«أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ»
اهل دنيا سوارانى در خواب
مانده اند كه آنان را مىرانند
و زمان بی وقفه میگذرد ...
و انسان ها چه غافل و چه هوشیار
به آغوش مرگ فرو میروند
و ناگهان چه زود دیر میشود
مردم شهرم همیشه عجول بودهاند
همیشه همهی کارهایشان را با عجله انجام دادهاند، چای را داغ سر کشیدند، پشت ترافیک بوق را یکسره کردند، شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند
در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند...
زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند،
آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود...
باور کنید انتهایش چیزی نیست،
وقتی به خودتان میرسید، درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند، عمر به قدر کافی تند میدود، شما آهسته راه بروید و به آرزوهایتان برسید...
به خودتان هر روز نگاه کنید و آدمها را یواش یواش دوست بدارید،
چای را پای حرفهای معشوقهی دوست داشتنیِ تان سرد کنید،
خیابان را باعشق قدم بزنید، شما هرگز به سن و سالِ الانتان برنمیگردید...
بعضی وقت ها باید ناراحت شوی
باید دست از سنگ بودن برداری
نشان بده که برایت مهم است
که تو هم ناراحت میشوی
از رفتار هایشان
از حرف هایشان
از قضاوت های ناحقشان
عمری از احساساتت گفتی و خندیدند
دروغ میگفتند در حالی که
تو حقیقت را میدانستی
بگذار بفهمند ساده نیستی
نگذار مهربانیت دیگران را بد عادت کند
تا هرطور دلشان خواست با تو رفتار کنند
مهربان باش ولی ساده نه !
ببخش اما فراموش نه !
به خودت حق بده گاهی ناراحت شوی
تو قبل از آنکه هرچیزی باشی انسانی...
.
💠 در ازدواج حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله با حضرت خدیجۀ کبری سلاماللهعلیها
🍃 آیینه در آیینه
میبارد از مکه به چشم آسمانها نور
میتابد از هر جای خاک گرم بطحا نور
مهری نصیب ماه شد، عشقی به کام عقل
پرتو فکند از عقل کل، نور خدا تا نور
تابید نور مهر در چشم نجیب ماه
آیینه در آیینه شد، مکه سراپا نور
چشم خدیجه روشن از روی محمد شد
جوشید از شور و شعف از هر دو شیدا نور
شد قلب اُمّالمؤمنین جای اَبوالاُمّه
پیوند داده حضرت حق نور را با نور
خورده گره در هم نگاه احمد و کبری
نور حبیبُالله را غرق تماشا نور
در خانه آورده خدیجه روح قرآن را
شمس و محمد، هلأتی، یاسین و طاها، نور
کاشانهاش شد کهکشان راه نور و عشق
شد دودمان پاکشان در لفظ و معنا نور
در انتظار آخرین خورشید تابانیم
از راه کی خواهد رسید آخر خدایا نور
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۷/۲۵
#دهم_ربیع_الاول
#ازدواج_پیامبر_و_خدیجه
#سالروز_پیوند_آسمانی_دو_نور
🌴💎🍁💎🌴
می گویند سال ها پیش در جزیره ای
آهو های زیادی زندگی می کردند.
خوراک فراوان و نبود هیچ خطری
باعث شد که تحرک آهوها کم
و به تدریج تنبل و بیمار شده
و نسل آنها رو به نابودی گذارد.
برای حل این مساله تعدادی گرگ
در جزیره رها شد. وجود گرگ ها
باعث تحرک دوباره آهوان گردید
و سلامتی به آنها باز گشت.
ناملایمات، مشکلات و سختی ها
هم گرگهای زندگی ما هستند که ما را
قوی تر می کنند و باعث می شوند پخته تر شویم.
🌴💎🌹💎🌴
تلنگرانه
آزادهباش
قیمتۍخواهیشد
آںْقدر قیمتےڪه خداوندخریدارت شود
آںْ هم به بالاترین قیمت؛ یعنے ولایت
سلمانش را با مِنّااهلَالبِیت خرید
حُرَّش را با حلتبفنائڪ
و یقین بدان تو را با انتظار خواهد خرید
و چه مقامیست این انتظار...
ثوابــیهویی
همین الان ۵ مرتبہ ذڪر
اللهمعجللولیڪالفــرج
براۍخوشنودیامامزمانعج...
🌴💎🌼💎🌴
مگرمیشودخداراصدازد
وجواب نگرفت
مگرمیشودتوکل به نیروی برترکرد
وبیجواب ماند
خدادرون ماست
این ماهستیم که باافکارمنفیمان
شک وتردیدمان
باعث میشویم دعایمان همین جابماند
🌴💎🌼💎🌴
خدایا.....
تو رهایم نکن !
تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم !
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم !
تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم !
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی میان این دو گم شدم و هم خود را و هم تو را آزار میدهم شاید نتوانستم آنی باشم که تو خواستی اما هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
گاهی حجم دنیاي درونم از وجودت تهی میشود،
آنوقت من می مانم و تنهایی و ترسهایم ، دردها , امیدهایم یك آرزوي دور از دسترس ،
تنها نور وجود توست كه دلم را آرام نگاه میدارد ، آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی
“هیچ” یعنی “پوچ” !
پس نورت را هرروز به دلم بتابان و دستم را رها نکن
شبــــــتون مهــــــدوی
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از زیارت عاشورا به همراه متن
با صدای علی فانی
🌴💎🍁💎🌴