افزایش رزق و روزی و گشایش_کارها به نیت خودتون و عزیزانتون وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛ 📚چهل ختم مجرب

💚 سفارش اهل معرفت: دائم سوره توحید ( قل هو الله احد ) را زیاد بخوانید‌و ثوابش را هدیه کنید به‌امام‌زمان علیه السلام این عمل باعث زیاد شدن رزق و روزی وبرطرف شدن گرفتاری میشود ✅دراین لحظه شماهم حداقل ۳مرتبه بخون وهدیه کن به مولاصاحب الزمان عجل الله #نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#دورو 4 خودمو از آغوشش جدا کردم_ خیلی ممنون لطف داری. جعبه شیرینی رو از دستش گرفتم _ به زحمت افتادی عزیزم. با همون لبخند گفت_ این حرفا چیه؟ من که یه جاری بیشتر ندارم شیرین جونم. تعارف کردم و باهم رفتیم نشستیم. بلافاصله پرسیدم_ خب عزیزم حالا لیلا چطوره؟ _ خوبه خداروشکر. نمی‌دونی شیرین پدرمو در آورده..فکرشو نمی‌کردم که بچه داری انقدرسخت باشه با لبخندی ادامه داد_ حالا صبر کن خودت ایشالا ب زودی تجربه‌‌ش می‌کنی. ذوق زده گفتم _ عزیزم‌ خدا حفظش کنه برات. ممنونی گفت که همون موقع محمد هم از راه رسید یاالله گویان وارد شد. افسانه ازجاش پاشد و بعد از سلام و احوال پرسی با محمد دوباره نشست. مدنی نشستیم و باهم حرف زدیم که بعدش گفت باید برم به لیلا برسم. برای بدرقه ش رفتم . ادامه دارد. کپی حرام.

🌺 41 بار خواندن آیت الکرسی هنگام غروب جهت حاجت روایی توصیه شده است. همچنین خواندن 12 مرتبه آیت الکرسی هنگام مواجه شدن با دشواری و سختی ها بسیار نافع است.🌸 🌼 گفته شده هر کس آیت الکرسی قبل از خواب بخواند به مرض فلجی گرفتار نمی‌شود. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌹🌱 پیامبر رحمت(ص)🌱🌹 🌻 هر کس سوره تکویر را در خانه اش بخواند خداوند متعال سحرو تو خواب و بیداری نشانش داده و باطلشم میکنه 🌻 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#دورو 5 افسانه‌ قبل رفتن گفت که دیگه هرروز می‌اد و بهم سر می‌زنه . گفتم که نمی‌خواد به زحمت بیافته اما گفت که زحمتی نیست و با زهرا می‌آن پیشم. مامان که زنگ زد وقتی قضیه رو بهش گفتم شاکی شد که نباید بهش اعتماد کنی اون جاریته خواهرت که نیست. اما به حرف مامان گوش ندادم و گفتم که افسانه از یه خواهر به من نزدیک تره و هیچ خطری برای من نداره. دو هفته ای گذشت و افسانه تو این مدت بیشتر اوقات پیشم بود و کلی باهم حرف می زدیم . مامان هم بعضی اوقات بودش و مواظب من بود اما از حضور افسانه ناراحت بود. عجیب بود که امروز مامانم نیومده بود! حوله و وسایلم رو برداشتم که به حموم برم. رفتم پیش افسانه که روی مبل نشسته بود و گفتم که می‌خوام به حموم برم‌ . اونم گفت که منم بعد تو می‌رم هر چقدر که اصرار کردم برای شام بمونه طبق معمول علی رو بهونه کردو گفت باید برم براش شام درست کنم. به حموم رفتم و موقع حموم احساس کردم که یه نفر پشت در با قفل بازی می‌کنه. ادامه دارد. کپی حرام.

#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─