9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی؛ نبینی از دستت رفته😍
بی شک گرفت حاجت خود را در این #نماز
شد خادم الرضا و پس از آن #شهید شد😭
⭕️ دوربین سراغ کسانی میرود که در جایی که #حاج_قاسم در حرم نماز میخوانده مناجات میکنند، واکنشها دیدنی است!
#سردار_سلیمانی
🌙 دست نوشتهٔ زیبای #شهید
✍🏻 «با سلام بر #ایام_الله.
🔅با سلام بر کسانی که ایام الله را به وجود آوردند.
🔅با سلام بر #امام_زمان (عج).
🔅سلام بر امام عزیزمان که جانم فدایش باد
🔅 سلام بر شهدا که در این ماه جایشان بر سر سفره های افطار خالی است. سلام بر جانبازان و مجروحینی که سحر و افطارشان را روی تخت های بیمارستان می گذرانند.
🔅سلام بر مادران شهدایی که جای خالی فرزندان شان را در سر سفره افطار می بینند.
🌙 عجب صفایی دارد ماه رمضان!
🔅ماهی که همه به میهمانی خدا می روند.
🔅ماهی که در رحمت، بر روی تمام بندگان خدا باز می شود، ماهی که خدا در دل ها نفوذ می کند.
🌙 در #ماه_رمضان خدا در چشم های بصیرت مردمان پاکدل نفوذ می کند سعی کنید از این ماه به حول و قوه الهی بیشترین استفاده ها را ببرید در این ماه دل ها همه جلا پیدا می کند و دلی که به یاد خدا پاک شود نگرانی هم ندارد».
#شهید_مسعود_ملا
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
🌷
✍ یادمه معلم گفته بود #امتحان دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید.
⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه.
صدای #اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه.
🚶♂دنبالش رفتم و گفتم: #احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و..
میدانستم #نماز احمد طولانی است.
🙎♂ احمد مقید بود که ذكر #تسبیحات
را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بیفایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم.
🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره.
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد.
معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن
👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد.
معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمیداد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم.
👨⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم.
👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد #نمازاول_وقت را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم.
این اتفاق چیزی نبود جز نتیجهی عمل خالصانهی احمد.
📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف #شهید #احمدعلی_نیّری ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری.
🌷تشنگی و محاصره طاقت ما را بریده بود. همه چیز داشتیم جز آب و یک راه ارتباطی اَمن به عقب. یک قطره آب هم نداشتیم، نه برای نوشیدن نه برای وضو.
دشمن هم که وضع ما را می دانست در انتظار تسلیم شدن ما بود.
هشتاد، نود نفر بودیم. جعفر با صدای سوزناکش زیارت عاشورا میخواند. همه از گرما در سینه خاکریز سر به زمین دوخته بودیم که از گرمای آفتاب خلاص شویم و به صدای حزن انگیز جعفر گوش میدادیم.
زیارت عاشورا که تمام شد، بلند شد. همه را دور خودش جمع کرد و گفت: برادران از شما می خواهم در این ساعات سخت، یاد خدا را فراموش نکنید. همه به یاد لب تشنه امام حسین(ع) و یارانش باشید.
دیگر سخنی نگفت. نشست روی زمین و پوتینش را در آورد. دو کف دستش را روی زمین که از آنگرما بلند می شد کوبید و بعد روی پیشانی و پشت دست ها کشید. بعد به نماز قامت بست. بجز چند نفری که نگهبانی از خط را به عهده داشتند، همه تیمم کرده و پشت سر جعفر به نماز ایستادیم.
نماز که تمام شد خنکی سایه ای را روی سر خود حس کردیم.
سر به آسمان کشیدیم. در آن فصل گرما، ابری سیاه روی سر ما آمده بود و چند دقیقه بعد در کمال ناباوری، دانه های کوچک و سرد تگرگ روی سر ما باریدن گرفت!
🍃🌷🍃🌷
#شهید محمدجعفر صادقی
#شهدای_فارس
🌿🌟🌿
#آیه_گرافی
🌹وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 🌹
👈هرگز ڪسانۍ را ڪه در راه خدا ڪشته شده اند مرده مپندار بلڪه زنده اند ڪه نزد پروردگارشان روزے داده مۍشوند👌
#شهید
#حاج_قاسم
🌿🌿
🍁اواخر پاییــز سال ۶۵ بود. برای عملیات کربلای ۴ اماده می شدیم.
سـراغ محمدعلے را گرفتــم.
گفتنــد :گردان اسلامے نسب است. رفتـم آنجــا, به تـپہ اے اشــاره ڪردند.
گفـتند: هـر روز تـنها مےرود آنـجا. رفــتم سراغش...
دیگر آن شلوغے و شیطنـت همیشگے را نداشــت. آرام شــده بود.
تنها لبخـند زیبا و ملیحے بر صــورت داشــت😊.
چهــره اے با وقــار داشــت...
انگار نه انگار که یڪ نوجوان ۱۶ ساله است!
گفت:خـواب جعفر(دوسـت شهیدش) را دیـدم, مے خواسـت مـن را با خــود ببــرد. مطمینــم عملیات بعد, جعفر من را مےبرد.
چیزے برای خـوردن به او تعـارف ڪردم....
نگرفت...گفــت روزه ام!
گفتم روزه, اینجــا؟
با همان لبخند زیـبا گفت:شش روز, روزه نـذر کردم ڪه در این عمــلیات شهــید شــوم!
چند روز بعــد در ڪربلاے۴ به جعــفر دســت داد!
طلبه #شهید محمد علے سبحانے
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز #محمدعلی_سبحانی🌷🕊
🕊🌷
✨« اینقدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه میخورد.
✨به خدا وجود پاکش انگار ذرهای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالکاشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم.
✨آنقدر با بچههای بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفتهاش شده بودند.
✨در او ذرهای از وابستگی به دنیا پول، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت...
✨این عزیز اینگونه شربت شهادت رانوشید، ما بسیار یادش خواهیم کرد و یادش را در ادامه راهش به اثبات خواهیم رساند....»
🕊🌷
#شهید | #مختار_سلیمانی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
❣برای شادی روح پاک و مطهر همه شهدا
❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان
پنج صلوات هدیه میکنیم📿
و امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ این شهید عزیز🌹
.#شب_جمعه و #یاد_شهدا
اگرمیدانستمایندنیابخاطر #صلواٺ،
اینهمهثوابوپاداشمیدهند
حالاحالاها آرزویِ #شهادٺ نمیکردم!'
میماندمودردنیا #صلوات میفرستادم
#شهید علی موحد دوست🌷
🕊#زیارتنامه_شهدا🕊
🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
♨️#نذر گناه نکردن....
✍فرازی از وصیت نامه شهید تفحص شده از کربلای خانطومان #شهید مجید سلمانیان🌷
🔹اگر می خواهید نذری کنید فقط #گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عجل الله فرجه) از طرف خودم.
🔹یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عجل الله فرجه) انجام می دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. 👌
🔹یا اگر میخواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عجل الله فرجه) نذر کنید.
ان شاءالله به حق امیرالمومنین(علیه السلام) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند.
#امام_زمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴 امام زمان علیه السلام :
🔵 ایران شیعه خانه ماست ما نمیگذاریم سقوط کند.
🌕 ميرزا محمدحسن نائيني در اشغال #ايران در جنگ جهاني اول شبي به امام عصر ارواحنا فداه متوسل ميشود و درخواب ميبيند:
🔹 ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده و در زير آن تعدادي زن و بچه نشسته اند
در همين حال حضرت تشريف مي آورند با انگشتشان ديوار را بلند کرده و ميفرمايند:
اينجا شيعه خانه ماست
مي شکند
خم ميشود
خطر هست
ولي ما نميگذاريم سقوط کند
ما نگهش ميداريم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📚 کتاب میر مهر از استاد مسعود پور سید آقایی /کتاب مجالس حضرت مهدي ص ۲۶۱
#امام_زمان
#شهید
#سردار_سلامی
#سردار_باقری