اگر تکهای کاغذ بود، پارهاش میکردم.
اگه بطری شیشهای بود، آن را میشکستم.
اگر یک دیوار بود، آن را فرو میریختم.
اما آن قلب من است . .
- محمود درویش
آدم دوست دارد همیشه به امیدِ کبریت روشنی که گرما میدهد سرمای قلبش را کمتر کند. حالا این کبریت می تواند تک جملهای باشد. نگاهی باشد. لبخندی باشد. بودنی باشد.
لحظهٔ بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است
- کاظم بهمنی
قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری، نه ز دیّار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب !
قاصدک
هان … ولی … آخر … ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام آی کجا رفتی ؟ آی !
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم
خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
"ابر های همه عالم شب و روز
در دلم می گریند"
- مهدی اخوان ثالث
امیدوار باش!
تا وقتی چشمی هست
که با تو اشک میریزد ،
میتوان رنج زندگی را تحمل کرد .
- رومن رولان
ثمره صبر جمیل من این است که امیدوارم کسانی که روی زخم من درمانی نمیگذارند ، روی زخم خودشان درمان گذارده شود.
- نیما یوشیج