عه از دنیا رفته؟!
آره...!!
این عمر میگه از دنیا نرفته!!
گفت: عمر اشتباه میکنه!!
عمر تا ابوبکرو دید خیالش راحت شد
ابوبکر گفت: عمر ساکت...
گفت: چرا ساکت بشم اینا میگن پیغمبر مرده؟!
گفت آره پیغمبر مرده دیگه...
گفت: بگو ببینم پیغمبرا می میرن؟!
گفت: آره می میرن!!
گفت: به چه دلیل؟!
گفت: قرآن میگه:
اِنَکَ مَیِّتُ وَ إنَّهُم مَّیِتوُنَ
زمر/۳۰
هم تو می میری هم اینا...
گفت: این آیه قرآنه؟!
گفت: آره
گفت: عجب!! من این آیه را نشنیده بودم تا حالا...
آره مسلمونا پیغمبر مرده ما اشتباه میکردیم... بحران خوابید...
کی بحرانو خوابوند؟! ابوبکر
علی تو مدینه بود بحران سرپا بود...
اومدن تو مسجد گفت: دیدین گفتیم که این نمیتونه بحرانها رو بخوابونه!!!
آره خدا پدرتو بیامرزه خودت بیا رئیس شو...
آقا ابوبکر رئیس شد...
سعد بن عباده رئیس خزرجی ها بود، رئیس نیمی از مدینه...
مریض بود تو خونه خوابیده بود بهش گفتن که سعد میدونی چی شد؟!
ابوبکر شد رئیس؟!
ابوبکر شد؟!😳
مگه پیغمبر نگفته بود #علی
چرا...!!
گفتن علی جوانِ به درد نمیخوره...
گفت اگه علی جوانه ما که جوان نیستیم...
اینا یه باره پاشدن از مکه اومدن اینجا (مهاجرینن دیگه) رئیس شدن؟!
ما خودمون مگه دستمون کجه؟! خودمون رئیس میشیم
خب چیکار کنیم مسجد دست اوناست؟!
(مسجد النبی دست اونا بود دیگه)
گفت: عیبی نداره تو محله ی خودمون میریم توی سقیفه جمع میشیم اومدن تو سقیفه، اینو رو برانکارد آوردن...
به مسجد خبر دادن ابوبکر میدونی سعد چی کار کرد؟!
مخالفت کرد...
گفت: غلط کرده!! چهارنفری پا شدن اومدن وارد سقیفه شدن
سعد اینجا چی کار می کنی؟!
گفت: هیچی میگن تو رئیسی؟!
گفت: آره
کی رئیست کرده؟!
گفت: مسلمونا...!!
گفت: پس علی چی شد؟!
گفت: میگن علی جوانِ و فلان...
گفت: آقا چرا تو بشی ما خودمون هستیم
گفت: مگه نشنیدی پیغمبر گفت امامهای بعد از من همه از قریش هستن...
گفت: چرا شنیدم
گفت: خب مگه تو از قریشی؟!
گفت: نه !!
گفت: پس چی میگی...
سعد بن عباده یهو باخت...
خلاصه اومد زور بگه گفت من این حرفها حالیم نیست...
همون محله که مال آقای سعد بن عباده بود ابوبکرو سردست بلند کردن
درود بر ابوبکر
دورود بر ابوبکر
عُمرم جمعیت رو هُل داد رفتن رو برانکارد دو تا از دنده های جناب سعد بن عباده شکست به زور از زیر دست و پا در آوردن بردنش...
ابوبکر شد رئیس...
علی بن ابی طالب کجا بود؟!
بالا سر پیکر پیغمبر پیکر رو شبانه دفن کرد...
حالا اینا برنامه شون چی بود؟! چهار تا برنامه داشتن خط یهوده دیگه، تهدید اسلامو میخواد از بین ببره...
۱- حذف علی
۲- قرآنو خرابش کنن
۳- هرچی روایت از پیغمبر مونده از بین ببرن
۴- این تربیتی که پیغمبر در این اجتماع کرده رو خراب کنن
این چهار برنامه که اتفاق افتاد
علی نباشه
قرآن از بین رفت تحریف شد،
روایات از بین رفت
فرهنگ مردم عوض شد
علی الاسلام سلام...
از اسلام هیچی نمیمونه...
اما اول باید علی رو از بین ببرن...
علی رو چه جوری از بین ببریم؟!
ببینید اینا به قدرت رسیدن علی بن ابیطالب پاشو از خونه بزاره بیرون باید بیعت کنه اگر علی بن ابی طالب بیعت میکرد اسلام از بین میرفت...
میدونین مثل کدوم بیعت بود؟!
به امام حسین علیه السلام تو مدینه گفتن بایزید بیعت کن...
فرمود: بیعت نمی کنم
گفتن چرا؟!
فرمود: اگر من بایزید بیعت کنم باید با اسلام خداحافظی کنید، بیعت من با یزید یعنی محو اسلام...
علی بن ابی طالب اگه با ابوبکر بیعت میکرد عین این بود که امام حسین بخواد با یزید بیعت کنه...
خب بیعت نکنه؟!
چیکار کنه؟!
اگه از خونه بیاد بیرون در خانه علی به مسجد باز میشه یعنی صاف می اومد تو مسجد، (مسجد مقر حکومت بود) تا بیاد بیرون میگن علی بیا بیعت کن...
بیعت بکنه اسلام از بین رفته...
بیعت نکنه گردنشو با شمشیر میزنن...
زور علی زیاد بود؟! آره
شمشیر بکشه بکشتشون؟!
علی بن ابی طالب اینو خودش فرمود اگر شمشیر می کشیدم این شمشیر اگر قبل از کشتن همه ی اونا غلاف میشد اونا منو میکشتن...
اگر همه رو می کشتم خب کسی نمی موند یعنی من شمشیر بکشم بزنم گردن ابوبکر قطع شه میریزن سر من
چرا؟!
نفر دوم اسلامو کشتی...
خب یا من شمشیرو دیگه غلاف نکنم همین جوری بکشم برم جلو خب دیگه کسی نمیمونه...
نه شمشیرو غلاف کنم غلاف کردم گردن منو میزنن
چرا؟!
چون ابوبکرو کشتم
عمرو کشتم
طلحه رو کشتم
زبیرو کشتم...
تو قاتل اصحاب رسول اللهی پس این شمشیر یا میزنه همه مسلمونا رو از بین میبره دیگه هیشکی نمیمونه یا غلاف میشه منو می کشن...
پس علی نباید شمشیر بکشه، شمشیرم نکشه میکشنش...
پس علی ابن ابی طالب اگه از خونه بیاد بیرون در هر صورت اسلام از بین رفته...
نه علی جان از خونه نیا بیرون، تو خونه بمون...
خیل خب چقدر تو خونه بمونه؟! یه ماه، دو ماه، پنج ماه...؟!
خب دیگه اصلا مردم یادشون میره علی ای وجود داشته...
علی وقتی یک سال از خونه نیاد بیرون (علی که بیرون مبلغ نداره که) مردم یادشون میره علی ای وجود داشت
چی کار می کنن؟! دوتا میخ پشت در میزنن خونه رو آتیش میزنن یهو میگن خونه ی علی آتیش گرفت و سوخت، اینا استاد این کارن...
پس علی بن ابیطالب اگه از خونه بیاد بیرون اسلام شکست خورده
از خونه نیاد بیرون اسلام شکست خورده
اینجا کاری از دست علی بر نمیاد چه کنه؟!
خدای متعال برای این روز اسلام فاطمه ی زهرا سلام الله رو گذاشته او سرباز این زمان اسلامه، از خانه آمد بیرون به چه عنوان؟!
به عنوان علی بن ابیطالب؟!
نه!!
زهرای مرضیه هم به عنوان علی بن ابیطالب بیاد گردنشو میزنن...
اصلا نمیشه حرف علی رو زد، قضیه تمام شده...
مسلمونا به ابوبکر رای دادن و این شده رئیس... زهرا به چه عنوان اومد بیرون؟!
ادامه دارد...
همسر شهید نواب صفوی:
بعد از افطار به آقا گفتم:
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم
حتی نان خشک
فقط لبخندی زد
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت
شبانه آقا تکرار کردم
سحر برخاست آبی نوشید
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود
افطار هم چیزی نداریم
باز آقا لبخندی زد
بعد از نماز صبح هم گفتم
بعد از نماز ظهر هم گفتم
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم
اذان مغرب را گفتند
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود:
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم
نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی
آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم:
صد البته که هست
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم
بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم
گذاشتم جلوی آقا
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند
طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان
بود رفت سمت در
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند
سلام و تحیت و نشستند
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید
آقایان روزه خود را باز کنند
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه
کافی هست، رفتم و آوردم
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد
تا روزه خود را باز کنند
در همین هنگام باز صدای در آمد
به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم
برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان
مرحوم نواب چیزی نگفت
یوسف رفت در را باز کرد
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه
پر از غذا آمده است
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند
و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است
آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت
من شرمنده و شرمسار
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم
ميل کردند و رفتند
آقا به من فرمود:
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی
تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟!
از آن سر و صدا خبری نیست
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است
نه سکوتشان منصفانه است
و نه سر و صدایشان
وقت نداشتن، داد میزنند
وقت داشتن، بخل و غفلت دارند
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
🔹 حضرت آیت الله بهجت در جواب کسی که گفت: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟
می فرمایند: #ترک_معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد به سوی محبوب.
👌بسیاری از افراد، دنبال عبادتی برای رسیدن به مقامات عالیه هستند. بهترین عبادت، ترک محرمات و گناهان است.
📚 در محضر بهجت