نوای دل 🌱
. یکسال از رفتنت میگذرد . . اما تو همین حوالی هستی، جایی میانِ قلب هایِ دلتنگِ ما . . صدای نفس
در دومین سالگرد پرواز برادر جوانم،
سبدی از نور برای ایشان هدیه میفرستیم.🌱. .
در صورت تمایل با ما همراه شوید🙏🏻
التماس دعا🖤
https://iPorse.ir/6220423
چه درهم پیچ و گره خورده است درونم،
و چه زوزه های خوار شده ای را میشنوم،
و چه ناتوانمندی غریب و کشندهای حس میکنم
از بابت آنچه عقل نامیده میشود.
- محمود دولت آبادی
او زخم هایش را به من نشان داد و در عوض، به من اجازه داد وانمود کنم که هیچ زخمی ندارم.
- مدلین میلر
ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود
وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود
گویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبر
آری شود، ولیک به خونِ جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دستِ غم خلاصِ من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیرِ دعا کردهام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیایِ مِهر تو زر گشت رویِ من
آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود
در تنگنایِ حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی
مقبولِ طبعِ مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخِ وصل راست
سرها بر آستانهٔ او خاک در شود
حافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دستِ توست
دم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود.
- حافظ
قلبم اندازهی پرندهها بود منی که تو را به
وسعت آسمان دوست داشتم.
- ایلهان برک🌱
صدف چشم من از داغ تو گوهر بار است
چه كنم؟! كار علی بیتو به عالم، زار است!
اشتياق تو مرا میكشد از خانه برون
ورنه از خانه برون آمدنم، دشوار است!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبينم
ديده زينب تو، مات در و ديوار است!
به گواهی شب و، زمزمه مرغ سحر
اهل يثرب همه خوابند و، علی بيدار است
ياد آن روز كه با زينب تو میگفتم :
دخترم! گريه مكن! مادرتان بيمار است!
چاه داند كه به من، عمر چسان میگذرد
قصّه، كوتاه كنم ورنه سخن بسيار است
- ژولیده نیشابوری
به هجر کرده دلم خو، طمع زِ وصل بریدم...
که دردِ عشقِ تو را خوشتر از دوای تو دارم!
- سیمین بهبهانی
رکیذconvert-1209809448 (11).mp3
زمان:
حجم:
3.1M
برایِ قلبهای تَرَک برداشته تان .
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم
مگر در این شب دیر انتظارِ عاشقکُش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
غمم نمیخورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمیگذارندم
سری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنج گمشده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارۀ شب زندهدار امّیدم
که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نَشستهست غم ز خون دلم
چه نقشها که ازین دست مینگارندم
کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشۀ انگور میفشارندم
- هوشنگ ابتهاج