خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت.
- هوشنگ ابتهاج
فریاد از وفای تو ای غم، که هیچگاه
مِیلَت برای دیدن ما کم نمیشود
- حسین دهلوی
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم
کمترین درد من از درد همه بیش آمد.
- هلالی جغتایی
تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.
- عباس معروفی