eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
13.3هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
495 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌿🌼🌿🌼 🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌿 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ شعبان :فرمود هر که در شب بیست و یکم هشت رکعت نماز گذارد ( هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت بعد از حمد هر یک از توحید و معوذتین را یک بار بخواند خداوند به عدد ستارگان آسمان برای او حسنات نویسد و به عدد آن درجات بلند کند و سیئات محو نماید( ترجمه اقبال، ج2، ص945). اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh @NedayQran 📕‌ قــرآن و دعــا📕 🌼 🌿 🌼🌿🌼 🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼
ندای قـرآن و دعا📕
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۱۲۱ و ۱۲۲ _چشم.. حالا ادابش چیه؟ _خب چشم
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 🌟قسمت ۱۲۳ و ۱۲۴ مامان گفت: _عه محسن خاله تلویزیون رو وصل کردی؟!... _بله خاله جان دیگه وصلش کردم _زحمت کشیدی عزیزم _نه بابا چه زحمتی زحمت ها رو شما و مامان کشیدید دستتونم درد نکنه انشاالله بتونیم براتون جبران کنیم! _خواهش میکنم عزیز خاله مبارکتون باشه الهی _سلامت باشید یهو یادم اومد خانوم جون نیست!به مامان گفتم: _راستی پس خانوم جون رفت؟! _اره دایی اومد بردش گفت خسته شده میخواد بره استراحت کنه! _عههه باهاش خداحافظی نکردیم بعد زنگش بزنم ازش تشکر کنم! مامان داشت به خاله ماجرای خواستگاری فاطمه رو تعریف میکرد از فاطمه پرسیدم: _راستی چیشد کی میرید آزمایش؟ _مامانش زنگ زد گفتن فردا بریم دیگه! _به سلامتی آبجی خانومم هم عروس داره میشه ها _فعلا که قراره شما لباس عروس بپوشی و عروس بشی! _شما هم میپوشی اندکی صبر سحر نزدیک است فاطمه خانوم! خندید و گفت: _بلههههه یکم نشستیم و به اصرار خاله نزاشت که مامان اینا برن خونه و شام موندیم! کمک خاله شامو پختیم و رفتیم تا یکم استراحت کنیم! بعد از شام رفتیم خونه و قرار شد فاطمه صبح با مامان برن آزمایش و منم دو روز تا عروسیم مونده! صبح با صدای فاطمه که صدام زد چشمامو باز کردم و گفتم _بله؟ _واااای حسنا من چی بپوشم؟! _اینهمه منو صدا زدی که ازم بپرسی چی بپوشم؟! _خب همه روسریام تکراری شدن! _خب من الان چیکارت کنم؟ _روسریا تورو بپوشم؟! _الان بگم نه، نمیپوشی؟! _نچ میپوشم فقط خواستم اطلاع بدم تازه انتخابشم کردم روسری یاسیتو برداشتم اتو هم کردم! _نمیخوای احتمالا مانتو و کفش و کیفمم برداری؟ _نه دیگه لازم شد حتما برمیدارم بخواب! انقدر خوابم میاد که حوصله بحث کردن باهاشو ندارم پتو رو کشیدم روی سرم و خوابیدم که ایندفعه با صدای علی چشمامو باز کردم _بلههههه؟! _آبجی حسنا من گشنمه! _چیکارت کنم آبجی _یه چیزی بده من بخورم! از تختم بلند شدم و رفتم پایین انگار امروز خواب به من نیومده رفتم و صبحانشو اماده کردم و رفتم تا دوباره بخوابم قووول میدم ایندفعه با هیچ صدایی پا نشم خوابیدم که صدای زنگ گوشیم بلند شد اعتنایی نکردم که قطع شد(خداروشکر) دوباره صداش بلند شد و توجه نکردم ولی باز زنگ خورد گوشیو برداشتم که دیدم اوه محسنه! سریع نشستم و صدامو صاف کردم و گوشیو وصل کردم و گفتم: _به به سلاااام اقا محسن! _سلااام خانم خوابالو ساعت خواب؟ _کی گفته من خوابم اتفاقا بیدار بودم داشتم کتاب میخوندم(الکیییی خدایا منو ببخش فقط برای اینکه آبروم نره گفتم دیگه تکرار نمیشه) محسن بلند خندید و گفت: _پس که کتاب میخوندی نه؟! _آره حالا مگه چندبار زنگ زدی؟ _دوبار زدم به خودت جواب ندادی نگران شدم زدم خونتون علی برداشت گفت آبجیم خواب خوابه! محسن بلند خندید و گفت _خبر نداشت که آبجی خانومش داشته کتاب میخونده! خندیدم و گفتم: _خب حالا یه ذره هم خوابم برد! 👈 .... رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی ✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳ 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖.🍂.💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۱۲۳ و ۱۲۴ مامان گفت: _عه محسن خاله تلویز
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 🌟قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ بالاخره شب عروسی رسید و توی آرایشگاه منتظرم تا محسن بیاد دنبالم و بریم تالار. گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم بعد از چندتا بوق برداشت و گفت: _سلااام عروس خانم حال شما؟! _سلام اقا داماد کی تشریف میارید!؟ _صدای بوق که اومد آماده باش که بریم! _باشه آمادم خداحافظی کردیم و گوشیو قطع کردم پاشدم شنلمو بپوشم که آرایشگر گفت: _عروس خانم چیکار میکنی؟! _آماده بشم _عزیزم اقا داماد باید زحمت بکشن سر عروس خانمش بکنه شنلو نشستم تا محسن بیاد بالاخره صدای بوق چندتا ماشین بلند شد! و خاله و مامان و فاطمه و چندتا از مهمونا اومدن توی آرایشگاه و آماده شدم تا بریم رفتم بیرون و محسن دستمو گرفت و سوار ماشین شدم و درو بست! توی راه همش صدا بوق بوق ماشینا به گوش میرسید و محسن هم با خوشحالی بوق میزد بالاخره رسیدیم تالار و با کمک محسن پیاده شدم و در تالار که رسیدیم چادر و شنلمو محسن در آورد و نگاه خیلی قشنگی کرد که فاطمه گفت: _برید داخل پس! محسن دستمو گرفت و رفتیم داخل مهمونا به احتراممون ایستادن و تبریک میگفتن.. محسن یکم نشست کنارم و خیلی معذب بود از اینکه توی مجلس خانما نشسته و همه آرایش کردن و بعضی از مهمون های دور هم بودن که حجاب خوبی نداشتن آروم توی گوشم گفت: _حسنا من دیگه برم باشه؟! دلم نمی‌خواست بره اما چاره ای هم نبود _باشه عزیزم برو محسن بلند شد و سرشو انداخت پایین و سریع رفت بیرون عروسیمون بدون آهنگ بود همینطور که محسن دلش نمی‌خواست بدون گناه باشه دو روز قبل عروسی روزه گرفتیم و نذر کردیم که مجلسمون دور از گناه باشه! خداروشکر مجلس به خوبی گذشت و رسید آخر شب که دیگه موقع خداحافظی بود چندتا از رفیق های صمیمیم رو دعوت کرده بودم و دخترا جمع شده بودن و شعر میخوندن بابا و حسن اقا و محسن اومدن داخل تا خداحافظی کنیم و بریم. حسن اقا یه سکه هدیه داد و بابا هم دوتا بلیط کربلا برای پس فردا! خیلی از کادوی بابا خوشحال شدم ازشون تشکر کردیم و چادرمو سرم کرد محسن و رفتیم سوار ماشین بشیم! همه ماشینا پشت سرمون میومدن و تو خیابونا میچرخیدیم و بوق میزدیم. محسن گفت: _اون دوتا بلیط چی بود؟ _بابا هدیه بهمون دوتا بلیط کربلا داد برای پس فردا _جدییییی؟! _ محسن! _جانم؟! _نذر کردم اگه مجلسمون بدون گناه شد و همه چیز خوب شد خود اقا بطلبه بریم زیارت حالا خودش دعوتمون کرد ‌.... 👈 .... رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی ✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳ 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖.🍂.💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ بالاخره شب عروسی رسید و توی آر
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 🌟قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸ رسیدیم خونه و بابا و مهمونا اومدن بدرقه بابا اومد جلو و بغلم کرد خیلی خودمو نگه داشتم تا ناراحتشون نکنم و اشکمو نبینن و موفق هم شدم بابا رو به محسن گفت: _با سید رفیقم صحبت کردم خواستید برید آپارتمان اون نخواستید هم بگید تا براتون توی هتل جا بگیرم! _خیلی ممنون خدا خیرتون بده چشم حتما با مامان و خاله و فاطمه و خانوم جون و آقاجون هم دست و روبوسی کردیم و رفتن.... محسن رفت توی اتاق و گفت: _یادته گفتم دو تا غافلگیری برات دارم شب عروسی!! با کنجکاوی گفتم: _اوم یادمه حالا چی هست؟ _الان میگم از توی اتاق با یه قاب بزرگ و قشنگی که عکس حاج قاسم بود اومد و یه چیز دیگه که توی دستش بود با خوشحالی گفتم: _اون چیه؟! یه چادر نماز قشنگ گل گلی بود که محسن از توی جعبه درآورد _واااای چقد قشنگه محسن! چادرو ازش گرفتم خیلیییی بوی خوبی میداد _چقدر بوی خوب میده _آره حسنا این یه هدیه است از طرف یکی که مطمئنم خیلی دوستش داری! _از طرف کیه؟ محسن گفت: _یادته دوتا کارت عروسی اضافه گرفتم! _آره یادمه! _یکی از اون کارت هارو شنیدم عروس و دامادها کارت عروسیشونو پست میکنن دفتر رهبر و ایشون هم هدیه ای بهشون میدن منم همون روز که کارتو گرفتیم پستش کردم بیت رهبری و دیروز این هدیه ها به دستم رسیدن! خیلیییی خوشحالم از اینکه این هدیه با ارزش به دستم رسیده! چادرو بغلم گرفتم و بو کردم خیلی بوی خوبی میداد _برای تو هدیه چی دادن محسن؟! _انگشتر! با خوشحالی انگشتری که توی دستش بودو نشون داد بهترین هدیه ای که گرفتم همین چادره ! صبح برای نماز از خواب بیدار شدم محسن کنارم نبود! بلند شدم و چراغ اتاقو روشن کردم و رفتم بیرون توی پذیرایی هم نبود خیلی نگران شدم که دیدم صدای محسن از توی اتاق مطالعه میاد! رفتم توی اتاق محسن داشت نماز میخوند نگاهی به ساعت انداختم نیم ساعت مونده تا اذان صبح داشت نماز شب میخوند و چشماش هم بسته بود و متوجه حضور من نشد رفتم وضو گرفتم و همون چادر گل گلی رو سرم کردم و جا نمازو اوردم و پشت سر محسن. ایستادم و منم نماز خوندم محسن نمازشو تموم کرد و تسبیحات میگفت که نماز منم تموم شد رفتم جلو و گفتم _سلام حاج اقا قبول باشه! یهو پرید بالا و گفت _وااای حسنا تویی ترسیدما زدم زیر خنده و گفتم: _آره پس کیه خوب بیصدا پا میشی همه ثوابا رو تنها تنها جمع میکنی! خندید و گفت: _میخواستم بیدارت کنم اما دلم نیومد ببخشید _فدا سرت 👈 .... رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی ✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳ 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖.🍂.💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
👆 🍃🍂 پایان تنگدستے 🍃🍂 🖊 در ڪتاب قرب الاسناد از امام باقر (؏) دعایے را به جهت فراخی نقل کرده‌اند و آنرا باید بعد از هرنماز ۳ بار خواند عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 دستورالعمل‌هایی برای 💎 ۱- برای رفع و هنگام شیوع ها و به‌خصوص امراض واگیردار هر روز بعد از نماز صبح آیات زیر را با وضو بخوانید: بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ ☀️ قل لَّن یُصِیبَنَا إِلّا مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. ☀️ وإِن یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ☀️ ومَا مِن دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ☀️ وکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. ☀️ ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. ☀️ قلْ أَفَرَاَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ. ☀️ حسْبِیَ اللهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. 🦋مفاتیح الجنان عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨ در هنگام عصبانیت بر محمد و آل محمد صلوات فرست و این دعا را بخوان ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ 📚 مکارم الاخلاق ۳۵۰ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺🍃🌺🍃🌺 💚آقا امام کاظم(ع) فرمودند: ⚠️گناهان کوچک، دام ابليسه! گناه رو در نظر شما کوچک و بی‌اهمیت جلوه می‌ده و شما هی تکرارشون مـــــی‌کنید و کم‌کم تو مرداب گناهان غرق می‌شید!⚠️ 📗بحار الأنوار، ۱۴، ۳۰۴ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💐چه دعایی بخونیم، همسرمون خیانت میکنه یا یه شخص سومی داره زندگیمونو بهم میریزه؟💐 قطع علاقه ي نادرست از آیت الله قاضی نقل است: . 💐براي نجات از محبت هاي غير اخلاقي بر خواندن اين آيه مداومت نمايند:💐 ☘ [اَللّه] يَعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْيُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُورُ☘ (سوره ي غافر ، آيه ي 19) ‌ 📚 انیس الصادقین عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🍂 جواب مثبت در 🍃🍂 ✍🏼 هر ڪس 《سوره مبارکه طه》 را نوشته و همراه بدارد از هر قومی خواستگاری کند اجابت نمایند🔺 📚 تفسیر نمونه ۱۵۲/۱۳ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨ این دعا ڪلید درهاے بسته است هرڪس آن را بخواند در امور بسته اش گشایش شود 📓 گوهر شب چراغ ۹۱/۱ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ 💎«یا خَیْرَ الْمَسْوولینَ وَ اَوْسَعَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنِى وَ ارْزُقْ عِیالى مِنْ فَضْلِکَ فَانَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ» یعنى: 🔷️ «اى بهترین کسى که مردم از او حاجت مى طلبند و اى بهترین بخشندگان، به من و عیالم از فضل خودت روزى بده که تو داراى فضل عظیمى». 🔶️سوره واقعه درجهت افزایش :::هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ و به او نمی رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز کنندهاست. 🎙 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ‍ اگر کسی اسم مبارک ✨" " ✨راروز 🌸پنجشنبه🌸 بعد از نماز 500 بار بخواند هر دعا و حاجتی که خواهد روا گردد. و اگر قاری به این قیام کند مستجاب الدوة گردد. و هر روز به طریق اوراد چهارصد و دو نوبت بخواند "یا سَمیعُ یا بَصیر"هرگز به هیچ چیز محتاج نشود و رسوا نگردد و دعاهای او مستجاب شود و صفای باطن او را حاصل گردد. عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕