eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
💚💚:💚💚 الهی خدا بهترین هارو تواین ماه برامون مقدر کرده باشه💫🌺
📣✨📣 ❌همراهان گرامی حواستون باشه توی مسابقه که شرکت میکنید جواب رو به دوستانتون میرسونید و برنده میشین هدیه تون مشکل داره و تقلب محصوب میشه❌ فقط و فقط میتونید تشویق کنید به شرکت در مسابقه نه اینکه جواب ها رو رد و بدل کنید🙃 باید خود طرف جواب رو پیدا کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّٰهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ‌صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّىٰ تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً.🍃 💔 ، ❤️
چله😍 روز: بیست ونهم به نیت:↷ شهید امیر حاج امینی💚 ۱_تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) ۲_حاجت روایی شما بزرگواران ۳_عاقبت بخیری همه جوونااا کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقای نازنین امروز هم مسابقه داریم😅😍🎁 یکی از بزرگواران کانال دوست داره بانی بشه برای ۵هدیه (جانماز شهید ابراهیم هادی)🤩💚
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت131 توی راه امیر یه جا ایستاد و از ماشین پیاده شد بعد از ده دقیقه با دو تا پلاستیک بزرگ هله هوله اومد سمت ماشین سمت عقب ماشین و باز کرد پلاستیکها رو داد دست من... - مگه بچه کوچیک همراهمونه که اینقدر وسیله خریدی؟ امیر:حتما باید بچه همراه مون باشه؟ رد چشماشو گرفتم برگشتم دیدم سارا با چه ذوقی به پلاستیک و نگاه میکنه اصلا یادم رفته بود سارا از صد تا بچه ،بچه تره -نمیشه برگردیم حرم؟ علی: چرا؟ - یادم رفت واسه شفای یه نفر دعا کنم امیر : کی؟ سارا: من... -ععع آفرییین باهوووش ،فک کنم کم کم داره اون شیر موز و معجونایی که خوردی جواب میده... سارا: آیه ،مزه سفر به این چیزاست -بله ،حق با توعه امیر: هیچی ،خدا به دادمون برسه ادامه راهو... توی راه اینقدر خوابم میاومد سرمو گذاشتم روی شیشه ماشین خوابم برد با صدای امیر چشمامو باز کردم نگاه کردم هوا تاریک شده بود -وااایی کی شب شده سارا: یه جور خوابیده بود که اصحاب کهف اینقدر خوابیده نبودن امیر: پیاده شین بریم واسه شام و نماز -باشه خواستم پیاده شم چشمم افتاد به زباله های پلاسیک -سارا همه اینا رو تو خوروی؟ سارا: چیه ،اشکالی داره؟ - نه ولی اشتهای خوبی داریااا سارا: بسم الله بسم الله هووووففف، بترکه چشم حسود از حرفش همه زدیم زیر خنده و از ماشین پیاده شیم بعد از خوندن نماز و خوردن شام دوباره برگشتیم داخل ماشین ایندفعه علی رانندگی میکرد وسطهای راه امیر و سارا خوابیدن منم چون قبلش خوابیده بودم با علی صحبت میکردم تا احیانا یه موقع خوابش نبره... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت132 تااذان صبح علی رانندگی کرد منم تا اون موقع چشم رو هم نزاشته بودم بعد از خوندن نماز صبح امیر نشست پشت فرمونو حرکت کردیم با خیال راحت خوابیدم ساعتهای ۷_۸ صبح بود که رسیدیم به ویلای دوست امیر بوی دریا رو میشد از ورودی شهر استشمام کرد ویلای خیلی قشنگی بود از پشت پنجره اتاق میشد دریا رو دید دریایی که با آرامشش یه موقع قافلگیرت میکنه بعد از جابه جا شدن امیر و علی رفتن مشغول صبحانه اماده کردن شدن منو سارا هم روی مبلا لم داده بودیمو هی غر میزدیم که بابا زود باشین روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد دقیقا بعد از یه ساعت صبحانه اماده شد مشغول خوردن صبحانه شدیم بعد ظهر رفتیم سمت دریا افراد زیادی اومده بودن ما هم رفتیم یه سمتی که خلوت بود روی ماسه ها نشستیم مشغول نقاشی کردن روی ماسه ها بودم سارا:امیر بریم شنا؟ امیر یه چشم غره ای واسه سارا رفت:نخیر سارا:عع چرا امیر:لباست خیس میشه جذب تنت میشه سارا:با چادر میریم -وااا سارا ،دختر تو چرا یه جا بند نمیشی ،هنوز شاهکار دفعه قبلت تو گوشیم هست سارا:مگه چی گفتم ،با چادر میرم ،همین جلو ،دور نمیشم امیر:باشه بریم -چی چی بریم ،بشینین ،دختره تا خودشو نکشه ول کن نیست سارا:اصلا تو هم بیا با هم بریم -نمیخواد ،خودتون برین دو تایی خودکشی کنین علی :عع آیه جان زشته -چی چی زشته دیونه شدم از دست دیونه بازی های این دوتا ،کدوم آدم عاقلی با چادر میره داخل آب که اینا دومیش باشن سارا:حسوووود ،اتفاقا ما اولین نفر میشیم ،بریم امیر جان.... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت133 علی با دیدن چهره ام زد زیر خنده نگاهش کردم -به چی میخندی آقا؟ علی : آخه هر موقع عصبانی میشی خیلی بامزه میشی -عه پس که اینطور ،یادم باشه همیشه عصبانی باشم که شما بخندین علی :نه دیگه ،من به اندازه کافی عصبانیت شما رو دیدم صدای زنگ موبایل علی باعث شد حرفمون نصفه بمونه علی هم عذرخواهی کرد و بلند شد رفت تعجب کرده بودم از اینکارش چه کسی بود که به خاطرش بلند شد و رفت بیخیال شدمو مشغول نقاشی کردنم شدم بعد از مدتی امیر و سارا مثل دوتا پنگوئن برگشتن با دیدن چهره سارا خندم گرفت ولی حوصله سر به سر گذاشتنش رو نداشتم بعد از مدتی علی هم برگشت خیلی خوشحال بود علت خوشحالیش رو نمیدونستم دلم میخواست بپرسم کی بود که زنگ زده بود ؟ چی گفت که اینقدر خوشحالت کرد؟ ولی چیزی نگفتم ،دلم میخواست خودش تعریف کنه برام ولی چیزی نگفت بعد از مدتی هم سوار ماشین شدیم و برگشتیم سمت ویلا به خاطر ماموریتی که برای علی پیش اومده بود خیلی زود برگشتیم تهران علی رو رسوندیم خونشون بعد به همراه سارا و امیر برگشتم خونه علی گفته بود احتمالا دو هفته ای ماموریتش طول میشه نرفته دلم برایش تنگ شده بود ای کاش تصمیمش عوض میشد و نمیرفت ولی حیف که علی عاشق کارش بود عاشق تفحص ... بدون علی حتی هم نفس کشیدن تو دانشگاه هم برام سخت بود... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تا ۵دقیقه دیگه مسابقه برگزار میشه
آنلاین باشید
📣🎁📣
آماده اید؟؟؟؟؟
بزارممممم؟؟؟😎🧨
📣کدوم شهید هست که این کار رو انجام میداد💐؟؟👇🏻👇🏻 ❬تو؎مدتۍ‌ڪہ‌عراق‌بود وقتۍمۍخواست‌بہ‌ڪربلا‌برھ رو؎صورتش‌چفیہ‌مۍانداخت! و‌مۍگفت : اگر‌بہ‌نا‌محرم‌نگاھ‌ڪنی‌؛‌ راھ‌شھادت‌بستہ‌میشہ...¡シ ❭🕊
نوید دلها 🫀🪖
📣کدوم شهید هست که این کار رو انجام میداد💐؟؟👇🏻👇🏻 ❬تو؎مدتۍ‌ڪہ‌عراق‌بود وقتۍمۍخواست‌بہ‌ڪربلا‌برھ رو؎صو
❌زمان شرکت در مسابقه تا ساعت ۱۵❌ توجه: به همه شرکت کنندگان که تا این ساعت درست جواب بدن، کد داده میشه، بعد از این ساعت دیگه قبول نمیکنیم که زودتر بتونم قرعه کشی رو انجام بدم🌹🌹 جواب مسابقه 👇🏻 @motahareh_sh
وقت تموم
تا الان ۵۴نفر درست گفتن بریم برای اعلام برندگان 😍
❬تو؎مدتۍ‌ڪہ‌عراق‌بود وقتۍمۍخواست‌بہ‌ڪربلا‌برھ رو؎صورتش‌چفیہ‌مۍانداخت! و‌مۍگفت : اگر‌بہ‌نا‌محرم‌نگاھ‌ڪنی‌؛‌ راھ‌شھادت‌بستہ‌میشہ...¡シ ❭🕊 شادی روحش صلوات
اعلام نتایج برندگان😍 کد: ۳۸ کد:۲۴ کد:۴۸ کد:۱۰ کد: ۲۳ مبارکتون باشه ان شاءالله🥺♥️🎊 برای دریافت هدیه های خود به آیدی زیر پیام بدید @motahareh_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمومنین امام علی _علیه‌السلام_ ♦️ السَّكينَةُ عُنوانُ العَقلِ 🔹 ، نشانه خردمندى است. 📚 به نقل از غررالحكم، حدیث ۷۸۵
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ او با شماست هر جا که باشید . - سوره حدید ، آیه 4 .
أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ 💌 آیا (انسان) گمان می‌کند که هیچ کس او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند) 📖 بخشی از سوره بلد آیه ۷
❤️
خـواهـَرم‌محجـوب‌بـٰاش‌و‌بـٰاتقـوا؛ ڪہ‌شمـاییـد‌ڪہ‌دشمـن‌رابـا‌چـٰادر‌سیـٰاهتان وبـا‌تقـوایتان‌نـٰابود‌میڪنیـد! -شهیدرحیم‌آنجفی