🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸?🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت 12
با شنیدن حرفش چند لحظه ای تو شوک بودم
معصومه : الووو ،خوبی؟ واایییی میدونستم اینقدر بی جنبه ای ،شوهر ندیده...
خندم گرفت از حرفش
معصومه گونه مو بوسید و گفت: چند وقت دیگه میشی زنداداش خودم ،یه خواهر شوهر بازی سرت بیارررررم که نگوو
زدم به بازوش :خیلی لوسی
یه دفعه در اتاق باز شد امیر اومد داخل
-ای خدااا ۲۷سالت شده هنوز یاد نگرفتی ،سرت و نندازی پایین بیای داخل
امیر : خوبه حالا ،انگار اتاق رییس جمهوره ،بیاین عمو و بابا اومدن مامان صدات میزنه
- باشه الان میام
بعد چند دقیقه منو معصومه هم رفتیم تو پذیرایی ،رفتم نزدیک عمو شدم باهاش احوالپرسی کردم ،عمو پیشونیمو بوسید و با معصومه رفتیم سمت آشپز خونه
مامان و زن عمو مشغول کشیدن غذا داخل ظرف بودن
منم سفره رو برداشتم و رفتم سمت پذیرایی
یه نگاهیی به امیر کردم
- امیر جان بیا کمک
امیر:آیه نمیشه نیام خودت بزاری
- نخیر پاشو تنبل ،بدرد آینده ات میخوره
امیر بلند شد و پشت سرش رضا هم بلند شد و سفره رو از من گرفت رضا: شما برین خودمون میزاریم
- دستتون درد نکنه
بعد از خوردن شام ،منو معصومه ظرفا رو شستیم و بعد با هم رفتیم توی حیاط روی تخت وسط حیاط نشستیم
معصومه: خوشحالی نه؟
- از چی؟
معصومه: از اینکه قراره از ترشی در بیای
- دیونه ،مگه من چند سالمه که همه فک میکنن ترشی شدم
معصومه : به سن نیست که ،به بو هستش که بوی ترشیت تا خونه ما میاد ....
میخواستم بزنمش که در خونه باز شد و امیر و رضا اومدن بیرون
امیر : نگفتم این دو تا پینیکیو بیرونن
معصومه : هر چی باشیم که از شما پت و مت که بهتریم با حرفش خندم گرفت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
چقدر خوبه
یکی همیشه
هواتو داشته باشه
قلبت براش بتپه
به یادش باشی
انگیزه ای داشته باشی
برای زنده موندن
برای زندگی
و چه زیباست
این رفیق همدم همیشگی
حسین💔 باشد
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین ♥️
https://eitaa.com/Navid_safare
.
.
برایرسیدنبهسیدالشهداء
ازکمشروعکنید،
بهزیارتامامحسین(ع)برید
حتیشدهازپشتبام،
بعدمیبینیدهمینکمها
چطورجمعمیشوند..!
#استادصفاییحائری🌱
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
میگمااحیانااینقدرڪہ
شڪایٺمیکنیازنداشتہهات؛
خداوکیلۍچقدرواسہ
داشتههاتشڪرخداکردی؟!
#بی_انصاف_نباشیم!
•https://eitaa.com/Navid_safare