eitaa logo
ندای رضوان
5.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نجات از مخمصه ✍ برای نجات از مهلکه‌ها و دفع ضرر 《 حَسبِیَ الله 》 را ۱۴۰ مرتبه بخواند بسیار نافع است این مطلب را بعضی از بزرگان بیان کرده‌اند🔺 📚 خلاصة الاذکار ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
در امورات 🌸 هرکس ذکر () را هر روز ۵۷۳ مرتبه جهت موفقیت در هر کاری (چه مادی و معنوی ) بگوید... بسیار موثر و نافع خواهد بود🌸 ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
🍂🍃🌹ختــم ســوره مبــارکه 🌹🍃🍂 🌺👌 اگر کسی بخواهد و درویشی از خانواده‌اش برداشته شود و یا مبتلا به فقر نشود ، چهل و یک بار این سوره را بخواند که هرگز خود و عیالش و فرزندانش محتاج خلق نشوند و در حفظ و حمایت خدا قرار بگیرند🌹🍃 📚 حاشیه تفسیر زواره باب ختومات ص ۸ ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۱ من و شوهرم وقتی ازدواج کردیم به لحاظ مالی خیلی مشکل داشتیم مستاجر بودیم و شوهرمم مدتی بیکار بود. زندگی واقعا روزهای سختی به من و شوهرم نشون میداد دنبال این بودیم حداقل یه کاری کنیم بتونیم یه زندگی آبرومندنه داشته باشیم ولی هرچقدر تلاش می کردیم نمی شد کم کم شوهرم میگفت من بد شانسم و به هیچ چا نمیرسیم تا اینکه پدرم به شوهرم پیشنهاد داد باهم یه کاری رو شروع کنن شکر خدا شوع کردن و تو مدت کوتاهی شوهرم کارو یاد گرفت و درامدشون بیشتر شد کم کم شوهرم تونست مستقل بشه و برای خودش کارگاه زد اما چون سرمایه اش کم بود و نمیتونست خیلی کار کنه درامدشم کم بود هر چی که در میاوردیم میدادیم برای اجاره خونه و کارگاه که ی روز پدرشوهرم اومد و پیشنهاد داد گفت حیاط ما خیلی بزرگه میتونید از ی قسمتش ی خونه ۱۰۰ متری با ی حیاط ۳۰ یا ۴۰ متری بسازید که خیلی خوبه منم براتون سند جدا میگیرم که از مستاجری در بیاید ی درم از خونتون به سمت خیابون بذارید که ی واحد مستقل باشه و راحت باشید برای ما پیشنهاد خوبی بود از مستاجری نجات پیدا میکردیم خیلی زود شروع کردیم به ساخت خونه خونه ای رو که ساخته بودیم تمام هزینه هاش با خودمون بود اما در طول ساخت خونه ی در کوچیک از خونه من به خونه مادرشوهرم گذاشته بودن که رفت و امد راحت باشه به منم گفتن که بعد از تکمیل خونه این در برای همیشه بسته میشه و شما زندگیتون مستقله خیلی خوشحال بودم بالاخره داشتیم صاحب خونه می شدیم با زحمت خیلی زیادی خونه رو تکمیل کردیم و موفق شدیم بریم توش از شدت ذوقی که برای خونه داشتم اصلا حواسم به این در نبود مدتی گذشت و به شوهرم گفتم این در رو قفل کنیم دیگه بسه همه رفت و امدها از این در هست شوهرم گفت تازه اومدیم اینجا برای رفت و امد نیازش داریم منم هیچی نگفتم سند خونه رو از خونه پدرشوهرم جدا کردیم و سند مجزا گرفتیم اما همچنان اون در روی اعصابم بود یه خواهرشوهر پنجم ابتدایی هم دارم به شوهرم گفتم حالا که سند گرفتی این دره رو ببند الان نبندی دیگه نمیشه ببندیش ها شوهرم گفت هنوز زوده میخوایم رفت و آمد کنیم راحتیم کم کم متوجه رفت و آمدهای غیر عادی مادرشوهرم و خواهرشوهرم به خونمون شدم از طریق اون در خیلی راحت وارد خونه من میشدن دیگه واقعا ازار دهنده شده بود منم مثل خیلی از ادما همیشه حوصله مهمون ندارم ادامه دارد کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر هر صبح آیـه الکـرسی بخـوانی تا شب درامـان خـداهستــی آیـه الکرسی عظیم ترین آیـه در قـرآن است🍃🌺 هر روزمان را مبارک و پر انرژی کنیم ✨ با قرائت زیبای آیت الکرسی✨✨ ✨به نیت فرج و ظهور و سلامتی امام عصر علیه السلام✨ _____________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
♥ منتظر لحظه ظاهر شدنت هستيم و به شوق آن لحظه ی شیرین، خانه دل را هر روز آب و جارو ميكنيم ... وقتی که بیایید به انتظار هایی که کشیده ایم افتخار خواهیم کرد 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 _________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
دعا های روز سه شنبه👇👇👇 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30291 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30294 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30297 _________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۲ به هر شکلی تلاش می کردم به خواهر شوهرم بفهمونم متوجه نمی شد که هر لحظه دلش خواست نباید بیاد یه چندباری به شوهرم اعتراض کردم تا اینکه یه روز بهم گفت به خدا خودمم میخوام این در رو ببندم ولی روم نمیشه به خانوادم بگم، اصلا تو بگو چی بگم که نیاید خونه ما تازه فهمیدم که تمام مدت شوهرم الکی به من می گفته که درو می بندیم در صورتی که روش نمی شده، مادرشوهرم و خواهرشوهرم تمام این مدت وسط زندگی من بودن هرچقدر تلاش می کردم که یه جوری از زندگیم بیرونشون کنم نمی رفتن کافی بود ما بریم بیرون و بیایم خونه بلافاصله هر دوشون میومدن خونمون ببینن ما چی خریدیم یا نظر میدادن یا انقدر ازش تعریف میکردن که بدیم به اونها و ببرن گاهی اوقات وسط روز بدون اینکه بهم خبر بدن یه دفعه میومدن بالاسرم حتی اگر من خواب بودم و از سر و صدای آشپزخونه متوجه می شدم که خونه ام هستن و بیدار می شدم مادرشوهرم میگفت بخواب من دارم اشپزخونه ات رو میگردم توی خونه خودم اصلا راحت نبودم یه وقتا دلم میخواست با لباس باز بگردم یا حتی بشینم کنار شوهرم و با هم ی شوخی بکنیم ولی از استرس حضور یهوییشون نمیشد چون خواهرشوهرم وارد می شد و می گفت وا اینجوری جلو داداشم می چرخی؟ بعد می رفت به همه می گفت زن داداشم لخته هیشکی به من نمیگفت که بابا توام داری زندگی می کنی برای خودت باید زندگی کنی همه میگفتن جلوی بچه رعایت کن جلوی بچه اینجوری نگرد لباس باز نپوش همه رو تحمل کردم تا اینکه برام مهمون اومد توی مهمونی بودیم وسط مهمونی یکدفعه خواهرشوهرم اومد خونه گفت داداش مهمون داری؟ سریع رفت با خودم گفتم حتما دیده مهمون دارم رفته اما دست مادرشوهرمو گرفت و برگشت توی خونه دنیا دور سرم چرخید دلم می خواست بمیرم با خودم گفتم زن بزرگ تو نمیفهمی؟ شاید من بخوام یه مهمونی بدم نخوام شماها توش باشید هرچی با چشمم به شوهرم اشاره کردم شوهرم خودشو زد به نفهمیدن. مهمونم نشسته بود مادرشوهرم گفت وا شما که تو یخچالتون چهار مدل میوه داشتین چرا سه مدلشو جلوی مهمونت گذاشت؟ خیلی ناراحت شدم حرصی گفتم چون یکی از مدلای میوه ام تو یخچال خراب شده بود و خیلی به درد مهمونی نمیخورد ادامه دارد کپی حرام ۳ سر سفره شام غذا کم اومد مادرشوهرم طلبکار گفت یکم غذا بیشتر میپختی که کم نیاد گفتم آخه به تعداد کسایی که دعوت کرده بودم پختم حساب پهمون سر زده رو نکردم اما مادرشوهر اصلا بهش برنخورد منم شروع کردم با مهمونم صحبت کردم که یه یهو مادرشوهرم گفت من هر موقع میام اینجا زهرا خوابه حرف بزنم میگن مادرشوهره نزنم خب نمیشه باید بهش زندگی داری یاد بدم اخه مگه میشه ی نفر فقط بخوابه کفری لب زدم مامان جتن ۲۴ ساعت شما ۲۵ ساعتش اینجایی من کی میتونم بخوابم؟ باز خودشو زد به نشنیدن مهمونم که رفت مادرشوهر و خوارشوهرمم رفتن منم با شوهرم قهر کردم گفتم این چه وضعشه من یه زندگی مستقل میخوام الان یه مهمونی نمیتونیم داشته باشبم مامانت میاد اینجا شوهرم گفت عیبی نداره حالا مگه چی شده؟ مدتی گذشت تا اینکه یه روز دخترعموم و شوهرش رو دعوت کردم خونه مون، دوباره دیدم مادرشوهرم اومد و شروع کرد به حرف زدن من حرص می خوردم و اصلا کسی متوجه نشد، مادرشوهرم باهاشون گرم گرفت و من براشون میوه آوردم یه دفعه خواهرشوهرم برگشت گفت زن داداش من اون روز کابینتاتو گشتم تخمه ام داشتید چرا تخمه نیاوردی؟ دختر عمومم ناراحت شد فکر کرد من میخوام خوب ازش پذیرایی نکنم گفتم تخمه ها کم بود برا همین نیاوردم رفتم یه ذره هم تخمه آورد بالاخره دختر عموم و شوهرش رفتن و من دوباره نشستم به حرص خوردن که چرا این کارو کردن واقعا نمیدونستم برای خلاصی از دستشون چیکار کنم ادامه دارد کپی حرام
دوست عزیزی که دعا برای دفع شر و مزاحمت از همسایه بد و مردم آزار داشتید این دعا رو بخونید👇👇👇 دعای سمات (یک ساعت قبل از غروب آفتاب روز جمعه) منبع؛ مفاتیح الجنان صفحه؛ 117 ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
🌺 🌷 🌸دعاى آصف بن برخیا علیه السلام برای دعاى آصف بن برخیا علیه السلام‏ 🙏🍀 💐مروى است که این دعائى است که به برکت این دعا را آورد و این دعائى است که به برکت این حضرت عیسى علیه السلام مردگان را زنده مى‏کرد و آن این است: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الطَّاهِرُ الْمُطَهَّرُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا وَ تَجْعَلَهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا (بجای کذا خود را بخواهید) 📚بحارالانوار.ج۳.ص ۲۸۰ ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
🖊 ۷ بار بر گُل بخوان و به همسرت بده تا ببوید بسم الله الرحمن الرحیم. یا عَزیزُ یا حَمیدُ یا رَبُّ العَرشِ المَجیدِ فَعّالٌ لَمّا یُرید ✨ 📚 تحفة الاسرار ۲۵۲ ________________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─