eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان_لبخند_بهشتی💖 نویسنده: میم بانو قسمت صد سی ام بخش چهارم لب لوچه ام را آویزون میکنم و دیوان شهریار را باز +پس الکی منو از تو کتابم بیرون کشیدی نگاه از نیمرخم میگیرد و از ماشین پیاده میشود ، هنگام پیاده شدن متوجه تکان خوردن شانه هایش بخاطر خنده میشوم . میخندم و دوباره نگاهم را به صفحات کتاب میدوزم . تا چند ساعت دیگر به مشهد میرسیم ، تصمیم گرفتیم اولین سفرمان با ماشین جدیدمان به مشهد باشد تا بیمه ی آقا امام رضا شود . یکی از دوست های سجاد کلید خانه ی پدرش در مشهد را به سجاد داده تا ما برای چند روزی که در مشهد هستیم به آنجا برویم . با صدای در ماشین سر بلند میکند . سجاد داخل ماشین می نشیند و پلاستیک خوزا کی ها را روی پایم میگزارد . با دقت پلاستیک را نیگیردم ، خبری از لواشک و تزشک نیست . اخم تصنعی میکنم و طلبکار نگاهش میکنم . +آخرم نخریدی نه ؟ باشه نوبت منم میرسه دارم برات . لب هایش را روی هم میفشارد و از جیب مخفی کاپشنش چند بسته لواشک و ترشک بیرون میکشد . گره میان ابرو هایم را باز میکنم و سعی میکنم نخندم . لواشک ها را از دستش میگیرم . منتظر نگاهم میکند +باشه بابا اینجوری نگام نکن ، ممنون بلند قهقهه میزند ، با خندیدن او من هم میخندم ، چقدر لحظه ها برایم شیرین میگذرد ، گاش این روز ها و لحظه ها تمام نشوند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ کش و قوسی به بدنم میدهم و مینالم +وای خیلی اذیت شدم ، من برگشتنی دیگه نمیتونم با ماشین بیام سجاد همانطور که از ماشین میاده نیشود میگوید _فعلا پیاده شو تا بعد راجبش صحبت کنیم . سر تکان نیدهم و از ماشین پیاده میشوم . سجاد چمدان را از صندوق عقب در نی آورد و با هم شروع به حرکت میکنیم . پشت در می ایستیم و سجاد کلید می اندازد . نگاهی به نمای ساختمان می اندازم ، از ظاهرش هم معلوم است که خانه شیک و گران قیمتیست . با باز شدن در وارد خانه میشویم . نگاهم را دور تا دور حیاط میگردانم ، حیاطی بسیار بزرگ و سر سبز ، در سمت چپ تاپ بزرگی و در سنت راست تختی گذاشته شده . فضای دلنشین و آرامش بخشی دارد . نفس عمیقی میکشم ، با پیچیدن بوی گل ها بی اختیار لبخند شیرینی میزنم . با احساس سنگینی نگاهی چشم باز میکنم ، سجاد با لبخند نگاهم میکند . 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی 🦋 نویسنده: میم بانو🌸 قسمت_صد_سی_یکم بخش_اول متقابلا لبخند میزنم +چه خونه شیک و خوشگلی ، دوستت از این بچه مایه داراست ؟ سر تکان میدهد و نگاهش را دور تا دور حیاط میگرداند _آره وضعشون خیلی خوبه ، البته با اینکه باباش پولداره ولی خودش کار میکنه ، میگه نمیخوام تن پروری کنم و از صب تا شب بخورم بخوابم ، البته پدرش این در آمدی که داره همش پول حلاله ، آدم دست به خیری هم هست هم به فقرا زیاد کمک میکنه هم به بهزیستی ها لبخندم عمیق تر میشود +چه خوب _راستی دوستم گفت طبقه ی پایین اینجا یه استخر بزرگ هست میخندم +برم فردا یه سر به استخره بزنم ببینم چه شکلیه میخندیم و باهم شروع به حرکت میکنیم . از سرمای بیرون به داخل خانه پناه میبریم ، همانطور که از ظاهر خانه پیدا بود داخل خانه هم بسیار شیک و جذاب است . ۲ اتاق بسیار بزرگ و هال ۱۰۰ متری مجلسی همراه با دکوری ساده اما دلنشین دارد . خودم را روی یکی از مبل ها می اندازم ، + آخیش پدرم درومد ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ سر بلند میکنم و نگاهم را به ضریح میدوزم . دستی به چشم های اشک آلودم میکشم و همزمان با سجاد خم میشوم و زمزمه میکنم +السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی سجاد بی مهابا اشک هایش را آزادانه رها میکند . نگاهم میکند و دستم را محکم میگیرد _من ۲ تا چیز خیلی مهم زندگیمو مدیون امام رضام ، یکی بدست آوردن سلامتیم ، چون وقتی سرطان داشتم امام رضا برام معجزه کرد ، نمیتونم برات تعریف کنم ولی بدون من خیلی مدیونم . دوم به دست آوردن تو ، من فقط تو رو از امام رضا خواستم . گفتم امام رضا اگه عشق بی ثمری هست از دلم ببر ، ولی اگه به صلاحمه خودت کمک کن که........ دستش را روی چشم هایش مزارد و لبش را به دندان میگیرد تا صدای هق هقش بلند نشود . دستم را روی شانه های لرزانش میگزارم +امام رضا به همه از این لطف و محبتا کرده ، بیا بریم تو باهم نماز شکر بخونیم . دستش را از روی چشم هایش پایین میکشد و لبخند میزند ، دستم را محکم میفشارد و به راه می افتد . دستم را روی گونه هایم میکشم و اشک های داغم را از صورتم پاک میکنم . خوشحالم ، از اینکه کسی مثل سجاد را از اهلبیت گرفتم ، از اینکه آنقدر لیاقت داشتم که امام رضا به من لطف کرد و باعث پیوند آسمانی من و سجاد شد . واقعا آن هایی که بدون اهلبیت زندگی میکنند چه کار میکنند ؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه ج1 - @Panahian_ir.mp3
5.72M
▪️آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه (۱) 📅 قسمت اول | ‌۹۹/۰۱/۰۸ 🎙 حجت الاسلام
ما‌تشنه‌عشقیم‌و‌شنیدیم‌که‌گفتند رفع‌عطش‌ِعشق‌فقط‌نام‌حسین‌است♥️:)! 🌱
میگن‌ڪہ استغفار‌خیلے‌خوبہ🖐🏻 حَتے‌اگہ‌بہ‌خیال‌خودٺ گناهے‌رو‌مرتڪب‌نشده‌باشے، استغفار‌ڪن‌مؤمن🖐🏻 🌿꧇) "اَسْتَغْفِرُاللّهَ‌رَبِّـےوَاَتُـوبُ‌اِلَی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نـمـاز شـب فـرامـوش نش‍ه
「🌸🌱」 -إِلَهِی‌فَلَکَ‌الْحَمدُأَبَداأَبَدادَائِماسَرمَدا یَزِیدُولایَبِید.. +خدایا‌توراسپاس،سپاسی‌ابدی‌وجاودانه، همیشگی‌وبی‌پایان.. سپاسی‌که‌افزون‌شود‌ونابود‌نگردد..💕 ✨ •https://eitaa.com/Navid_safare 🌻
🌸✨دوستای قشنگی که تازه در کانال ما عضو شدن وصیتنامه خاص شهید نوید که یکی از علت های محبوبیتشون هست در کانال پین شده میتونین مطالعه کنین و برای دوستانتون هم ارسال کنین 😉✨🌸