یه وقتایی
دلم میخواد بعضیاتونو
از صفحه نمایشِ گوشی بکشم بیارم بیرون!
بعد بشینیم پیشِ هم
کلیییییی حرف بزنیم، غُر بزنیم
بخندیم، گریه کنیم
خیال ببافیم، قصه بگیم
یه جونِ دوباره بگیریم
و بعدش برگردیم به زندگیامون
و ادامه بدیم✊🏻🌱
یاداشت یازدهمین روز تیرماه 🪴🎼
؛
همینجور که تکیه دادم
به یه گوشهی این شیشه و به بیرون زل زدم، ممکنه یک لحظه امید از چشمهام بیرون بزنه✨
یک لحظه چشمام خیس شه
و یک لحظه لبخند، کل صورتم رو بگیره:)
نگاهم رو از تاریکیِ بیرون میگیرم...
چشمام رو تا میتونم متمرکز میکنم
روی قسمت رو به روییِ شیشه!
تصورِ این که این نردبونی که اینجاست
میتونه منو از این بطریِ شیشهای ببره بیرون
چشام رو پر از برق میکنه🪐
و این قلب ما آدم هاست
که ما را به هم وصل میکند🌱🫀
.
.
سلامی از عمیق ترین ژرفای قلبم به شماها …
احوالتون چطوره ؟!
پ ن: این فلج تصمیم گیری
بیشتر داخل نوجوان ها اتفاق میفته
چرا؟!
_مشخصه چون ما نوجوون ها عاشق
مستقل شدن هستیم 🕊️
که گاهی ام به ضررمون تموم میشه 🫣