج از هیاهوی مسؤولیتها به روش سنتی و قدیمی زندگی کنی؟ گفت: اگر به بازنشستگی برسم، ۲ کار خواهم کرد؛ دوست دارم قرآن را حفظ کنم و بعد هم خاطراتم را بنویسم.حاج قاسم، آیات بسیاری را حفظ بود و در صحبتهایش از آیات الهی استفاده میکرد. علاوه بر آن، روزانه خاطراتش را مینوشت و جزئیات هم در آن میآورد
"شهــ گمنام ــیـد"
ما نیاز به نیرویی داشتیم که تو سنگر بنشینه و تفنگی دست بگیره و هر ۲٠ دقیقه یه بار، تیراندازی کنه تا داعشیا بدونن که اینجا هنوز نیرو هست.
تو این راه قبل از اومدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم.
می گفت: من یه اسلحه رو طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یه بار تیر اندازی می کرد، این کار چند فایده داشت.
اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی شدند بعد اینکه ما به راحتی می تونستیم مقر دشمن رو شناسایی کنیم.
شهید مصطفی عارفی 🌸
"شهــ گمنام ــیـد"