#تجمل گرایی‌یا‌خود کم‌بینی ۶ یه روز بهم گفت یادته همیشه میگفتی از اینکه میتونی خونه و زندگیت رو به رخ دیگران بکشی لذت میبری؟ با دلخوری گفتم لابد میخوای بگی بخاطر همینه که بیمار شدم. گفت من نمیخوام اینو بگم اما به نظرم بشین به افکار و نیاتت فکر کن بهم برخورد و مدتی باهاش سنگین بودم اما اون راست میگفت من همیشه نسبت به خواهرام حس تنفر داشتم چون وجود اونا رو باعث دیده نشدنم در زمان کودکی و نوجوانی میدونستم از بچگی بخاطر وحود اونها حسرت داشتن همه چی به دلم موند وقتی ازدواج کردیم دوباره اونها بودند که از من موفق‌تر بودند وقتی شوهرم وضعیت مالی خوبی پیدا کرد انگار تمام عقده‌های نوجوانیم در دلم سرباز کردند و با خریدهای متعدد و به رخ کشیدنهای بچگانه میخواستم دارایی خودم رو به رخشون بکشم. ادامه دارد...

#تجمل گرایی‌یا‌خود کم‌بینی ۷ تنها لذت زندگیم شده بود خرید و بولد کردن داراییهام، حتی یادم نمیومد یکبار هم به یک نیازمند کمکی کرده باشم، خیلی با خودم کلنجار رفتم با دوستم تماس گرفتم و گفتم با کسی که خوب میتونه در مورد حرفات راهنماییم کنه بیا خونم. اونم چون میدونست فعلا توان راه رفتن ندارم یکی از دوستان باسوادش رو باخودش آورد خونم کمی باهم حرف زدیم و راه توبه و جبران اشتباه رو یادم داد. منم با اجازه همسرم سعی کردم مقداری بخشش کنم و نیت کردم ازین ببعد مهمونیهای ساده برگزار کنم بعد از یک جراحی بمدت یکسال هنوز خونه نشین بودم که کم کم شدت بیماریم کمتر شد و سلامتیم رو بدست اوردم انگار این بیماری اومده بود تا من رو متوجه اشتباهم کنه. خداروشکر دوست خوبی کنارم داشتم حتی اگه علت بیماریم چیزی که دوستم میگفت نباشه همینکه من رو با این بهانه با یکی از عیبهای رفتاریم اشنا کرد باعث توبه و کنار گذاشتن خطام شدم ازش ممنونم پایان.

⚜پیـامبر اکرم(ص) فرموده اند: جهت اجابت حاجت و رسیدن به آرزوها 🔅آیت الکرسی🔅 بخوانید که هر کس چنین کند حاجتش برآید 📚مستدرک الوسائل ۲۷۶/۵ _____________🍁🍁🍁🍁 #حضوری_پرشوردرانتخابات_به_فرمان_ولی_امرمسلمین_امام_خامنه_ای✌️ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#جدال 1 سال ۸۷ با همسرم عازم سوریه شدیم برای زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه چون کاروانی رفتیم خیلی راحت بودیم ۱۴ روزی سفرمون طول کشید. وقتی که برگشتیم نزدیکای شهرمون بودیم که دخترم اسما زنگ زد جوابشو دادم . صداش به نظر کمی می‌لرزید نگران شدم که نکنه اتفاقی افتاده باشه . همونطور نگران گفتم_ اسما دخترم مامان چیزی شده؟ اسما که سعی می‌کرد موضوعی رو از من پنهون کنه گفت_ نه مامان هیچی نیست فقط خیلی دلتنگتونم . بازم باورم نمی‌شد من اسما رو خوب می‌شناختم مطمئنم که یه اتفاقی افتاده برای همین پیگیر شدم انقدر پاپیچ شدم که بالاخره به حرف اومد و گفت ادامه‌دارد. کپی حرام.