جمعیت هلال احمر ایران شماره کارت و کد دستوری زیر رو جهت کمک به مردم مردم مظلوم غزه و فلسطین اختصاص داده. شرایط مردم غزه واقعا وحشتناکه. هرکس باید در حد توانش کمک کنه.
📱کد دستوری: #۵*۱۱۲*
♻️ انتشار حداکثری این پست کمترین کاریه که هرکسی برای کمک به مردم مظلوم غزه میتونه انجام بده🙏
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
#الله_اکبر
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_آمرزش_ویژه_یڪشنبہ
✍هرڪس این نماز را در روز
یکشنبه بخواند از آتش جهنم و
عذاب ایمن شود ۲ رڪعتست
رکعت اول 👈 حمد و ۳ ڪـوثر
رکعت دوم 👈 حمد و ۳ توحید
📚 جمال الاسبوع ۵۴
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_صد_وپنجا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وشصتم
چند روزی هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود. دویدم توی خانه. مهدی را توی گهواره اش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم. بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچه ها یک لحظه رهایش نمی کردند. معصومه دست و صورتش را می بوسید و خدیجه پای مجروحش را نوازش می کرد. آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی می زد. آن شب آقا ستار ماند و تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد؛ اما فردا صبح رفت. نزدیکی های ظهر بود. داشتم غذا می پختم، صمد صدایم کرد. معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: «قدم! کتفم بدجوری درد می کند. بیا ببین چی شده.»
بلوزش را بالا زدم. دلم کباب شد. پشتش به اندازة یک پنج تومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکش های آن نارنجک باشد؛ وقتی که با منافق ها درگیر شده بود.
گفتم: «ترکش نارنجک است.»
گفت: «برو یک سنجاق قفلی داغ کن بیاور.»
گفتم: «چه کار می خواهی بکنی. دستش نزن. بگذار برویم دکتر.»
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_صد_وشصتم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وشصت_ویڪم
گفت: «به خاطر این ترکش ناقابل بروم دکتر؟! تا به حال خودم ده بیست تایش را همین طوری درآورده ام. چیزی نمی شود. برو سنجاق داغ بیاور.»
گفتم: «پشتت عفونت کرده.»
گفت: «قدم! برو تو را به خدا. خیلی درد دارد.»
بلند شدم. رفتم سنجاق را روی شعلة گاز گرفتم تا حسابی سرخ شد.
گفت: «حالا بزن زیر آن سیاهی؛ طوری که به ترکش بخورد. ترکش را که حس کردی، سنجاق را بینداز زیرش و آن را بکش بیرون.»
سنجاق را به پوستش نزدیک کردم؛ اما دلم نیامد، گفتم: «بگیر، من نمی توانم. خودت درش بیاور.»
با اوقات تلخی گفت: «من درد می کشم، تو تحمل نداری؟! جان من قدم! زود باش دارم از درد می میرم.»
دوباره سنجاق را به کبودی پشتش نزدیک کردم. اما باز هم طاقت نیاوردم. گفتم: «نمی توانم. دلش را ندارم. صمد تو را به خدا بگیر خودت مثل آن ده بیست تا درش بیاور.»
رفتم توی حیاط. بچه ها داشتند بازی می کردند. نشستم کنار باغچه و به نهال آلبالوی توی باغچه نگاه کردم که داشت جان می گرفت.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_صد_وشصت_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وشصت_ودوم
کمی بعد آمدم توی اتاق. دیدم صمد یک آینه دستش گرفته و روبه روی آینه توی هال ایستاده و با سنجاق دارد زخم پشتش را می شکافد. ابروهایش درهم بود و لبش را می گزید. معلوم بود درد می کشد. یک دفعه ناله ای کرد و گفت: «فکر کنم درآمد. قدم! بیا ببین.»
خون از زخم پایین می چکید. چرک و عفونت دور زخم را گرفته بود. یک سیاهی کوچک زده بود بیرون. دستمال را از دستش گرفتم و آن را برداشتم. گفتم: «ایناهاش.»
گفت: «خودش است. لعنتی!»
دلم ریش ریش شد. آب جوش درست کردم و با آن دور زخم را خوب تمیز کردم. اما دلم نیامد به زخم نگاه کنم. چشم هایم را بسته بودم و گاهی یکی از چشم هایم را نیمه باز می کردم، تا اطراف زخم را تمیز کنم. جای ترکش اندازه یک پنج تومانی گود شده و فرو رفته بود و از آن خون می آمد. دیدم این طوری نمی شود. رفتم ساولن آوردم و زخم را شستم. فقط آن موقع بود که صمد ناله ای کرد و از درد از جایش بلند شد. زخم را بستم. دست هایم می لرزید. نگاهم کرد و گفت: «چرا رنگ و رویت پریده؟!»
بلوزش را پایین کشیدم. خندید و گفت: «خانم ما را ببین. من درد می کشم، او ضعف می کند.»
کمکش کردم بخوابد. یک وری روی دست راستش خوابید.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
#ختم_ودستورالعمل_مجرب
#برای_دفع_سحرورفع_آن
✍🏻برای دفع سحر و رفع آن این آیات را بر روی کاغذ با زعفران بنویسید
بسم الله الرحمن الرحیم
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ
برحمتک یا ارحم الراحمین
سپس آن را درون شیشه ای از گلاب کرده تا در گلاب حل شود هر روز صبح یک مشت از آن را به صورت خود بمالید
✍🏻کاغذی دیگر تهیه کرده با زعفران ابتدا بنویسید
بسم الله الرحمن الرحیم
سپس آیه
إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
را 5 مرتبه زیر آن نوشته و در پایان بنویسید
برحمتک یا ارحم الراحمین
آن را با اب مخلوط کرده تمام بدن را با آن غسل دهید آبی که از بدن می ریزد به درون چاه نرود لذاظرفی زیر پا گذاشته و آب های جداشده را درون باغچه یا چاه آب باران بریزید
📚کتاب دو هزار دستور العمل مجرب ص 303
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جلب_محبت
🍃🍂 افـــزایــش
عــشـق و محــبّـت 🍃🍂
🔻هرکس که سوره طلاق را ۲۱ بار
به نیت جلب محبت بخواند به آن
خواهد رسید و تجربه شده است🔺
📚 تحفة الرضویّة ۱۹۰
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سریعتر_انجام_شدن_کارها
🌸✨ جهت رسیدن به نتیجه
بهتر و سریعتر در امور تا ۱۰ جمعه
متوالی از نافله صبح تا ظهر ۳۰۲
مرتبه بگو ●●●《یا بَصیر ➣ ✨
📚 ختومات و اذکار
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#بدانیـم
🍃🍂 باز شدن #زبان #کودک 🍃🍂
🖊 امـام علے (؏) ؛
براے آنڪہ زبان ڪودڪ هر چہ
زودتر باز شود و خوب صحبت کند
بہ وی انار بدهید
📚 بحارالانوار ۱۵۵/۶۶
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#رهایی_از_وحشت_تنهایی
🌸✨ امام صادق ؏ ؛
در این حال دستت را روی قلبت
بگذار و بگو : بسمالله سپس دست
را بر قلبت کشیده و هفت مرتبه
این دعا را بخوان✨
📚 بحار الانوار ۱۳۸/۹۵
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#امان_از_ناشناخته_ها
✍🏼 سوره جاثیه را نوشته همراه
بدارد در خواب و بیداری در امان
باشد از هر و اگر شب زیر سر قرار
دهد از طوایف جن در امان ماند
📚 مفاتیح الحاجات ۹۹
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مبارزه با اسرائیل، مقدمهٔ حکومتجهانیِ امامزمانه!
🌻|↫#امام_زمان
🌻|↫#طوفان_الاقص
#فلسطین
#غزه
#الله_اکبر
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕