eitaa logo
خواهران فعال سبزواری
85 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه نرجس(س) سبزوار سطح ۱ و ٢
بسم ربّ الحسین و خدا هرکس را بخواهد روزیش می‌کند عشق حسین را و چه نعمتی از این بالا تر؟ به عشق حسین زیر خیمه بندگی جمع شده ایم و چه تلاش زیباییست در راه حسین هزینه کردن و فنا شدن... ما می‌خواهیم از ذلت به عزت برسیم و با امر به معروف و نهی از منکر قیام ابا عبدالله را یاری کنیم. اعزام اساتید و مبلغان به کربلای معلی و فعالیت تبلیغی ، فرهنگی جهادی "در راه حسین علیه السلام" با ما به جهاد برخیزید و خود را به خیمه ابا عبدالله برسانید با کمک به جمع آوری هزینه های تهیه مهمات جهت جهاد در مسیر راهپیمایی جهانی اربعین حسینی. واریز نذورات جهت ثبت نام در لیست مجاهدین کربلا به شماره کارت 589‪2101250858129 هدایتی شکر خدا که در پناه حسینیم عالم ازین خوبتر پناه ندارد. انشاالله زائر کربلا باشیم حضورا یا مالی یا حسین لطفا اطلاع رسانی کنید مدرسه علمیه نرجس س سبزوار
لطفا وقت بذارید بخونید خیلی خوبه ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ 93% ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻦ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﻮﺩﻡ! ‏​خداوند؛در اوقات ذيل ازخنده کردن سخت بدش می اید: 1: خنده كردن در بالاى قبرستان 2: خنده كردن از پشت جنازه 3: در مجلس علما 4: در هنگام تلاوت قرآن كريم 5: در مسجد 6: در هنگام اذان.......... 5 . معلومات سحر اميز ... 1_ايا ميدانى: زمانى که اذان تمام ميشود؛ دعایت مستجاب میشود.... پس محروم نکن خودت را از دعا؛بعد از تکرار کردن اذان و دعاى معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....) حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اينرا نميداند، ..... 2_ايا ميدانى کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نمازمیخواني؟ رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده ..... پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته ميشود پس هر بار که که به رکوع وسجود ميرود گناهانش ميريزد) اي کسي که عجله ميکني در رکوع وسجود؛ سجود ورکوعت را تا ميتواني طولاني کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده..... 3_ايا ميداني زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده" 4_ايا ميداني با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو وبهشت فقط مرگ است ... یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است...... 5_ايا ميداني بعد از تمام شدن نمازنباید عجله کنی وباید مدتي بشينی؛ براي اينکه ملائکه بعد نماز براى تو دعا ميکنند ؛نزد خداوند ....... �توجه- توجه- توجه- توجه هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد . ........ واگر منتشر نکني بدان که گناهانت مانع اين کارت شده اند . بفرست و بگذار غير از تو ؛کسی توبه کند. اللهم صل على محمد واله محمد بخون تا بفهمي خدا چه مهربونه (فقط بخون) فوايد آية الکرسي: خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما ميشوند...... هنگام ورود به منزل، قحطي و فقرهرگز به منزلتان نمي آيد...... خواندن بعد از وضو،شخصيت شما را70درجه بلند مرتبه تر مي سازد...... خواندن قبل ازاستراحت، فرشته هاتمام شب رامحافظتان خواهندبود...... خواندن بعد ازنمازواجب، فاصله شما تابهشت فقط مرگ است..... پخش اين پيام زيباصدقه جاريه است ..... التماس دعا بدا به حال اشخاصي که .آوازها و جوکها روپخش ميکنند و از نشر آيات قرآن خجالت ميکشند...... اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم �اللّه ُلاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو الْحَيُّ الْقَيُّوم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض مَن ذَاالَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِم ْوَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُون بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِع کُرْسِيُّهُ السَّمَاوَات وَالأَرْض وَلا يَؤُودُهُ حِفظُهُمَا وَهُوالْعَلِي ُّ الْعَظِيمُ ) . خداياکسي که ارسالش کند روزيش را بيشتر کن حتى اگرسرت شلوغه بفرس بخون و ب بزرگی خدا پی ببر.الله اکبر کف دسته چپتو نگاه کن چه عددی میبینی?? 81 خو ب .حالا کف دسته راستتو نگاه کن چه عددی میبینی?? 18 خو ب.حالا این دو رو از هم کم کن?? میشه63 63 سن پیامبر و بیشتر اصحاب پیامبر خو ب .حالا این دو رو با هم جمع کن?? میشه99 99تعداد القاب خدا و بزرگترین عدد دو رقمی حالا 99 را در 63 ضرب کن?? میشه 6237 تعداد آیات قرآن !! سبحان الله !! این پیام رو در حد توانت منتشرکن ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه . مطمئن باش ( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم حضرت علی" فرمودند: وقتی یک انسان جوان توبه می کند از مشرق تا مغرب قبرستان ها برای چهل روز از عذاب قبر نجات داده میشوند. حضرت علی می‌فرمایند: نورانی شود چهره کسی که این حدیث را به دیگران می‌رساند.
هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه نرجس(س) سبزوار سطح ۱ و ٢
انالله و انا الیه راجعون◾️◾️◾️ درگذشت اسوه صبر و ایثار، مادر حسین عرب عجم موجب تأثر و تألم شد. به راستی که مادران مؤمنه شهداء عزیزترین هستی خود را در سایه ارادت خالصانه به خاندان عصمت و طهارت(ع)، در راه دفاع از ارزشها، تقدیم ایران اسلامی کردند. ▪️حجه الاسلام آقا احمد عربعجم ▪️جناب آقای رضوی ▪️خانواده محترم عرب عجم مصیبت وارده را به شما و خانواده محترم و مردم شهید پرور استان تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحومه رحمت واسعه و همجواری با فرزند شهیدش و صبر و اجر برای عموم بازماندگان مسئلت داریم. مدرسه علمیه نرجس س سبزوار
◼️امام باقر علیه‌السلام: ◾️لَو يَعلَمَ الْناسِ مَا فيٖ زِيارَةَ الْحُسَيْن مِنَ الْفَضْلِ لَماٰتوُا شَوقاََ وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَراٰتْ ▪️اگر مردم می‌دانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی دارد،از شدت شوق و علاقه می‌مردند و حسرت رسيدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می‌کرد. 📚بحارالانوار، جلد ۱۰۱، ص ۱۸
🍃قَالَ علیه السلام مِنَ العِصمَةِ تَعَذّرُ المعَاَصیِ 🍃(ناتوانی بر گناه، نوعی عصمت و دوری از گناه است). یعنی از جمله وسایل عصمت و بازدارنده ی گناه آن است که انسان خود را به ترک گناه عادت دهد وقتی که دسترسی به گناه ندارد تا این حالت برای او به صورت ملکه ای درآید و مقصود از عصمت همین است. 📙شرح حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص349 شرح ابن میثم
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ دکتر حسام‌الدین آشنا در یادداشتی نوشت: حدود بیست سال پیش منزل ما خیابان هفده شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشن‌های مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می‌رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود به نام شیخ هادی که امور مسجد را انجام می‌داد و معتمد محل بود یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا بود رفتم منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حين در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد! من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملاً گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سال‌های زیادی با هم همسایه بودیم گفتم: حاجی شیخ هادی وضو ندارد خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می‌خوانم این ماجرا بین متدینین پیچید من و دوستانم برای رضای خدا همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مأمومین کم‌کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جایی که بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت بچه‌های شیخ هم برای این آبروریزی پدر را ترک کردند دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلاً مسلمان است؟ آیا جاسوس است؟ و آیا... شیخ بعد از مدتی محله ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود بعد از دوسال از این ماجرا من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه به خاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد روز بعد وقتی می‌خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم در حال خارج شدن از دستشویی ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می‌رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند نکند آن بیچاره هم می‌خواسته جای آمپول را آب بکشد! نکند؟!...؟! نکند؟! دیگر نفهمیدم چه شد به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر می‌کردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان‌تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم خانواده‌اش را نابود کردیم از فردا سراسیمه پرس‌وجو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی می‌گردم او گفت: شیخ دوستی در بازار عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش می‌رفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد از چند دقیقه جستجو پیرمردی باصفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می‌خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم: ببخشید من دنبال شیخ هادی می‌گردم ظاهراً از دوستان شماست شما او را می‌شناسید؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت: دو سال پیش شیخ هادی در حالی که بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم بسیار تعجب کردم و علتش را از او پرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده‌ام، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند خانواده‌ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی‌توانم در این شهر بمانم؛ فقط شما شاهد باش که با من چه کردند بعد از این جملات گفت که قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین علیه‌السلام مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ناگهان بغضم سرباز کرد و اشک‌هایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم الآن حدود ۲۰ سال است که از این ماجرا می‌گذرد و هر کس به نجف مشرف می‌شود من سراغ شیخ هادی را از او می‌گیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست به راستی ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می‌بریم؟! يا چقدر زندگی‌ها را نابود می‌کنیم؟ ✧✾════✾✰✾════✾✧
🍃امام على عليه السلام فرمودند 🔸خداوند تبارك و تعالى به موسى عليه السلام فرمود اى موسى! سفارش من به تو درباره چهار چيز را به گوش گير 💠 اوّل اينكه تا زمانى كه نمى دانى گناهانت آمرزيده شده است به عيب هاى ديگران مپرداز 💠 دوم این که تا زمانى كه نمى دانى گنجينه هاى من تمام شده است، غم روزيت را مخور 💠 سوم این که تا زمانى كه به سر آمدن مُلك و پادشاهى مرا نديدى به هيچ كس جز من اميد مبند 💠چهارم این که تا زمانى كه شيطان را مُرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش 📚الخصال : 217/41 ══❈═₪❅❅₪═❈═
هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه نرجس(س) سبزوار سطح ۱ و ٢
🔅عشرت‌‌خانمِ شهرما ✍️ سمانه آتیه دوست ▫️اسمش عشرت بود، عشرت‌خانمِ‌ گوداسیایی. اما همه به مادر شهید عرب‌عجم می‌شناختیمش. وقتی شنیده بود قرار است برویم دیدنش حسابی همه چیز را مرتب کرده بود. آنقدر سرحال و زنده‌دل بود که فکر می‌کردی حالا حالاها توی این دنیا کار دارد. درست مثل روزهایی که خانه‌اش شده بود پاتوق کارهای انقلابی. همان روزهایی که توی خانه‎اش صحبت‌های امام را توی نوار کاست ضبط می‌کردند و شبانه پخش می‌کردند. مثل همان روزهایی که بچۀ دوساله‌اش را زیر بغل می‌زد و می‌رفت توی صف راهپیمایی. مثل همان روزهایی که طبقۀ بالای خانه‌شان شده بود محل فعالیت‌های پشتیبانی جنگ. ▫️قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شد و دیگ آشِ کشک و اَماج‌اش را بار می‌گذاشت. همسایه‌ها صبح زود رسیده و نرسیده صبحانۀ دستپخت عشرت‌خانم را می‌خوردند و شروع می‌کردند به کار. نان قاق، همان نان معروفی که با سیاه‌دانه و شکر درست می‌کنند، مربا، کلوچه، مرغ و ماهی کنسرو شده، چند قلم از محصولاتی بود که عشرت‌خانم‌ هشت سال جنگ توی خانه‌شان با همسایه‌ها می‌پختند و راهی جبهه‌ها می‌کردند. اما فقط این‌ها نبود‌. حواسشان به رخت و لباس و جای خواب رزمنده‌ها ها هم بود. این را می‌شد از روی لحاف‌هایی که با دست‌های خودشان بار می‌کردند، شال و جوراب و کلاه و مچ بندهایی که می‌دوختند و می‌بافتند، فهمید. ▫️من نمی‌دانم عشرت‌خانم وقتی کلاه می‌بافت چندبار توی ذهنش کلاه را توی سر حسین‌اش که توی جوانی راهی جبهه شده بود، اندازه کرده بود. نمی‌دانم وقتی کلوچه می‌پخت چندبار توی خیالش حسین‌اش را کلوچه به دست دیده بود و جان تازه گرفته بود. اما می‌دانم او هم مثل خیلی از مادرهای آن روزها، مادری‌اش به وسعت جبهه‌ها کِش آمده بود و در هوای خانه‌اش به اندازه تمام پسرانش توی جبهه‌ها عطرِ نان و کلوچۀ سال‌های جنگ پیچیده بود. ▫️مادریِ مادرها‌ که گُل کند دیگر جبهه و غیرجبهه نمی‌شناسد. سال ۶۰ و ۹۰ نمی‌شناسد. زلزله هم که بیاید می‌آید پای کار، یک گوشه شهر نیارمندی هم که ببیند دست‌ نوازش‌اش می‌آید روی کار. درست مثل عشرت‌خانم شهرما. همان که خبر دادند امروز دیگر نیست و رفته پیش حسین شهیدش و حتما تلافی سی‌و‌هفت سال دلتنگی را در آورده. روزی که رفتیم دیدنش وقتی کنارش نشستم خوش مشربی‌اش دلم را زنده می‌کرد اما دل‌دار بودنش را فقط وقتی فهمیدم که گفت: «ترسی از شهادت حسین نداشتم. فقط دلم نمی‌خواست بچه‌ام اسیر دست دشمن بشه یا مجروح»