این شعر غمگین را نمی فهمی
این داغ سنگین را نمی فهمی
میخواهمت این را نمی فهمی
میخواهمت اصرار هم دارم
جامی بده، خُم را نمی خواهم
ننگ ترحم را نمی خواهم
چون حرف مردم را نمی خواهم
می گویم و انکار هم دارم
تا لطف باشد منتی هم هست
تا چشم باشد حسرتی هم هست
امروز اگر که طاقتی هم هست
در دست خود سیگار هم دارم
این پارگی ها از خوش اقبالیست
اینکه رفو هم می کنی عالیست
دستت رفوگر جان اگر خالیست
جز پیرهن شلوار هم دارم...