eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.7هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
17.4هزار ویدیو
79 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شدن دل مے خواهد دلے ڪه آنقدر باشد و بتواند بریده شود از دلے ڪه آرامّ شود زیر پایت بہ وقت و رفتن و شهدا بے دل بودند اللهم ارزقنی...... 🌷🍃 مْ 🌴💎🥀💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تلنگر...
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقیقتا دم سازنده این کلیپ گرم ... ☘️❤️✅
هدایت شده از ویتامین عشق💗
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با شکوه مثل قو؛ ‏موجودی که زمان مرگش رو میفهمه و از جمعش جدا میشه و تنها میمیره ‏قو در طول عمرش فقط یک بار جفت انتخاب میکنه، ‏قو فقط دو بار آواز میخونه اونم وقتی با عشقش آشنا میشه و یک بار دیگه وقتی یاد عشقش در لحظه مرگ میفته و مکانی رو برای مرگ انتخاب میکنه که با عشقش آشنا شده💙
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ «ظهور رخ خواهد داد اگر...» 👤 استاد 🌴🔷🌴اگه امام زمان تا حالا نیومده چون مضطرانه دعا نکردیم...💔 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت پرده سرای ایرانی و شهر لوازم خانگی و غول هایی از این قبیل چیست؟ 🌴🥀💎🥀🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین نکته های ناب
بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت_هفتم_و_هشتم بیشتر بچه های هئیت رفته بودن که سیدجواد صدام کرد
بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ نهم # روای زینب زینب:وای خاک توسرم سید یه کاری کن بدبخت شدم باز این بچه حالش بد شد سیدجواد: هیس هیچی نیست فقط فشارش افتاده میرم یه آب معدنی با چهارتا قندمیگیرم براش آب قند درست کنیم تا جواد بره برگرده من به خدا رسیدم رقیه گرفتم تو بغلم سرش از روی چادر بوسیدم جواد رسید آب قند به رقیه دادیم خداشکر حالش زود خوب شد -رقیه خانم پاشو خواهر ببین پرواز حسین داداش نشسته پاشو عزیزم **🌴📚🌴******* روای رقیه به هزار یک زحمت از جا پاشدم زینب دستمو تو دستش گرفت حسین بالای پله برقی ظاهر شد دستمو گذاشتم روی شیشه حسین بالاخره به جمع ما پوست قبل از اینکه به آغوش مادر پناه ببره آغوشش باز کرد برای من حسین :بیا فدات بشم با دو به آغوشش پناه بردم -کجا بودی داداش حسین :فدات بشم نویسنده : بانو.....ش 🌴📚💎📚🌴
گلچین نکته های ناب
بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ #قسمت نهم # روای زینب زینب:وای خاک توسرم سید یه کاری کن بدبخت شدم
رمان های عاشقانه مذهبی بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ حسین منو از آغوش در آورد و دستمو گرفت با بقیه روبوسی کرد به سمت ماشین حرکت کردیم مادر پیش آقا جواد جلو نشست منو زینب و حسینم پشت سرم گذاشتم رو شونه اش تا قزوین راحت خوابیدم رسیدیم حسین :رقیه جان آجی پاشو اروم چشامو باز کردم حس خوبی داشتم بعد از چهل و پنج روز طعم یه خواب شیرین رو چشیده بودم زل زدم تو چشمای حسین داداش -داداش خیلی خوشحالم پیشمی حسین: ‌منم عزیز دلم برو استراحت الان رفقای من میان اونجا شمابرو بالا عصر باهم میریم پیش بابا ‌-چشم 🌼🌼🌼🌼🌴📚🌴🌼🌼🌼🌼 رواے حسین زینب فرستادم بالا استراحت کنه خیلی ضعیف شده امیدوارم با ورودش ب تیم مصاحبه شهدا کمی قوی بشه تو همین فکرا بودم ک صدای زنگ در بلندشد در باز کردم با چهره های شاد بچه ها روبرو شدم دوست صمیمیم سیدمجتبی اول ازهمه وارد شد و درهمون حال گفت رسیدن بخیر مدافع -‌ممنونم داداش بیاید تو سید مجتبی : راستی حسین حاج آقا کریمی زنگ زد بهم گفت پنجشنبه بریم معراج -إه پس توام تو اون جلسه هستی؟ سیدمجتبی: آره محمد:داداش تعریف کن سوریه چه خبر -الحمدالله امنه ان شالله بزودی شر داعش از جهان اسلام کم بشه با بچه ها از پایگاه ،بسیج و هئیت حرف زدیم سیدمجتبی:حسین جان داداش ما بریم دیگه توام خسته ای فعلا یاعلی -یاعلی سیدمجتبی یاالله مابریم بچه ها تا دم در بدرقه کردم فکرم شدیدا درگیر حرف سید مجتبی شد یعنی حاجی چه فکری تو سرشه 😏😏😏 تو همین فکرا بودم ک صدای زنگ بلند شد برای احتیاط گفتم کیه صدای زنونه:بازکنید دربازکردم حسناخانم از دوستای رقیه بود سریع سرم زیر انداختم: بفرمایید داخل حسناخانم :ممنون 🌴📚💎📚🌴