ولادت با سعادت
حضرت معصومه (س)
و روز دختر مبارک😍💚
#روز_دختر
https://eitaa.com/Navid_safare
دختر مثل فرشته؛).mp3
3.93M
دخــتر✨
📌خوش به حالمه فاطمه مادرمه
خوش به حالمه چادرش رو سرمه
خوش به حالمه عشق و عهدی دارم
یه بابای مهربون به اسم مهدی دارم
#روز_دختر💚
#روزتون_مبارک😍
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی
مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه،..
مصیبت خونی که روی صندلی مانده..
و همسری که حتی 🔥از حضورش وحشت کرده بودم؛🔥
همه برای کشتنم کافی بود..
و این تازه #اول مکافاتم بود که سعد #بیرحمانه برایم خط و نشان کشید
_من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!
از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر #بوی_خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید
_ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!
با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست #ضرب_شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید
_به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!
هنوز باورم نمیشد عشقم #قاتل شده باشد..
و او به قتل خودم تهدیدم میکرد..
که باور کردم در این مسیر #اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود..
که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد
_نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!
نیروهای امنیتی سوریه هرچقدر خشن بودند،..
این زخم 🔥از پنجه هم پیاله های خودش🔥 به شانهام مانده بود،..
یکی از همانها میخواست سرم را از تنم جدا کند..
و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد..
که دیگر عاشقانه هایش #باورم نمیشد..
و او از اشکهایم پشیمانی ام را حس میکرد که برایم شمشیر را از رو کشید..
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی_ویک
_با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!
دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش #میترسیدم..
که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید.
در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد
که #بیدریغ به ما محبت کرد..
و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید.
در این #کشورغریب تنها سعد🔥 آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم.
پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و #نمیدانستم مرا به کجا میکشد..
که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید
_پیاده شو!
از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده..
که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد.
در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید.. و گریه نفسم را برده بود که #دل_سنگش برایم سوخت...
موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده..
و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد..
و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید
_اگه میدونستم اینجوری میشه،هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!
سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت
_داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه.
دستم را گرفت تا...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمه جانم خوش آمدی🎉
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#میلاد_حضرت_معصومه
#روز_دختر
بیرق های مهدوی،امام زمانی و کارت عکس های شهید نوید رسیدن دستمون برای پخش ان شاءالله🥰
هر کسی توی این کار شریک شده خدا عاقبتش رو ختم به خیر کنه ان شاءالله 💚
ان شاءالله مکان پخش معلوم شد توی کانال فیلم و عکس گذاشته میشه و چند ماه دیگه پخش میشن
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم صوتی از شهیدنوید صفری در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هست که زمانی که دوست شهید به نام فرهاد بهشون گفتن سفارششون رو به حضرت معصومه (س) بکنند، شهیدنوید چنین صوتی رو در حرم ضبط میکنند و برای دوستشون می فرستند...
ان شالله همینطور کامل و سفارشی، عرض حاجت همه عزیزان این چله رو خدمت اهل بیت از جمله کریمه اهل بیت (س) ببرند و همه عزیزان حاجت روا باشند🌹
فقط اون بخش که با بغض میگن: «بی بی جان با کریمان کارها دشوار نیست»
#شهیدنویدصفری
_🌸🌸:🌸🌸_
الهی به حق #حضرت_معصومه(س) همه دخترامون سفید بختو خوشحال باشن ،تاابد
روزتون مبارک گل دخترا 🎀🪴
#ولادت #روزدختر
- میگفت
شهادت ، به خون و تیر و ترکش نیست...
آن روز که خدا را
با همہ چیز و در همه چیز دیدیم
شهید شده ایم...🕊
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز اول ذی القعده بهترین زمان برای شروع چله گرفتن است 😍🌱
ان شاءالله که از امروز چله بگیرین و به حاجتای قشنگ قشنگتون برسین ....
چله زیارت عاشورا شهید نوید که معروفه اما اگر نخواستین این چله رو بگیرین هم میتونین تو اینترنت اون حاجت مدنظرتونو سرچ کنین که چه چله ای براش توصیه میشه 🌱🥲
فقط خواهشاااا مارو هم فراموش نکنین و کنار چله و دعا هاتون مارو هم دعا کنین 🙆🏻♀
#چله
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
نوید دلها 🫀🪖
امروز اول ذی القعده بهترین زمان برای شروع چله گرفتن است 😍🌱 ان شاءالله که از امروز چله بگیرین و به ح
راستی رفقا صدقه اول ماه فراموش نشه😍🪴
نوید دلها 🫀🪖
راستی رفقا صدقه اول ماه فراموش نشه😍🪴
رفقا میتونین برای صدقه اول ماه 🪴✨
این کارو هم انجام بدیم و وجه مورد نظرتون رو صرف این کار قشنگ و مهم بکنین ....
برنامه ی آپ که برای خدمات بانکی اینترنتی هست رو نصب کنین (یا شاید خیلی ها هم داشته باشن رو گوشیشون)
بعد میتونین تو صفحه اولش همه خدمات رو بزنین بعد وارد صفحه جدیدی که میشین
قسمت نیکوکاری رو انتخاب کنین
⬅️پایین صفحه نوشته شده پویش ها
و در پویش ها یک گزینه ای هست به اسم خرید دو دستگاه رادیوتراپی
باانتخاب این قسمت میتونین در خرید دستگاه مورد نیاز کودکای مظلوم و دردمند سرطانی کمک کنین 😢
#صدقهاولماه #نیکوکاری #کودکانسرطانی #محک
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
نوید دلها 🫀🪖
رفقا میتونین برای صدقه اول ماه 🪴✨ این کارو هم انجام بدیم و وجه مورد نظرتون رو صرف این کار قشنگ و مه
تا میتونین نشر بدین لطفا 🥺
و اگر سوالی یا حرفی فقط دراین خصوص دارین
میتونین بمن پیام بدین💚 @maede_sadatt
توی دلم گفتم:یا اباالجواد این ذکر را دوست داشتی.
همیشه امام رضا را به این نام صدا میزدی.😍
#بریده_ای_از_کتاب
#شهیدنویدصفری🌱
https://eitaa.com/Navid_safare
اگہ قـرار بود یه روزۍ
عاشق بشۍ ؛
کسۍ رو انتخاب کن کہ
بعد خدا عاشقِ
امامحسین باشہ!'. .
https://eitaa.com/Navid_safare ♥️🔗
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی_ودو
دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال #خط_خون مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند...
سعد میترسید #فرار کنم..
که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست...
دستم در دست سعد مانده..
و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، 💚مسیر زینبیه دمشق💚 نشان داده شده..
و #همین_اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست.
🔥سعد🔥 از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد.
همیشه از 💚زینبیه دمشق💚میگفت...
و #نذری که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود..
تا نام مرا #زینب و نام برادرم را #ابوالفضل بگذارد؛
🕊ابوالفضل 🕊پای #نذرمادر ماند..
و من تمام این اعتقادات را #دشمن_آزادی میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم.
سالها بود خدا و دین و مذهب را به #بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود.
حتی روزی که به بهای 🔥وصال سعد🔥 ترکشان میکردم،..
در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم
دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که
_ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!"
و من #هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم #فدای عشقم کردم که به #همه_چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین #نام_زینب آتشم میزد...
و سعد بیخبر از خاطرم...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #سی_وسه
سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد
_بس کن نازنین! داری. دیوونه ام میکنی!
و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت..
و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید..و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود.
در تاکسی که نشستیم..
خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد
_میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه #ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!
از کنار صورتش نگاهم به تابلوی زینبیه ماند..
و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم...
چشمان بی حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر #تحقیرم کرد
_هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن #ایرانی هستی!
و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم
ماسید و با #لحن_کثیفش حالم را به هم زد
_تو همه چیات خوبه نازنین، فقط همین #ایرانی و #شیعه_بودنت کار رو خراب میکنه!
حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خالص شوم..
که نگاهم به سمت دستگیره رفت..
و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت
_دیوونه من دوسِت دارم!
از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی اش را به رخم کشید
_نازنین یا پیشم #میمونی یا #میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی!
و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
استادی میگفت:
"عوذ" معنای فراتر از پناهگاه داره
که مهجور تره! عوذ یعنی آغوش
این "اعوذ باللّه"که اول قرآن خوندن میگی،
یه جورایی معنی عامیانه اش میشه:
خدایا بغلم کن...
#خدا ✨
📌عکس روز دختر برای بچه های بهزیستی🌱
کسانی که برای جشن روز دختر بهزیستی کمک کردند
اجرشون با خدا و شهید نوید
ان شاالله بهترین ها نصیبتون بشه
و کربلا روزتون😍✨
https://eitaa.com/Navid_safare
از پول هایی که اضافه اومد هم با اجازه ی کسانی که پول دادند ان شاالله قراره برای نیازمندان معیشتی یا حبوبات خریداری کنیم