#انتخاب‌من5 با پوزخندی بهم گفت_ خودت اذیت نکن خانمی .... به دهن گربه سیاه بارون نمیاد. منو تو اون حال تنها گذاشت و رفت. دلم خون بود کاش حرفای پدرم رو گوش می‌دادم... کاش پدرم اجازه نمی‌داد که با حامد ازدواج کنم ‌...کاش تو اون دو سال که پدرم مخالف بود حامد رو فراموش می‌کردم. کسی نبود که به دادم برسه حتی نمی‌تونستم حرفی به مامانم بزنم‌. کارم شده بود گریه کردن... شب و روز فقط گریه می‌کردم و به درگاه خدا دعا می‌کردم که از این وضعیت نجاتم بده. حامد خیلی بی‌وجدان شده بود اصلاً بهم اهمیت نمی‌داد انگار که زنش نبودم. خودم رو یه آدم اضافه تو اون خونه می‌دیدم. حق داشتم شوهرم به سمتم نمی‌اومد و مدام تحقیرم می‌کرد ...یک هفته از اون دعوامون گذشت که حامد از پله افتاد. ادامه دارد. کپی حرام.

🍃شد نیمه ی شعبان و جهان گشت جوان🌸 🍃از مقدم پاک آن ولی سبحان🌸 🍃آن پرده نشین کاخ وحدت امروز🌸 🍃بنمود رخ از پرده و گردید عیان🌸 💖ولادت با سعادت حضرت مهدی صاحب الزمان(عج)💖 بر شما مبارک🌸🎊🌸 _________🍁🍁🍁🍁 #حضوری_پرشوردرانتخابات_به_فرمان_ولی_امرمسلمین_امام_خامنه_ای✌️ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#انتخاب‌من 6 بردیمش بیمارستان که دکتر گفت _ پاش شکسته و باید گچ بگیرند. تنها چیزی که به ذهنم رسید دعوای هفته قبل بود و نفرین هایی که در حقش کردم. حامد خیلی حالش بد بود مدام بهم می‌گفت به خاطر نفرین تو به این روز افتادم. در صورتی که اصلا اینطور نبود... نیازی به نفرین کردن من نیست خدا خودش می‌بینه. ناچارا از شوهرم تا روزی که خوب شد و گچ پاش رو باز کرد پرستاری کردم. همیشه می‌گفت به خاطر اینکه تو رو کتک زدم و نفرینم کردی خدا اون بلا رو سرم آورد به همین خاطر بعد از اون اتفاق دیگه حتی یک بارم دست روم بلند نکرد. دو سال بعد که خیالم از حامد راحت شد حامله شدم و پسری رو به دنیا آوردم که اسمش رو محمد امین گذاشتیم و در کنار هم خوشبختیم. پایان. کپی حرام.