eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت54 با صدای خنده ای از داخل حیاط بیدار شدم بلند شدمو رفتم سمت پنجره ،پرده رو کنار زدم دیدم سارا روی تاب نشسته و امیر داره تابش میده سارا هم هی التماس میکنه میگه: امیر تو رو خدا ،آروم تر امیر میخوام بیام پایین صدای جیغ و خنده سارا کل خونه رو پر کرده بود پالتمو پوشیدم شال بافتیمو سرم گذاشتم و از اتاق رفتم بیرون ... بی بی در حال صبحانه آماده کردن بود سلام کردمو رفتم سمت سینک ظرفشویی دست و صورتمو شستم - بی بی ،امیر و سارا کی اومدن ؟ بی بی: یه ساعتی میشه ،دیدن که تو خوابیدی رفتن داخل حیاط از خونه رفتم بیرون کفشمو پوشیدم رفتم سمتشون سارا با دیدنم جیغ میکشید و التماس میکرد سارا: آیه تو رو خدا بیا منو نجات بده از دست داداشت امیر میخندید و چیزی نمیگفت - امیر جان ،کشتن سارا راه های دیگه ای هم داره هاا سارا: ( با صدای بلندی که همراه جیغ بود گفت)خیلی بد جنسی آیه امیرم اومد کنارم و کم کم تاب ایستاد ،سارا هم به محض پیاده شدن از تاب یه چوب برداشت و دنبال امیر کرد خندم گرفت ،چقدر دلم برای شیطنتای خودمون تنگ شده بود بعد از اینکه سارا حسابی از خجالت امیر در اومد با هم رفتیم داخل خونه صبحانه خوردیم سارا: آیه لباس بپوش بریم بیرون - نه حوصله ندارم سارا: عه حوصله ندارم چیه،میخوایم بریم شهربازی ،خوش میگذره امیر: مگه دست خودشه نیاد ،میبریمش... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 💗 قسمت55 بلاخره با اصرارهای امیر و سارا لباسمو پوشیمو همراهشون رفتم ماشین و نزدیک شهربازی، پارکینگ گذاشتیم و حرکت کردیم سمت شهربازی من و سارا هم مثل بچه کوچیکا دست امیرو گرفتیم تا گم نشیم اول رفتیم سمت آب میوه فروشی امیر: چی میخورین؟ سارا: من شیر موز بستنی - آخه تو این سرما اینا چیه ؟ من چیزی نمیخورم ... سارا: اه ،آیه چقدر پاستوریزه ای تو ،یه بار که اشکال نداره - بابا از سردی سنگ کوب میکنی میمیری ،این داداشمون پول دوباره خواستگاری رفتن و نداره بیخیال شین... سارا: زبونت لال شه ،من یه عالم آرزو دارم ،هنوز نوه نتیجه امو ندیدم... (امیر یه گوشه ایستاده بود و دستشو زیر چونه اش گذاشت و به ما میخندید) امیر: بس کنین بابا ،آیه واسه تو آش رشته میخرم ،واسه خودم طالبی بستنی ،واسه سارا هم شیر موز بستنی ... سارا: قبوله - منم قبوله بیرون آبمیوه فروشی چند تا میز صندلی بود منو سارا رفتیم سمت یکی از میز صندلی ها نشستیم بعد از چند دقیقه امیر با یه کاسه آش رشته و یه لیوان بزرگ طالبی بستنی و یه لیوان بزرگ شیر موز بستنی برگشت با دیدن لیوان های بزرگ چشماام از کاسه در اومد - یعنی میخواین بخورین همه شو؟ سارا: چیه ،دلت میخواد؟ - نخیر ،به خاطر خودتون میگم ،مغزتون از سرما یخ میزنه بدبختااا نمیدونم خدا داشت عقل و تقصیم میکرد شما دوتا کجا بودین امیر: من در حال مخ زدن سارا بودم سارا: منم داشتم به حرفاش گوش میکردم آش و برداشتم مشغول خوردن شدم زیر چشمی به امیرو سارا نگاه میکردم ،یه بستنی میخوردن و چشماشونو می بستن ،یعنی این دوتا یه پدیده نایاب بودن.... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🦠🧷🪴•⊱ اگر دلت را داده ای به شهدا؛ پَسَش مگیر... بگذار در این تلاطمِ روزگار دل بماند...(: ⊰•🦠•⊱¦⇢ کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[مـاه].mp3
20.01M
خدایا.. اشک‌هایم را با دست پاک میکنم تا دستانم بوی تو را بگیرد!🤍 -رضااحسان‌پور- https://eitaa.com/Navid_safare
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا از فیلم غریب که براساس زندگی شهید بروجردی هست حتما حمایت کنین برید سینماهو فیلم رو ببینین نزارین فیلم غریب،غریب واقع بشه مث همیشه حمایت کنین از فیلم های این چنینی اونم تو این وضعیت 😍 https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده ؟ حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه . حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) عرض کنیم : آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه . من سر سفره افطار میگم: آقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه آقا بفرمایند: از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی . 😍😍
موقعه اذان التماس دعا داریم از همگی 🤲🏻🥺❤️