eitaa logo
نَجواا 🌱
52 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
45 فایل
بسم رب جانان سلام مولای من سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران.السلام عليك یا صاحب الزمان "عج" ی کانال پراز دلتنگی🌼 کانالمون متولد پنجشنبه 30دی 1400 کپی حلال⛓️ نجواای بی کلام💛 بیمه ی نگاه منجی عالم عج 👑 -نبودنت‌! -بدترین‌فعلِ‌دنیآست.. .
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زين‌العابدين(علیه السلام): بيچاره فرزند آدم ... هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از یکی از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند میگرفت، سختي هاو كار دنيا بر او آسان مى شد. : هر روز از عمر او كم میشود در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد اندوهگين مى شود؛ درحالیکه مال جايگزين دارد، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. : روزيش را به طور كامل دريافت میكند، كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگرحرام باشد كيفر میبيند. : از اينها بزرگتر است پرسیدند: "آن چيست؟" فرمود: «هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش؟ ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ‏ من تو را به تو شناختم و تو مرا بر وجود خود دلالت فرمودى و بسوى خود خواندى و اگر تو نبودى من نمی دانستم تو چیستى 🦋 ❤️ ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
4_5919986748175155453.mp3
4.5M
🔸 🔸 اول 🔸 : ۴۲ 🔸 : ۵۱۶ تا ۵۲۲ 💠 محمد رضا رنجبر ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯ فهرست مثنوی
4_6021419066659449737.mp3
4.69M
ای دلارام، آرامم کن...♥️ ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶فروردین1401 خدایا ! اگر راهم اشتباه بوده و اگر انتخابم غلط بوده و در این میانه به آن چیزی که میخواهم ، نرسیدم .... هرگز ناراحت نیستم ، چون همیشه فرصت دوباره و از نو شروع کردن و تغییر مدار وجود داره و از همه بالاتر " امید " به تو ... امروز ارتباطاتتم را، فرصت‌هایم را و کیفیت زندگی ام را تغییر داده ام ، مطمئنم که تو هم مرا حمایت میکنی .... عزیزترینم ! ذهنی پربرکت و زندگی برکت گرفته به من عطا کن... ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
6 🔰 اقا هادی به همسرش نگاهی کرد و یاد نذری افتاد که اون شب در مسجد بعد شنیدن صحبت های حاج اقا کرده بود. فرزندی که دوست داشت اون رو خادم امام زمان (عج) کنه ، و حالا اسمی که قراره انتخاب بشه مزین به نام حضرت ، ترکیبی از نام اصلی حضرت و مشهورترین لقب ایشون. 💠 تو راه برگشت به منزل ، رفتن پارک محل ، روی صندلی نشستن و به بچه های در حال بازی خیره شده بودند ، توی دل خودشون آرزو می کردن که روزی هم بیاد و بچه خودشون رو بیارن پارک تا جلوی چشم اونها بازی کنه و لذت ببرن سالهاست این آرزو رو داشتن، اما هیچوقت ناامید نمی شدن، اصلا ناامیدی در زندگی اونها معنایی نداشت ، همون صندلی ای که روی اون نشسته بودن، برای اونها یاداور خاطره ای شیرین بود 🌀 همین چند سال قبل بود که می خواستند خونه بخرن، اما هرجایی رو می دیدن یا گرون بود یا باب میل اونها نبود، خسته و کوفته از گشتن دنبال خونه ، روی همین صندلی های پارک نشسته بودند ، هر کدوم داشتن به توسلات و ختم هایی که برای خونه گرفتن انجام داده بودن و به جایی نرسیده بود، فکر می کردن ، حاج هادی یاد این افتاد که امروز صبح چقدر با چشمان گریان تو نماز ابوبغل ، از امام زمان (عج) خواسته بود تا کمک کنه برای پیدا کردن خونه ، اما نشد. نرگس خانم هم داشت به ختم قرآنی که به نیت هدیه به حضرت زهرا (س) خونده بود فکر می کرد، هر دو با چشم خودشون می دیدن که اعمالشون به نتیجه نرسید، اما هیچوقت ناامید نمی شدن ✳️ تو این فکرها بودن که یه اقای میان سال و مودب و با وقار که مهربانی خاصی در چشم هاش بود ، از کنار اونها رد شد ، مست بوی عطر لباسش شدن، سرشون رو به طرف اون مرد برگردوندن، اون مرد هم برگشت و نگاهی به اونها کرد، رفت پیششون با عطوفت و گرمی خاصی سلام کرد، گفت چرا ناراحتین؟ حیف شما دو نفر نیست که به این جوانی ، اینقدر ناراحت و غمگین؟ حاج هادی گفت سلام حاج اقا، از بس دنبال خونه گشتیم تا بخریم و جایی پیدا نکردیم ،خسته شدیم اون بنده خدا که اسمش آقای رحمتی بود رو به هادی کرد و گفت چرا اصرار داری حتما خونه بخری؟ با این پولی که شما دارین میشه خونه خوب اجاره یا رهن کرد. نرگس خانم گفت اولا واقعا نمیشه تو این زمونه به هر صاحب خونه ای اعتماد کرد ، ثانیا هرسال موقع تمدید اجاره ، تن و بدن آدم می لرزه که نکنه صاحب خونه منو جواب کنه و باید بلند بشم و دوباره استرس اسباب کشی و ... خلاصه آدم خونه بخره بهتره، درسته پول ما برای خرید خونه خیلی زیاد نیست، اما میشه یه چهاردیواری نقلی خرید و توش زندگی کرد ❇️ حرف که به اینجا رسید، آقای رحمتی نگاهی به آقا هادی کرد و توی چشمهاش خیره شد و گفت اگه صاحب خونه خوبی داشته باشین ، تا اون حد خوب که به شما بگه تا هر وقت دلتون خواست اینجا بشینین و هر چقدر دلتون خواست پول پیش و اجاره یا رهن بدین، چی؟ اونوقت هم حاضر به اجاره نشینی نیستین؟ 🌀 هادی و همسرش با هم گفتن حاج اقا چی از این بهتر؟ ولی بعید هست تو این دور و زمونه چنین آدمی پیدا بشه ، ❇️ یه دفعه آقای رحمتی کلید منزلش رو از جیبش در میاره ، میده به اقا هادی و میگه بلند بشین برین خونه من به فلان آدرس، خانمم عصرانه درست کرده و من هم اومدم برای خرید نان گرم ، برین خونه و به حاج خانم بگین ما مهمان خدا هستیم و آقای رحمتی ما رو فرستاده، خودش میدونه قضیه چیه برین تا من هم نان بگیرم و بیام. 🔰 نرگس خانم نگاهی به همسرش کرد و ... ( ادامه دارد ...) ✍️ احسان عبادی ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
✍حاج آقا دولابی میفرمودند : شب‌های ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید. وضو بگیرید نماز بخوانید کم حرف بزنید کم قصه بگویید ! این چیزهایی که در تلویزیون نشان می‌دهند برای تفریح است یا برای بچه‌ها ! شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید ، کمی به کارهایتان برسید. نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت ، به دعایی ، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. با خودتان خلوت کنید ، به قرآن نگاه کنید ، یا اینکه اصلا ساکت بنشینید ، این خیلی قیمتی است. ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
‍ 🔴 " " چیست؟ شنیدم بیشترین ناله اهل جهنم بخاطر تسویف هست ، درسته؟ پاسخ : تسویف به معنای تأخیر انداختن ، امروز و فردا کردن و کار امروز را به فردا انداختن است. یکی از مهمترین راههایی نفوذ شیطان تسویف است. گاهی حالتی در انسان به وجود می آید که می داند در کاری اشتباه می کند و قصد توبه هم دارد ؛ اما گویی توان اقدام کردن را از دست داده و هرگاه تصمیم به بازگشت می گیرد، وسوسه می شود که هنوز فرصت هست. این حالت، ممکن است هم درکارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف» یا «مطال» گفته می شود. همان طور که «تسویف» در امور مادی و دنیوی، انسان را از تنگی وقت غافل می کند و از انجام کار باز می دارد، در امور معنوی نیز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قیامت می شود و از اعمال نیک باز می دارد. در آموزه های معصومان (ع) به شدت چنین حالتی تقبیح و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام علی(ع) در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می فرماید: «و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی؛ و دنیا مرا با غرور (و ظاهر فریبنده اش) فریفته است، و نفسم با جنایتش، و با مماطله کردنم (مرا بازداشته است)» امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : ترک گناه آسانتر از توبه کردن است و در روایت دیگر فرمودند: بیشترین ناله اهل جهنم بخاطر تسویف هست. ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
✨﷽✨ 💠در چه‌کاری افضل است. 📌«شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ». ✍می‌خواهم این را بیان کنم که در چه موقعیتی هستیم و در این موقعیت چه کاری افضل کارها به‌شمار می‌رود. فرمود:«شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ»؛ ماهی که نزد خداوند با فضیلت‌ترین ماه‌هاست؛ زمانی است که موقعیتی برتر از آن نداریم. «وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ»؛ روزهای آن بهترین روزها است، «وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي»؛ و شب‌های آن بهترین شب‌هاست، «وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ»؛ و ساعت‌های آن بهترین ساعت‌هاست. نگاه کنید! در بین ماه‌ها بهترین ماه‌ها، در بین روزها، روزهایش بهترین روزها و در بین شب‌های سال، شب‌های ماه مبارک رمضان بهترین شب‌ها و در بین ساعات عُمر، ساعات آن بهترین ساعات است. بعد دارد:«هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»؛ ماهی است که در آن به میهمانی خداوند دعوت شده‌ و در آن «مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ» قرار داده شده‌اید. این را خوب دقّت کنید! ترک کردن؛ یعنی نخوردن، نیاشامیدن، کنار گذاشتن شهوت جنسی و... همۀ این‌ها نفی و رها کردن است. ما از این به‌دست می‌آوریم که پذیرایی خداوند از مؤمنین در این ماه، پذیرایی دیگری است. نمی‌خواهد با نعمت‌های مادّی پذیرایی کند. می‌خواهد با نعمت‌های دیگری پذیرایی کند. اگر انسان بخواهد به لذّتی مافوق لذّت‌های مادّی برسد، باید این لذّت‌های مادّی را ترک کند. ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
خدایا، راه‌های درخواست حاجت‌هایم را به‌جانب تو باز می‌یابم و آبشخورهای امید را نزد تو پر می‌بینم و یاری خواستن از احسانت را برای آن‌که تو را آرزو کرد بی‌مانع می‌بینم و درهای دعا را برای فریاد کنندگان گشوده می‌نگرم و می‌دانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی و برای دل سوختگان در کمینگاه فریادرسی هستی و به‌یقین در اشتیاق به جودت و خشنودی به قضایت جایگزینی از منع بخیلان است و گشایشی از آنچه در دست ثروت‌اندوزان است وجود ندارد و همانا مسافر به‌سوی تو مسافتش نزدیک است و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو در پرده برده؛ 🦋 ❤️ ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
8 ✳️ با هم وارد منزل شدن و نشستن ، آقای رحمتی گفت : خب ، بچه های من، طبقه بالا رو دیدین؟ پسندیدین؟ ما رو به صاحبخونگی می پذیرین؟ اگه اره ، بفرمایین شیرینی تا از دهن نیفتاده ! 🌀 هادی دیگه صبرش تمام شد و گفت حاج اقا میشه به ما هم بگین قضیه چیه؟ بخدا دیگه داریم از کنجکاوی دق مرگ میشیم! 🔰 حاج خانم رحمتی با حالت شوخی گفت : ای بابا ، مثل اینکه ما رو قبول ندارن این زوج خوشبخت ، حالا ما کجا غیر شما مستاجر خوب پیدا کنیم؟ همه زدن زیر خنده ، هادی و خانمش هم کم کم به قضیه داشتن پی می بردن ❇️ حاج اقای رحمتی گفت : عزیز من ، شما حتی اسم خودتم بما نگفتی ، حالا از من انتظار داری تمام ماجرا رو بهت بگم؟ نمیشه که ! هادی گفت: من مخلص شمام هستم حاج اقا، قصد بی ادبی نداشتم ، اما شما هم خودت رو بذار جای ما، قطعا تعجب می کردین ، شایدم کمی می ترس... حاج اقا رحمتی : ای بابا، حالا ما ترسناک هم شدیم جوان؟ با صدای بلند شروع به خندیدن کرد 🔰 هادی : نه نه، منظورم این نبود، اصلا ببخشید ، من حرف نزم بهتره، من کوچیک شما هادی هستم، حالا شما بفرمایین آقای رحمتی گفت : آها ، حالا شد، حالا خب گوش کن تا بهت بگم، قضیه از این قرار است که من و این حاج خانم که می بینید، سالهای سال بچه دار نمی شدیم، تا اینکه خدا به ما یه پسری داد ، نمی دونی چقدر خوشحال بودیم ، قابل وصف نیست هادی جان، این پسر روز به روز بزرگ و بزرگتر می شد ، رفت دانشگاه و بعدش هم سربازی ، چند ماه بیشتر خدمت نکرد و بعدش بخاطر ورود من به سن 60 سالگی، و چون تک پسر بود ، از سربازی معاف شد. براش تو یه شرکت حمل و نقل کار خوب و آبرومندی پیدا کردم و چندسالی مشغول بود ، من و مادرش هم به هم گفتیم که الحمدالله حالا که شغل خوبی هم داره، بهتره دیگه براش زن بگیریم 💠 رفتیم سراغ یکی از افراد مومن فامیل تا از دخترش خواستگاری کنیم، دختر خوبی بود ، این عکس هم که می بینین ، آقا رضا ، پسر ما هست ، برای شب خواستگاریش هست این عکس، هادی گفت: ببخشید که فضولی می کنم، اما این نوار سیاه کنار قاب عکس که نشون میده ایشون ... آقای رحمتی شروع به گریه کرد ، دیگه گریه امانش نمی داد، حاج خانم انگار صبور تر بود، گفت آره پسرم ، این عکس رضاجان ما هست که چند ماه بعد عقد و نامزدی ، تو یک سفر کاری بر اثر تصادف ، خودش و خانمش با هم به رحمت خدا رفتند. ( ادامه دارد ...) ✍️ احسان عبادی ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
خدا را سپاس که غیر او را نمی‌خوانم که اگر غیر او را می‌خواندم دعایم را مستجاب نمی‌کرد و خدا را سپاس که به غیر او امید نبندم که اگر جز به او امید می‌بستم ناامیدم می‌کرد و خدا را سپاس که مرا بخودش وا‌گذاشت، ازاین‌رو به من رأفت و محبت کرد و به مردم وا‌نگذاشت تا مرا خوار کنند و خدا را سپاس که با من دوستی ورزید، درحالی‌که از من بی‌نیاز است و خدا را سپاس که بر من بردباری می‌کند تا آنجا که گویی مرا گناهی نیست! پروردگارم ستوده‌ترین موجود نزد من بوده و به ستایش من سزاوارتر است؛ 🦋 ❤️ ‌ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯