『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_سی_یکم ﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍ
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_سی_دوم
﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ
بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍباشد﴾
-پاشو پاشو زینب
زینب:إه کجا دیونه شدی
-میخام برم شهرضا
زینب:ای خدا این دختر جنی شد چرا یهویی؟
تو اصلا میدونی شهرضا کجاست؟
-خب میرم پیدا میکنم
زینب:الله اکبر
حنانه جان سخته اینهمه راه طولانی را دوتایی
بریم بذار زنگ بزنم داداشم
منو زینب باهم رفتیم خونم
داداش زینب یه ساعته خودش رسوند
زینب پشت ماشین، پیش من نشست سرمو به بغل گرفت
اشکام میومدن
بعداز ۷-۸ساعت رسیدیم ورودی اصفهان
حسین آقا ورودی شهر از یه نفر آدرس جاده شهرضا را گرفت
یک ساعتی با سرعت متوسط طول کشید برسیم
تو حیاط امامزاده شهرضا مزار شهدا بود
بخاطر بدبودن حالم سرم گیج میرفت
ک یهو پیداش کردم
دویدم سمت مزار
خودم انداختم رو مزار.....
نویسنده: بانو....ش
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدابند بزند دل هایی را که هیچکس جز خودش از شکسته بودنشان خبر ندارد✨🥀
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
||_🍒💛_||
هرکجا افتاده بینی
دست گیری میکنی
دست ما را هم بگیر #جانا،
ز چشم افتادهایم•••🍃
#عاشق_ترینم❤️
#حســـین
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
#تلنگرآنه🌝🕊
درودیواراتاقت 👈🏻••🚪••
کامپیوترت 👈🏻••💻••
موبایلت 👈🏻••📲••
#بویامامزمانمیده⁉️
آقابگهـ:🗣✨
دلاتونوبزاریدرویمیز🖐🏾🍃
نتبوک و موبایلهاتونهمبزارید💁🏻♂
رویمیز🛋
میخوامهمهروباهمیهچِککنم✅
ببینم،رومونمیشه⁉️
#بگوروٺمیشهنشونآقابدی؟!🙃
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_سی_دوم ﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍ
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_سی_سوم
﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ
بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍباشد﴾
خودمو انداختم رو مزار باهاش حرف میزدم یه نیم یا چهل پنج دقیقه بعدش زینب اومد بلندم کرد پاشو بسه حنانه
همون جا کنار مزارش نشستم
گریه کردم
دختری که شهید را مرده می نامید و اونا را چهارتا استخوان میدونست و همش تمسخر میکرد
حالا کاملا دیدگاهش عوض شده و شهید دستشو گرفته
-میخام بمونم پیشش زینب
زینب: حنانه میزنمتا
-زینب از تنهایی خسته شدم ۲ ساله مامان و بابام ندیدم
دلم تنگه آغوش بابامه
ززززینب دلم میخاد مامان و بابام همقدمم باشن
زینب :درست میشه عزیزم غصه نخور
حسین آقا زینب رو صداش کرد
زینب رفت و برگشت
حنانه بهتره برگردیم تهران
توکل بخدا و شهدا کن
-باشه
زینب همیشه همه جا توی ۲سال کنارم بود
اما جای خالی خانواده کنارم معلوم بود
برگشتیم خونه زینب رفت خونشون
تا کلید در انداختم وارد خونه شدم بازم دلم گرفت و اشکام جاری شد
رفتم تو اتاقم همون جوری با گریه خوابم برد
نویسنده: بانو.....ش
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
#تـلنـگــر
تقلـبفقطیڪجـاجایزه اونهـمسرامتحـاناٺخُـدا بایـدسرتوبگیـرۍبـالا، ازروۍِبرگہشهدا تـقلبڪنـے،،،🙃♥️-
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
«📻🌿»
-
-
هرموقعبہبھشتزهرامیرفت..
آبۍبرمیداشتوقبورشھدارومیشست!
میگفت:بـٰاشھداقرآرگذاشتمڪهمنغبـٰاررو
ازروۍِقبرهـٰایآنھـٰابشورموآنھـٰاهمغبارِ
گنـٰاهروازروۍِدلمـنبشورند..!
#شھیدرسولخلیلۍ
-
-
⸾📻͜͡🔗⸾⇢ #شھیدآنہ••
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 ما همین الآن قویتر از آمریکاییم
⚠️ جهاد تبیین، جرأت میخواهد؛ چون وقتی حرف حق بزنی، سرزنش یا مسخره میشوی
👈🏻 چرا ۴۰سال است که آمریکا با همۀ امکانات، ضعیفتر شده و ایران با همۀ محدودیتها قویتر شده؟
#جهاد_تبیین
#استاد پناهیان
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
「🦋🌿」
کوچهباغِدلِمنعطرتوراداردوبس
هرکهشدعاشقِتوفیضِدمادَمبِبَرد♥️!'
#السلامعلیڪیابقیةالله..✨
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————
『³¹³ نحن ابناءالمہــدۍ』
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_سی_سوم ﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍب
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_سی_چهارم
﴿خواندݩهࢪقسمٺتنهاباذڪر¹صلواٺ
بھنیٺتعجیڵدࢪفرجآقامجازمۍباشد﴾
با صدای اذان از خواب پاشدم
تواین یک سال بعد از اون که تو خواب شهید
همت بهم نماز را یاد داد
به لطف خودش تمام نمازامو اول وقت میخونم
نمازم ک تموم شد سلامو دادم بازم اشکام جاری شد
خیلی شدید دلتنگ خانواده ام بودم
بغل دست سجاده دراز کشیدم و پاهام تو شکم جمع کردم
اشکام جاری شد نفهمیدم کی خوابم برد با صدای
زنگ در از خواب پریدم
حتما زینبه تنها کسی ک تو این دوسال بهم سر میزد
همونجوری خواب آلود به سمت در رفتم
اما از دیدن آدم پشت در خشکم زده بود
اشکام دوباره صورتمو شست
خدایا یعنی چیزی ک دارم میبینم واقعیت داره
یا دارم خواب میبینم
واقعا بابام بود
بابا: نکنه جن دیدی نمیخای بذاری بیام تو
-نه نه باورم نمیشه اینجایی
بابا :اومدم دنبالت برگردی خونه
با تمام اختلاف نظرهامون
دیگه نمیخام ترلانم ازم دور باشه
باصدای آرومی گفتم :من حنانه ام
بابا:سرکار خانم حنانه معروفی برو وسایلتو جمع کن بریم خونه
نویسنده: بانو....ش
————••🕊⃞••—————
🍃|☫•➜「@Nhno_almhdi」
————••🕊⃞••—————