ذکر روز دوشنبه : یا قاضِیَ الْحاجات ( ای برآورنده حاجت ها )صدمرتبه
🌴💎🌴روز دوشنبه به اسم امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است و روایت شده در روز دوشنبه بهتر است زیارت امام حسن و امام حسین خوانده شود.
🌴🔷🌴خواندن ذکر روز دوشنبه باعث کثرت مال می شود.
🌴💎🥀💎🌴
@Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت
امام حسن علیه السلام
امام حسین علیه السلام
🌴💎🥀💎🌴
@Noktehhayehnab
دعای روز دوشنبه
{♡ بنام خداوند بخشنده مهربان ♡}
☘ ستایش خدای را که هنگام آفرینش
آسمانها و زمین احدی را گواه نساخت
و به گاه ایجاد جانداران یاوری نگرفت،
🌿 در پرستش انبازی ندارد و در
یکتاییاش پشتیبانی نخواهد،
☘ زبانها از بیان حقیقت وصفش
درمانده و خردها از ژرفای معرفتش
وامانده
🌿 و گردنکشان در برابر عظمتش
فروتن و چهرهها از بیم او متواضع
گشته و هر بزرگی در برابر بزرگیاش
تسلیم گشته است.
☘ ستایش پیاپی و پیوسته و دنبالهدار
و پایدار تنها توراست و رحمت همیشگی
و درود جاودان و بیپایان او بر رسولش باد.
♡ بار خدایا ...!
🌿 ابتدای امروزم را خیر و صلاح و
میانه امروزم را رستگاری و پایانش را
کامیابی قرار ده ؛
☘ و به تو پناه میآورم از روزی که
آغازش شیون و میانش بیتابی و
پایانش دردمندی است ،
♡ خدایا ...!
🌿 از تو آمرزش میطلبم برای هر نذری
که کردم و هر وعدهای که دادم و هر
پیمانی که بستم سپس به آن وفا نکردم
☘ و ادای حقوق بندگانت را که بر عهده
دارم از تو درخواست میکنم ،
🌿 پس هر بندهای از بندگانت و هر
کنیزی از کنیزانت که او را نزد من
حقی پایمال شده باشد که در آن به
جان یا آبرو یا مال یا خانوادهاش یا
فرزندش ستم روا داشتهام
☘ یا غیبتی از او کردهام یا بر اثر میل
خود یا خواهش دل یا تکبّر یا غضب یا
خودنمایی یا تعصّب بر او باری نهادهام،
🌿 این بنده یا کنیزت غایب باشد
یا حاضر،
☘ زنده باشد یا مرده و دستم کوتاه
شده و وسعم نمیرسد از پرداخت آن
حق یا طلب حلالیت از او؛
🌿 از تو میخواهم ای کسی که رفع
نیازها در اختیار اوست و آن حاجات
در مقابل مشیت او اجابتپذیر
و بهجانب ارادهاش شتابانند،
☘ که بر محمّد و خاندان محمّد درود
فرستی و آن بنده را که بر او ستمی
کردم هرگونه که خواهی از من راضی
گردانی و از جانب خود مرا رحمت
عطا نمایی ،
🌿 چه آمرزیدن از تو نکاهد و بخشیدن
به تو زیان نرساند ،
☘ ای مهربانترین مهربانان ...
♡ خدایا ...!
🌿 در هر دوشنبه از سوی خویش دو
نعمت بر من عطا کن،
☘ خوشبختی بندگیات را در آغازش
🌿 و نعمت آمرزشت را در پایانش،
☘ ای آنکه تنها او شایسته پرستش
است و جز او کسی گناهان را نیامرزد.
🌴💎🥀💎🌴
@Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدایی بودکه تموم خبرای شادوغم انگیزجنگ روبهمون اطلاع میداد...
محمود کریمی علویجه
@Noktehhayehnab
بین قشنگی های دنیا،
قلبم دوست داشتن ِ
مهدی(عج) رو انتخاب کرد ..💔
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)
#امام_زمان
🌴💎🕯💎🌴
@Noktehhayehnab
#دلــبرۍڪنبراۍخدا
#استاد_پناهیان
عاشق خداشدن سخت نيست
مقدمه ے آن دشوار است.
🌴💢🌴مقدمهے عشق به خدا،
دلبريدنازدنيا و ديگران است :)
مقدمهے عشق به خدا،
گذشتن از خود و سپردن امور به اوست.
🌴💎💢💎🌴
@Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴💢🌴خـدایـٰا
دستمبھآسماننمیرسد
اماتوکہدستٺبھزمینمیرسد
بلندمکن..
#بزرگی_خدا🌴💢🌴
#حی_علی_الرفیق
🌴💎🥀💎🌴
@Noktehhayehnab
#استاد_پناهیان
علامت کم شدن خودخواھی
محبت به دیگران علامت کم شدن
خودخواھی است.
🌴💢🌴ھر چه محبت تو
از دایره دوستان و آشنایان فراتر برود و
غریبهھا و حتی دشمنان را فرا بگیرد،
از خودخواھی بیشتر فاصله گرفتهای.
🌴💢🌴ھرچه از خودخواھی بیشتر فاصله
پیدا کنی،
خدا خواه تر میشوی
🌴💎🌹💎🌴
@Noktehhayehnab
سَعیکنینبھتریناخلآقودآشتهبآشین
کهبآانگـشتنشونتونبدنوبگن:
اینهمونفلآنیستکهخوشاخلآقه!!
یآاگهتهمتزدنبھتون
همهجبههبگیرنبگن
نههازشبعیدهاونمولـٰآشعلی (ع)هست
#آهـٰآی
اهلتشیعبآشمام‼️
🌴💎🍁💎🌴
@Noktehhayehnab
🍃🍃
کاری که برای خدا شروع بشه ،
خودِ خدا کمک میکنه کارش میگیره ؛
راهش نشون داده میشه ،
و اهلش جمع میشن .
@Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤𖠇𖠇🖤࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
🖤پدر باب الحوائج
🕯برادر سفره داره
🖤من هر باری میام تو
🕯این حرم بارون میباره
🖤یه حالی داره اینجا که
🕯هرکس رو میاره
🖤آخه خانم کسی رو دست
🕯 خالی نمیذاره
❥ꪤ🕯🍃🖤᭜៑➣
❥ꪤ🕯🍃🖤᭜៑➣
❥ꪤ🕯🍃🖤᭜៑➣
@Noktehhayehnab
🔰کارگریکهیکشبهپولدار شد!
مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت سخن می گفت. از مسجد که بیرون آمد، فکر سهیم شدن در ثواب وقف رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی هم نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد!
که نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم.
اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد.
وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد.
عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد.
ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت:
آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟
دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک!
همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ...
درست همان موقع، مردی با کت و شلوار قهوه ای زیبا جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم.
هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطورمعجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود.
حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدی با حضرت معصومه کرده بود افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ...
حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به ۲۰۰ نفر رسید.
قصد داشت ۳۰ نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت.
نام این پل معروف شد به پل آهنچی.
🌴🕯🥀🕯🌴
@Noktehhayehnab
گلچین نکته های ناب
فیلم زیبا از ترجمه فارسی سوره مبارکه #اِنشِقاق✨ بخش کامل✅ 🌴💎🥀💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمه فارسی سوره مبارکه
#بُروج
بخش کامل✅
🌴💎🕯💎🌴