May 11
نوید دلها 🫀🪖
❌❌❌❌❌❌❌❌ لطفاً توجه داشته باشید 👇🏻👇🏻👇🏻 💖سالگرد شهید نوید صفری 18آبان💖 ان شاءالله قرار هست برای ش
میتونید توی پیج اینستا کار های فرهنگی مارو ببینید
پیج اینستا شهید نوید صفری 👇🏻👇🏻
shah_idnavid_safri
shah.navid.safriii
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی روزی تو خواهی آمد از کوچههای باران تا از دل بشویی غمهای روزگاران🌱
نهم ربیعالاول، روز آغاز امامت و ولایت آقا امام حجه ابن الحسن عسگری (عج) را بر ساحت آن امام مقدس و تمام شیعیان آن حضرت تبریک عرض میکنیم.🙏👑🎉
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمۍگمشبٺونشھدایۍڪھخیریست
بھڪوتآهۍشبمۍگویم🌙••
#عاقبتتآنشھدآیۍ🌿!
ڪھخیریستبھبلندۍسرنوشت🙃 :)
شبتون خوش ^-^ ✨
#یاعلۍمدد‹🖐🏻›
https://eitaa.com/Navid_safare
شهید سید حسین علم الهدی 💚:
شهدا اینگونه نماز را بپاداشتن ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال شهید نوید صفری👆👆👆
السلام علیک یااباصالح المهدی ✨
عیدتون مبارکااا😍💚
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال شهید نوید صفری👆👆👆
چله ی زیارت عاشورا 🌼
روز سوم
به نیت شهید نوید صفری هدیه به امام زمان (ع)
🖤🌸🖤
#جهت_یادآوری
https://eitaa.com/Navid_safare
خریدار عشق
قسمت3
بعد تمام شدن کلاس رفتیم داخل محوطه یه گوشه نشستیم تا کلاس بعدیمون شروع بشه
سهیلا و مریم هم طبق معمول دنبال یه سوژه بودن که مخشو بزنن
سهیلا: اوه اوه باز این خانمه داره میاد سمتمون
خانم زندی ،جزء افراد بسیج دانشگاه بود ،مسئولیت حجاب دخترا هم دست اون بود
خانم زندی: دخترا این چه وضعیه ،چند بار باید تذکر بدم بهتون ...
مریم: ععع خانم زندی این همه دختر اینجا ،اد همیشه میای میچسبی به مااااا...
زندی: به دخترای دیگه هم تزکر میدم ولی شما دوتا دیگه خیلی از حد گذروندین ،دفعه بعد میفرستمتون کمیته انضباطی
خانم صادقی از شما بعیده ،با همچین افرادی دوست باشین
سهیلا: ببخشید مگه ما چمونه؟
- ببخشید ،به نظرم دوست بودن با همچین افرادی بهتره از دوست بودن با افراد چادری که معلوم نیست چه گندی دارن زیر چادرشون میزنن
زندی: مؤدب باشین خانم صادقی، این چه طرز حرف زدنه ...
- مؤدب حرف بزنین ،مؤدب جواب میگیرین ،فعلن برین امر به معروفای دیگه تونو انجام بدین زندی از کنارمون با عصبانیت رد شد و سهیلا و مریم زدن زیر خنده
مریم: دمت گرم بهار،خوشم اومد ضایع اش کردی
سهیلا: دختره ی پرو ، هر چی دلش خواست بارمون کرد...
- بسه دیگه لطفا از این بعد ،یه کم صرفه جویی کنین تو اون وسایل آرایشیتون
سهیلا: خوب ،اگه صرفه جویی کنیم چه جوری بریم مخ بزنیم ...
- مخ و با زبون میزنن نه با چهره
مریم: خودت سفید و لپ قرمزی هستی فک میکنی همه مثل تو هستن ...
- وااا نکنه شبیه مادره فولاد زره هستین من نمیدونستم سهیلا: هی مریم طرف اومد ،بهار ببین نزدیک دوماهه میخوایم مخشو بزنیم هیچ خطی نمیده
( سرمو برگردوندم )
- کدومو میگی؟
سهیلا: همونی که تک کت نوک مدادی داره - پسره خوشتیپیه ،فک کنم چشم برزخی داره، قیافه اصلیتونو دیده پشیمون شده...
مریم: (با کیفش زد به پهلوم)کوووفت.
نمکدون
- پاشین بریم،کلاسمون داره شروع میشه